گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
اهلی شیرازی

چو خط به کشتنم آورد لعل خندانت

بکش وگرنه کند بخت من پشیمانت

گمان برند که یوسف ز چه برون آمد

چو ماه چهره برآرد سر از گریبانت

تو کعبه دل و جانی و عید مشتاقان

زهر کنار بود صد هزار قربانت

زناز سرو بلند تو من عجب دارم

که دست کوته عاشق رسد بدامانت

ز گریه دامن ما مفلسان شود پر در

چو درج در بگشاید دهان خندانت

گرم بهجر کشی ور بوصل زنده کنی

از آن چه سود ترا و ازین چه نقصانت

ز حسن خط تو شاید که سر برون آرد

هزار یوسف مصر از چه زنخدانت

سگ در تو بامید آن بود اهلی

که خاک راه شود زیر پای دربانت