زاهد بره کعبه رود کاین ره دین است
خوش میرود اما ره مقصود نه این است
تا بود دل خسته غمی بود ز عشقت
هر چند که دیدیم همین بود و همین است
جان دادن و کام از لب معشوق گرفتن
این رسم حریفی است محبت نه چنین است
امروز که عشق تو بعالم زده آتش
آسوده حریفی است که در زیر زمین است
هرچند که شد فتنه چشم تو جهانسوز
تا خط تو بر خاسته او گوشه نشین است
خوشوقتی خلق از دل شادست ولیکن
خوشوقت دلی کز غم عشق تو حزین است
اهلی مکن از زخم جفا ناله که در عشق
گه مرهم لطفست و گهی نشتر کین است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف حال و هوای عاشقانه و عشق میپردازد. او میگوید که در مسیر عشق، گاهی باید سختیها و غمها را تحمل کرد و عشق واقعی تنها در دلها و جانها شکل میگیرد. زاهد (مرد پارسا) که به کعبه میرود، در حقیقت نمیداند که این مسیر واقعی عشق نیست. شاعر بیان میکند که هرچند عشق میتواند درد و رنج به همراه داشته باشد، اما در عمق معنا، همان غم و زخم عشق نیز میتواند مایه تسکین و مرهم باشد. عشق آتشینی که در دلها شعلهور است نشاندهندهی توجه به معشوق و درد ناشی از فاصله با اوست. در نهایت، او تأکید میکند که خوشبختی واقعی در درون دلهایی است که به عشق معتقدند و از آرزوها و اشتیاقهای خود میسوزند.
هوش مصنوعی: زاهد به کعبه میرود چون فکر میکند این راهی برای دینداری است. اگرچه این مسیر خوشایند و زیباست، اما برای رسیدن به هدف اصلی کافی نیست.
هوش مصنوعی: هر وقت که دل خسته باشد، غم عشق تو وجود خواهد داشت، حتی اگر ما در گذشته هم همین را تجربه کرده باشیم و الان هم همینطور باشد.
هوش مصنوعی: فدای جان شدن و لذت بردن از لبان محبوب، این داستان خاصی از عشق است و محبت واقعی این گونه نیست.
هوش مصنوعی: امروز با عشق تو دنیا را شعلهور کرده، آرامش همراه با رقیبی وجود دارد که در زیر زمین پنهان شده است.
هوش مصنوعی: هرچند که زیبایی چشمانت باعث آشفتگی و دلمشغولی جهان شده است، اما با این حال، نشانهات (خط تو) در حال حاضر کسی را به گوشهنشینی واداشته است.
هوش مصنوعی: خوشحالی مردم از دل شاد است، اما دلی که به خاطر عشق تو غمگین است، هیچ خوشحالی ندارد.
هوش مصنوعی: در عشق گاهی محبت و لطف وجود دارد که زخمی را التیام میبخشد و گاهی نیز درد و رنجی به همراه دارد که مانند تیغ بر جان آدمی مینشیند. پس از شکایت و ناله بر دردها خودداری کن، زیرا عشق در عین سختیها نیز گاهی مایه آرامش و درمان است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اندر دل من عشق تو چون نور یقین است
بر دیدهٔ من نام تو چون نقش نگین است
در طبع من و همت من تا به قیامت
مهر تو چو جان است و وفای تو چو دین است
تو بازپسین یار منی و غم عشقت
[...]
آن کیست سواره که بلای دل و دین است
صد خانه برانداخته در خانه زین است
ماهی ست درخشنده چو بر پشت سمند است
سروی ست خرامنده چو بر روی زمین است
آشوب جهان است اگر اسپ سوار است
[...]
حسنت نمک آمیز و لبت نیز چنین است
کان نمکی هر چه تو داری نمکین است
گر بحر بلا موج زند باک ندارم
بیمی اگرم هست از آن چین جبین است
تا روی زمین زیر کف پای تو به دید
[...]
شاها اثر دوستیست رونق دین است
خوش آنکه درین دوستی از اهل یقین است
هر کس که درت را ز غلامان کمین است
در انجمن اهل وفا صدر نشین است
مداحی تو کار فضولی حزین است
[...]
خاری که به پای تو خلد باغ یقین است
سنگی که به راه تو فتد کعبه دین است
در عزم قوی باش که اندر ره دولت
مفتاح نجاتست به هر جا که کمین است
در خوش دلی آویز که با عمر تو ایام
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.