به وفای او که گرم کشد نکنم فغان ز جفای او
ز هلاک من چه زیان فتد من و صد چو من به فدای او
غم گلرخی که مرا بود همه عمر از آن نشود کهن
که هزار اگر گل نو بود نرسد یکی به صفای او
به بهانهای که دلم تپد سخنی کنم به طبیب خود
نه غلط که گر نگهی کند بتپد دلم به هوای او
چه بود اگر سگ کوی او سوی چشم من گذری کند
که بشوید آب دو دیدهام ز غبار ره کف پای او
چه شکایت از دگران کنم چو بلای من دل اهلی است
به خدا که من ستم بتان همه میکشم ز برای او
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.