بسوخت جان مرا اشتیاق خدمت تو
چه کرده ام که جدا مانده ام ز صحبت تو
فراق روی تو کرده است حالم آشفته
مپرس حال که دیوانه ام ز فرقت تو
تو خود دلیل شو ایکوکب سعادت بخش
مگر که باز برم ره بنور طلعت تو
غم غریبی و اندوه روزگار بلاست
ولیک میگذرانم زیمن همت تو
چو غنچه ام گرهی درد دلست و میخواهم
که کار من بگشاید نسیم رحمت تو
بجز نسیم که پیشت گهی گذر دارد
که عرض حاجت ما میکند بحضرت تو
متاب بهر خدا از نیاز اهلی روی
که نیستش غرضی جز دعای دولت تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: غزل بیانگر عشق و وفاداری عمیق به معشوق است. شاعر هرگز از جفای معشوق ناامید نمیشود و تا زنده است به او عشق میورزد. او با وجود مشکلات و خارهایی که در مسیر عشقش وجود دارد، با خوشحالی آنها را تحمل میکند. شاعر به وفای خود در برابر معشوق اشاره میکند و تعجب میکند که چگونه توانسته به این وفا برسد. همچنین، او میگوید که در میکده، صفای معشوق از صد کعبه هم ارزشمندتر است. در عین حال، بیان میکند که دنیای پر از طلا و ثروت در برابر عشق واقعی به معشوق هیچ ارزشی ندارد. در نهایت، شاعر به اضطراب دل و تنهایی ناشی از جفای معشوق اشاره میکند و در عین حال، به آشنایی و یاری نیاز دارد.
هوش مصنوعی: عشق و اشتیاق به خدمت تو جانم را به تنگ آورده است. نمیدانم چه کردهام که از محفل تو دور ماندهام.
هوش مصنوعی: دوری تو حال مرا خراب کرده است، نپرس حال مرا که از جدایی تو دیوانه شدهام.
هوش مصنوعی: به خودت اعتماد کن و به نور و زیباییات تکیه کن تا راه سعادت را پیدا کنی. اگر نه، دوباره به دنبال روشنی چهرهات باش.
هوش مصنوعی: غم غربت و اندوه این روزگار دشوار است، اما من با تکیه بر اراده و تلاش تو این را تحمل میکنم.
هوش مصنوعی: من مانند یک غنچه هستم که دل پر دردی دارم و میخواهم نسیم رحمتت، مشکلاتم را حل کند.
هوش مصنوعی: تنها نسیم است که گهگاهی از کنار تو عبور میکند و خواستههای ما را به تو میرساند.
هوش مصنوعی: برای خدا از نیاز انسان دور مشو، چون هدفی جز دعا کردن برای خوشبختی تو ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
رساند جان به لبم روزگار فرقت تو
بیا که کشت مرا آرزوی صحبت تو
تو راست دست بر آتش ز دور و نزدیکست
که من به خشک وتر آتش زنم ز فرقت تو
شبی به صفحهٔ دل مینگارم از وسواس
[...]
بیا که سوخت مرا هجر بی مروت تو
کباب کرد مرا درد و داغ فرقت تو
ازین زیاده توقف مکن که نزدیک است
که جان من سفری گردد از اقامت تو
هر آنچه میرود از دیده گر ز دل برود
[...]
خجل ز روی تو هستم اگر به خدمت تو
خبر دهم ز حسین و حریم و عترت تو
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.