گر شوم خاک ره و سبزه دمد از گل من
حسرت سبزه خطت نرود از دل من
ای چراغ نظر و شمع شبستان همه
یکشب از شمع رخ افروخته کن محفل من
قصه درد دل از داغ تو تا کی گویم
آه ازین درد دل و وای ز داغ دل من
دانه خال تو حاصل نشد از خرمن عمر
گو ببر باد فنا خرمن بیحاصل من
مگذر از من که سرم کوی تو زان منزل ساخت
که فتد سایه سرو تو بسر منزل من
ساقی امشب مه من مست و سر افشان سازش
که بمستی مگر آنسرو شود مایل من
رخت در کعبه مقصود کشم چون اهلی
گر ببندد اجل از کوی بتان محمل من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیباییهای عشق و درد و رنج ناشی از آن پرداخته است. شاعر به زخمهای پنهانی که بر دل عاشق نشسته و همچنین به محبتهای مخفی و تیرهای بیصدا اشاره میکند. او تأکید دارد که برای آشنایی با عشق واقعی، باید در این دریای عاطفی غوطهور شد. همچنین، نغمههای شاد بلبل در باغ چمن را به عشق و غمهای خود تشبیه میکند. اشاره به مینوشی از لعل شیرین و ضرورت قوی بودن در برابر مشکلات زندگی نیز به چشم میخورد. در نهایت، شاعر پیشنهاد میکند که اگرچه دانش کافی از زیباییها داریم، باید از نادانی در مورد عشق پرهیز کنیم.
هوش مصنوعی: اگر من به خاک راهی تبدیل شوم و از گلی سبزهای بروید، حسرت سبزه خط تو از دل من نمیرود. این یعنی حتی اگر من به خاک بدل شوم و زندگیام تمام شود، احساس شوق و عشق به تو هرگز از دلم پاک نخواهد شد.
هوش مصنوعی: ای روشنی چشم من و شمع خانه، لطفاً با نور چهرهات یک شب محفل من را روشن کن.
هوش مصنوعی: مدت زیادی است که از غم و اندوه تو صحبت میکنم. آه، این درد در دل من چه سخت و ویرانکننده است.
هوش مصنوعی: عشق و زیبایی تو آنقدر ارزشمند است که حتی از تمام عمرم هم چیزی نمیارزد. اگر بخواهی میتوانی با وزش بادی، تمام زحمات و عمر بیثمر من را به باد بدهی.
هوش مصنوعی: از من بگذر، زیرا من در جایی زندگی میکنم که سایه درخت سرو تو بر سر منزل من افتاده است.
هوش مصنوعی: ای ساقی، امشب شیرهای مرا بنوشان و خوشی را به من ببخش؛ شاید که با این مستی، دل من به سوی محبوب واقعیام متمایل شود.
هوش مصنوعی: من لباس خود را در کعبه هدف میافکنم، همانگونه که جانوران میکوشند. اگر اجل مرا از کوی معشوقان دور کند، من محمل خود را آماده میکنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کس ندارد خبر از واقعهٔ مشکل من
حاصلی نیست ز اندیشهٔ بیحاصل من
دشمنی نیست مرا از دل دیوانه بتر
هر زمان واقعه ای با سرم آرد دل من
می کشد یارم و خشنودم ازیرا که مرا
[...]
ای به هر موی شده بسته زلف دل من
وی به هر کوی شده در طلبت منزل من
این چنین در هم و پیچان ز چه گشته ست دلم
سایه زلف تو افتاد مگر در دل من
کارم از شکل سر زلف تو مشکل شده است
[...]
بیخ عشق تو نشاندند بتا! در دل من
غم مهر تو فشاندند، در آب و گل من
تیر مژگان تو از جوشن جان میگذرد
بر دل من مزن ای جان که تویی در دل من
روز دیوان قیامت که منازل بخشند
[...]
ای سرشته غم و درد تو به آب و گل من
سوخت در آتش هجران تو مسکین دل من
نوبهاران که دمد شاخ گلی از گل من
غنچه هایش بود آغشته به خون دل من
بی تو زینسان که به جان آمدم از هستی خویش
زود باشد که شود کوی عدم منزل من
نبود همره جانم به جز اندیشه تو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.