گنجور

 
ادیب الممالک

ای آنکه مردم گیتی به درو گوهر و لعل

کنند فخر و تو داری شرف به گوهر خویش

توانی آنکه جوانی دهی بچرخ کهن

ز نفخه نفس پاک روح پرور خویش

درین چکامه یکی تهنیت سرودستم

ورود شاه جوانبخت را به کشور خویش

هم از اتابیکی صدراعظمش شرحی

نمودم از ره اخلاص زیب دفتر خویش

اگر عنایت و فضل تو همرهی سازد

درافکنی به سر بنده سایه پر خویش

به پیش گاه اتابک رسانی این اشعار

جواب آن بفرستی برای چاکر خویش

مزید لطف ترا شکرها کنم زیراک

هنوز شهد تو دارم درون ساغر خویش