دارم سری از خیال در پیش
وز درد فتاده ام به تشویش
کان دلبر شوخ چشم عیار
رانده است مرا ز حضرت خویش
در خانه خود صلا زد آنگاه
کفش ادبم نهاد در پیش
افکند ز طمطراق و نازم
خندید مرا بسلبت و ریش
گفتم که ارادتم چو بیند
هر روز محبتش شود بیش
بر عکس مراد خویش دیدم
سلطان نکند نظر بدرویش
ای دل اگر آن نگار طناز
مرهم ننهاد بر دل ریش
زین بیش ز مهر وی مجو کام
زین بیش ز قهر وی میندیش
شاهان را این چنین بود رسم
خوبان را این چنین بود کیش
بیچاره امیریست کو را
جز تیر دعا نمانده در کیش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عشق و دوری معشوق سخن میگوید. او در حالی که بهخاطر عشق خود دچار درد و تشویش است، به خاطر رفتار دلبر که او را از خود رانده، حس تنهایی و ناامیدی را تجربه میکند. شاعر خود را در وضعیتی میبیند که تنها چیز باقیماندهاش دعا است و به سادگی بیان میکند که اگرچه دلبر او سنگدل است و بر دلش مرهم نمیگذارد، اما همچنان نمیتواند از عشق او دست بکشد. او به رفتار شاهان و خوبان اشاره میکند که در عشق، این نوعی رسم و رویه است که به دیگران درد و رنج میدهد. در نهایت، او خود را در شرایطی غمانگیز و بیچاره توصیف میکند.
هوش مصنوعی: من در فکر و خیال خود غرق شدهام و از درد و رنجی که دارم، دچار اضطراب و بیقراری شدهام.
هوش مصنوعی: دلبر با چشمان زیبا و بازیگوشش، من را از نزد خود رانده است.
هوش مصنوعی: در خانهاش صدا کرد و سپس با احترام و ادب وارد شد.
هوش مصنوعی: او با افتخار و وقار به من نگاه کرد و از سر ناز و شادی، مرا به خوبی رها کرد.
هوش مصنوعی: گفتم اگر او هر روز محبت و احترام من را ببیند، عشقش به من بیشتر خواهد شد.
هوش مصنوعی: سپس متوجه شدم که برخلاف خواستهام، پادشاه به دلیلی به درویش توجه نکرد.
هوش مصنوعی: ای دل، اگر آن معشوق زیبا رویی که دل را جراحت کرده، درمانی بر دل زخمیات نگذارد،
هوش مصنوعی: برای بیشتری از عشق او درخواست نکن و از قهرش نترس.
هوش مصنوعی: شاهان همیشه به این شیوه رفتار میکردند و خوبان نیز اصول و ویژگیهای خاص خود را داشتند.
هوش مصنوعی: این بیت به وضعیتی اشاره دارد که کسی در مقام و قدرت خود، تنها به دعا و امید به آینده دل خوش کرده و هیچ وسیله دیگری برای دفاع یا پیشرفت ندارد. او به نوعی در یک بحران و بیچارهگی به سر میبرد و تنها به نیایش و درخواست یاری از دیگران متکی است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای جور گرفته مذهب و کیش
این کبر فرو نه از سر خویش
جز خوب مگو از آن لب خوب
جز خوبی و لطف هیچ مندیش
تا دور شدی ز پیش چشمم
[...]
در صنع تو کامد از عدد بیش
عاجز شده عقل علت اندیش
ای از همه بیش و از همه پیش
از خود همه دیده وز همه خویش
در ششدر خاک و خون فتاده
در وصف تو عقل حکمت اندیش
در عالم عشق عاشقان را
[...]
شب ها من و مسکرات در پیش
تا روز خبر ندارم از خویش
با دوست نشسته در برابر
دربسته حجاب عصمت از پیش
با من به زبان حال گفته
[...]
جانیم ده، از خزینهٔ بیش
کم زنده به تو کند، نه از خویش
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.