گنجور

 
ادیب الممالک

عجبی نیست مر آن آیت ربانی را

گر کند زنده ز نو حکمت لقمانی را

ای بتاریک شب کفر برافروخته باز

پدرت در ره دین شمع مسلمانی را

اگر آن آیت رخشنده هویدا نشدی

کس نخواندی زورق آیت فرقانی را

تو از آن شاخ برومند بزادی که ز فضل

درس توحید دهد نخله عمرانی را

حجج بالغه شرع بیاراست چنانک

شست از صفحه دین حکمت یونانی را

توئی آن عاقله دور مه و مهر که عقل

نزد فرهنگ تو گیرد ره نادانی را

ملکات کلمات تو بنیروی مآل

عقل بالفعل کند طبع هیولانی را

تا به میدان خرد اسب هنر تاخته ای

دست بستی به قفا فاضل میدانی را

رقمت ناسخ ریحان خط لاله رخان

بر شکسته خط طغرای صفاهانی را

دم عیسی ز عقیق لب لعل تو وزد

گهرت خیره کند تاج سلیمانی را

حجة الاسلام آمد لقبت زانکه بخلق

بشناسانی مر حجت یزدانی را

بنده آن رتبه ندارد که تو در چامه خویش

در حق وی کنی اینسان گهر افشانی را

لیک در سایه مهرت بشعیری نخرم

زین سپس مخزن شعر حسن هانی را

چند فرسوده کنم طبع بهل تاببرند

چامه غیداء و آن ملحفه قانی را

سرو سامان شهی دارم و در بندگیت

به فلک یاد دهم بی‌سر و سامانی را

 
 
 
خواجوی کرمانی

بده آن راحِ روان‌پرورِ ریحانی را

که به کاشانه کشیم آن بتِ روحانی را

من به دیوانگی ار فاش شدم معذورم

کان پری صید کند دیو سلیمانی را

سر به پای فَرَسَش درفکنم همچون گوی

[...]

صائب تبریزی

گریه از دل نبرد کلفت روحانی را

عرق شرم نشوید خط پیشانی را

لنگر درد به فریاد دل ما نرسید

تا که تسکین دهد این کشتی طوفانی را؟

دل آگاه ز تحریک هوا آسوده است

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
بیدل دهلوی

عیش داند دل سرگشته پریشانی را

ناخدا باد بودکشتی توفانی را

اشک در غمکدهٔ دیده ندارد قیمت

از بن چاه برآر این مه‌کنعانی را

عشق نبود به عمارتگری عقل شریک

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از بیدل دهلوی
حزین لاهیجی

عشقت آمیخت به دل درد فراوانی را

ریخت در پیرهنم، خار بیابانی را

نام پروانه مکن یاد که نسبت نبود

با من سوخته دل، سوخته دامانی را

هرچه خواهی بکن، از دوری دیدار مگو

[...]

آشفتهٔ شیرازی

چند غواص بری گوهر عمانی را

طلب از شط قدح جوهر رمانی را

نقش روی تو به چین برده مبرهن کردم

تا که بر صفحه شکستم قلم مانی را

به نگه راز درون مردم چشمت دانست

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه