گنجور

 
ادیب الممالک

شمس و قمرم سجده نمودند سحرگاه

کی یوسف مصری تو برون آی از اینجاه

می ریخت از آن شمس و قمر نجم و ثریا

و آن نجم و ثریا چو دو صد عارف آگاه

با من به زبان آمده گفتند که ای طفل

مادر ز چه افکند زبونت به سر راه

اکنون ز سر خاک برندت سوی افلاک

اینک ز تک چاه برندت به صف چاه

چون مادرت افکند به خواری بسر ره

آمد پدرت تا بردت جانب خرگاه

بگرفته برای تو یکی دایه زیبا

رویش چو دو خورشید و دو پستانش چو دو ماه

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode