کسی که چشم مرا ابر نوبهار گرفت
چو دید گریه ی من راه اعتذار گرفت
همین بسست مرا اعتبار در کویت
که هرکه دیده مرا از من اعتبار گرفت
اگر نه روی تو سوزنده تر ز آتش شد
پس از چه هندوی زلفت ازو کنار گرفت
لبت چو باده خورد خون خلق چشمت را
به حیرتم که چرا همچنین خمار گرفت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گه وداع بت من مرا کنار گرفت
بدان کنار دلم ساعتی قرار گرفت
وصال آن بت صورت همی نبست مرا
بدان زمان که مرا تنگ در کنار گرفت
چو وصل او را عقل من استوار نداشت
[...]
بیاد شاه جهان عالم افتخار گرفت
ز بی قرار حسامش جهان قرار گرفت
علاء دولت و دین ، اتسز آن جهانگیری
که عالم از سر شمشیرش اعتبار گرفت
نهیب او بیکی حمله صد مصاف شکست
[...]
زمانه دامن اقبال شهریار گرفت
سعادتش چو دل و دیده در کنار گرفت
ظفر به همت گرز گر آن جمال گرفت
جهان به دولت شاه جهان قرار گرفت
یمین دولت و دین و امین ملت و ملک
[...]
طراوتی که جهان از دم بهار گرفت
شریعت از نفس صدر کامکار گرفت
خدایگان شریعت که قاضی افلاک
ز روی فرّخ او فال اختیار گرفت
بحکم آنکه سر سال برستانۀ اوست
[...]
سپیده دم که جهان بوی نوبهار گرفت
صبا نسیم سر زلف آن نگار گرفت
بگاه بام دلم در نوای زیر آمد
چو بلبل سحری نالهای زار گرفت
چو آن نگار جفاپیشه دست من نگرفت
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.