گنجور

 
ابوالحسن فراهانی

کسی که چشم مرا ابر نوبهار گرفت

چو دید گریه ی من راه اعتذار گرفت

همین بسست مرا اعتبار در کویت

که هرکه دیده مرا از من اعتبار گرفت

اگر نه روی تو سوزنده تر ز آتش شد

پس از چه هندوی زلفت ازو کنار گرفت

لبت چو باده خورد خون خلق چشمت را

به حیرتم که چرا همچنین خمار گرفت