آن که بی پرواییش هردم مرا رسوا کند
کاش از رسوایی خود اندکی پروا کند
از برای آن که سوزد دوست را در پیش غیر
شمع هم خود را وهم پروانه را رسوا کند
من به او مشغول و او با دیگران گرم سخن
چون تهیدستی که با پرمایه سودا کند
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
آن که بی پرواییش هردم مرا رسوا کند
کاش از رسوایی خود اندکی پروا کند
از برای آن که سوزد دوست را در پیش غیر
شمع هم خود را وهم پروانه را رسوا کند
من به او مشغول و او با دیگران گرم سخن
چون تهیدستی که با پرمایه سودا کند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از شخصی سخن میگوید که بیپروایی او باعث رسواییاش میشود. شاعر آرزو دارد که آن فرد کمی به آبروی خود توجه کند. او به عشق و دوستی اشاره میکند که مانند شمع در کنار پروانه، خود را به خطر میاندازد و این سبب رسوایی هر دو میشود. در پایان، شاعر به حس تنهایی و بیپولی خود در کنار عشق و محبت اشاره میکند، که به آن دیگری مشغول است در حالی که او در دلتنگی به سر میبرد.
هوش مصنوعی: کسی که بیتوجهیاش همیشه باعث آبروریزی من میشود، ای کاش کمی به آبرو و سرنوشت خودش توجه کند.
هوش مصنوعی: شمع برای اینکه محبت و عشقش برای دوستش را نشان دهد، حتی وقتی در کنار دیگران است، نه تنها خودش را که پروانه را هم رسوا میکند.
هوش مصنوعی: من به او فکر میکنم و او در حال گفتوگو با دیگران است، مانند فردی بیپول که در تلاش است تا چیزی با ارزش را به دست آورد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر که جان خفته را از خواب جهل آوا کند
خویشتن را گرچه دون است، ای پسر، والا کند
هر کسی کهش خار نادانی به دل در خست نیش
گر بکوشد زود خار خویش را خرما کند
علم چون گرماست نادانی چو سرما از قیاس
[...]
ابر آذاری چمنها را پر از حورا کند
باغ پر گلبن کند، گلبن پر از دیبا کند
گوهر حمرا کند از لؤلؤ بیضای خویش
گوهر حمرا کسی از لؤلؤ بیضا کند
کوه چون تبت کند چون سایه بر کوه افکند
[...]
باد نوروزی زمین را جامه از دیبا کند
تارش از یاقوت سازد پودش از مینا کند
گلستان را چون یکی بیجاده گون پیدا کند
مرغ دستان سازد ابر شاخ گل شیدا کند
ابر آزاری ز دریا روی در صحرا کند
[...]
قصه پر غصه بر درگاه خاتون جهان
عرضه دارم گر ز راه مکرمت اصغا کند
میکند گردون دون با من ستم بیموجبی
عدلت آخر چون روا دارد که او اینها کند
هر زمان آرد محصل نسخه ئی کابن یمین
[...]
هر شبی سودای چشمش بر سرم غوغا کند
غمزهاش صد فتنه در هر گوشهای پیدا کند
از می سودای چشمت خوش برآید جان من
سر خوش است امشب خمار مستیش فردا کند
پایه من بر سر بازار سودایش شدست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.