نظام دین و دینا قره العین رسول الله
که اندر رای رفعت آفتابی بود و گردونی
به صد افسون به دست آورده بودش عالم فانی
اجل ناگاه در خواب عدم کردش به افسونی
شدم در فکر تا گویم تاریخ فوتش را
که ناگه گفت هاتف (رفت از دنیا فلاطونی)
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات |
|
راهنمای نوار ابزار |
|
پیشخان کاربر |
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر |
|
اعلانهای کاربر |
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه) |
|
خروج از حساب کاربری گنجور |
|
لغزش به پایین صفحه |
|
لغزش به بالای صفحه |
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر |
|
لغزش به بخش حاشیههای شعر |
|
لغزش به بخش تصاویر نسخههای خطی، چاپی و نگارههای هنری مرتبط با شعر |
|
لغزش به بخش ترانهها و قطعات موسیقی مرتبط با شعر |
|
لغزش به بخش شعرهای همآهنگ |
|
لغزش به بخش خوانشهای شعر |
|
لغزش به بخش شرحهای صوتی |
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش |
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط |
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور |
|
کپی متن شعر جاری در گنجور |
|
به اشتراکگذاری متن شعر جاری در گنجور |
|
مشابهیابی شعر جاری در گنجور بر اساس وزن و قافیه |
|
مشاهدهٔ شعر مطابق قالببندی کتابهای قدیمی (فقط روی مرورگرهای رومیزی یا دستگاههای با عرض مناسب) |
|
نشان کردن شعر جاری |
|
ویرایش شعر جاری |
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری |
|
شعر یا بخش قبلی |
|
شعر یا بخش بعدی |
نظام دین و دینا قره العین رسول الله
که اندر رای رفعت آفتابی بود و گردونی
به صد افسون به دست آورده بودش عالم فانی
اجل ناگاه در خواب عدم کردش به افسونی
شدم در فکر تا گویم تاریخ فوتش را
که ناگه گفت هاتف (رفت از دنیا فلاطونی)
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یکی دودی پدید آمد سحرگاهی به هامونی
دل عشاق چون آتش تن عشاق کانونی
بیا بخرام و دامن کش در آن دود و در آن آتش
که میسوزد در آن جا خوش به هر اطراف ذاالنونی
چو شمعی برفروزی تو ایا اقبال و روزی تو
[...]
من و تا روز، هر شب در فراق چشم میگونی
به دل پیکان پر زهری، به لب پیمانه خونی
ز عکس عارض جانان، شود هر ذره خورشیدی
ز خوناب سرشک من، شود هر قطره جیحونی
مخوان افسانه وز من پرس اوضاع محبت را
[...]
مرا آورده بر سر لشکر سودا شبیخونی
که از هر قطره خونم سر برون آورد مجنونی
عجب نبود اگر مینا کند با خم سرافرازی
که خود را هر حباب باده پندارد فلاطونی
قدم از کوچه ارباب دولت کوته اولی تر
[...]
دل دیوانهٔ عشق تو از هر قطرهٔ خونی
کند در دشت وسعت مشربی ایجاد مجنونی
بود جان خود در جسم خاکی از می گلگون
که هر خم را در این میخانه می بیدم فلاطونی
به یاد آید ز برگ لاله ام در ساحت گلشن
[...]
به خاک ناامیدی نیست چون من خفته در خونی
زمین چاره تنگ و بر سر افتادهست گردونی
نه شورواجب است اینجا و نی هنگامهٔ ممکن
همین یک آمد ورفت نفس میخواند افسونی
ز اوضاع سپهر و اعتباراتش یقینم شد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.