جان سپردیم و اسیریم درین دام هنوز
سر نهادیم و ندانیم سرانجام هنوز
نیم سوزی سبب دود بود هیزم را
هر که در عشق کشد آه بود خام هنوز
جان نثار قدمش کردم و ایامی رفت
باورم نیست ز بد عهدی ایام هنوز
آستان بوس تو در حوصلهام کم گنجد
من که مستم ز تماشای در و بام هنوز
کرده پیغام که گر جان بدهی بوسه دهم
میفرستد بت من بوسه به پیغام هنوز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
لاله داغ است ازان عارض گلفام هنوز
سرو را قامت او می دهد اندام هنوز
گرچه از مستی چشمش دو جهان است خراب
نرسیده است لب او به لب جام هنوز
در حریم دهنش دست و گریبان همند
[...]
نچشیده است شراب مزهٔ کام هنوز
نرسیده است لب او به لب جام هنوز
چشم احسان نتوان داشت از آن بدخویی
که نداند گل چشم از گل بادام هنوز
با وجودی که نیاسوده دمی از گردش
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.