گنجور

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۳

 

دیدم آخر به دست، جام طرب

عجب ای دور روزگار، عجب

دامن همتی بود خم را

به فراخی چو آستین عرب

از که نالم، که سوخت عشق مرا

[...]

سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۵

 

با رسوم جهان دلم جنگی ست

خارج ساز من خوش آهنگی ست

ماتم و سور این جهان خراب

گریه ی مست و خنده ی بنگی ست

شعله با آه من اگر خود را

[...]

سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۴

 

مهر و کین تو هر دو مطلوب است

خوب هر کار می کند خوب است

حرف عشق است نقش جبهه ی ما

این چه مضمون و این چه مکتوب است

ما و بی طاقتی، که شیوه ی صبر

[...]

سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۸

 

همچو بلبل دلم غمین گل است

غنچه گردیده در کمین گل است

در دلم درد، نایب عیش است

بر سرم داغ، جانشین گل است

از نسیمی شکفته می گردد

[...]

سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۵

 

شد بهار و به بوستان عید است

لاله با گل به دید و وادید است

جام گیتی نماست ساغر گل

باغبان جانشین جمشید است

هر طرف غلتد از نسیم بهار

[...]

سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۴

 

غنچه دلتنگ و لاله در خون است

زین چمن برگ عیش بیرون است

ز آشنایان ما درین گلشن

سرو موزون و بید مجنون است

نوحه بر حال خویش دارد سرو

[...]

سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۲

 

یار ما مونس بد و نیک است

ما چه دوریم و او چه نزدیک است

دل من از خیال طره ی او

همچو پای چراغ، تاریک است

در سر کوی او یقینم شد

[...]

سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۲

 

ای کشیده می از قرابهٔ صبح

خفته بر مخمل دوخوابهٔ صبح

در هوای تو چاک‌ها دارد

جامهٔ شیر در قرابهٔ صبح

چین زلف تو حلقه‌ای در شام

[...]

سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۸

 

ماه چون روی او نمی باشد

به ازان روی، رو نمی باشد

یار ما با همه جهان یکروست

شمع را پشت و رو نمی باشد

عاشقان در جهان نمی گنجند

[...]

سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۸

 

چشم من ناز توتیا نکشد

غنچه ام منت صبا نکشد

آنچه من می کشم به زیر فلک

دانه در زیر آسیا نکشد

نوبهار است، در چمن زاهد

[...]

سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۱۸

 

ساقی دلگشای ما آمد

رفت و بر مدعای ما آمد

جلوه گر گشت ختر رز باز

کهنه ی باصفای ما آمد

شیشه ی باده دید ابر بهار

[...]

سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۵۵

 

دلم آن پر عتاب می طلبد

ترک مستی کباب می طلبد

ساده لوح آنکه در ولایت حسن

گرمی از آفتاب می طلبد

آب خواهد ز تشنه در دریا

[...]

سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۸۷

 

ای خوش آن سروری که از ناموس

چتردار خود است چون طاووس

عار آید ز لاف، مردان را

پر ندیده کسی به تاج خروس

پاسبان خودند آگاهان

[...]

سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۱۷

 

سرو شد باز با صبا رقاص

برگ گل گشت در هوا رقاص

سیل نالان و کف زنان از شوق

کوه چون سنگ آسیا رقاص

شده در کلبه ام ز یاد بهار

[...]

سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۲۲

 

ای گل روی تو بهار نشاط

قامتت سرو جویبار نشاط

لب گل چاک شد ز خمیازه

بی تو دارد ز بس خمار نشاط

رفت فصل خزان و می آید

[...]

سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۳۹

 

شب چو وصف رخش کنم به رفیق

صبح از مهر می کند تصدیق

همه شب تا به صبح، ای زاهد

می کشی جام می، زهی توفیق

آب لعل است و آتش یاقوت

[...]

سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۴۳

 

چند باشد ز گلشن افلاک

همچو آتش نصیب ما خاشاک

می کنم در غبار خاطر خود

آرزوهای کشته را در خاک

چون خورد نان خلق، دندان را

[...]

سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۷۶

 

صوفیان را شده ز آهنگم

تار تسبیح، رشته ی چنگم

از گل و لاله فیض نتوان برد

غیر می نیست از کسی رنگم

شد بهار و چو سبزه ی صحرا

[...]

سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۶۱

 

انجمن شد ز یار آبادان

هست باغ از بهار آبادان

شهر از جلوه اش خراب، ولی

کوچه ی انتظار آبادان

کرد سیرم ز نعمت دیدار

[...]

سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۱۸

 

جامه ی قد اوست زیبایی

سایه ی سرو اوست رعنایی

به ره عیش پا بنه، بشنو

چهچه طایران صحرایی

کس شریکش مکن که خوش دارد

[...]

سلیم تهرانی
 
 
۱
۲