صوفیان را شده ز آهنگم
تار تسبیح، رشته ی چنگم
از گل و لاله فیض نتوان برد
غیر می نیست از کسی رنگم
شد بهار و چو سبزه ی صحرا
کوه تا کوه می رسد بنگم
بر من و کار من جهان خندد
رهبر کور و شاطر لنگم
در بیابان شوق چون مجنون
گردباد است میل فرسنگم
عشق تا منع خودفروشی کرد
شد ترازو فلاخن سنگم
فرصت رزم دشمنانم نیست
روز تا شب به خویش در جنگم
از سبکروحی ام شرر داغ است
همچو یاقوت اگر گران سنگم
بر بساط زمانه، چون پسته
می زند خنده حقه ی بنگم
پادشاهم به ملک فقر، سلیم
پوست تخت من است اورنگم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان احوالات خود و ارتباطش با عشق و عرفان میپردازد. او از آهنگ صوفیان و تأثیر آن بر روح و جانش میگوید. بهار و زیبایی طبیعت را وصف کرده و به تنگناها و مشکلاتی که با آنها مواجه است اشاره میکند. او خود را در جنگ با مشکلات زندگی و عشق میبیند و از احساساتش که مانند آتش است سخن میگوید. در نهایت، او خود را پادشاهی در ملک فقر میداند و به عدم توجه دنیا به او اشاره میکند. این شعر نشاندهندهٔ درگیریهای درونی شاعر و جستجوی جمال و حقیقت در زندگی است.
هوش مصنوعی: صوفیان به خاطر صدای ساز من متوجه تغییر حال و اوضاع من میشوند، در حالی که صدای ذکر و تسبیحشان ادامه دارد.
هوش مصنوعی: از گل و لاله نمیتوان بهرهای گرفت و جز شراب رنگی از کسی نمیتوان انتظار داشت.
هوش مصنوعی: بهار فرا رسیده و سبزهها در دشتها و کوهها به شکوفایی رسیدهاند، به طوری که زیبایی و سرسبزی از این سو به آن سو گسترده شده است.
هوش مصنوعی: جهان به من و کارهایم میخندد، در حالی که رهبر، نادان است و من هم در کارهایم نقص و کمبود دارم.
هوش مصنوعی: در دشت آرزوها، شوق من همانند مجنونی است که در گردباد میچرخد و به دوردستها میرود.
هوش مصنوعی: عشق وقتی به خودخواهی پایان داد، توانایی سنجش ارزشها و احساساتم را برایم فراهم کرد.
هوش مصنوعی: من در هر لحظه در حال نبرد با چالشها و مشکلات خودم هستم و فرصت نمیکنم به دشمنانم بپردازم.
هوش مصنوعی: از روح سبک و زندهام آتشی درونم وجود دارد که همچون یاقوت داغ و ارزشمند است، اگرچه ممکن است ظاهراً سنگین و گرانقیمت به نظر بیایم.
هوش مصنوعی: در دنیای گذران، همانند پستهای که میشکند، شوخی و بازیگوشیهای زندگی برای ما رخ میدهد.
هوش مصنوعی: من در جهان فقر، سلطان هستم و پوستینم، مایهی آسایش و آرامش من است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای همه سیرت تو هنگ و ثبات
چه کنم بیثبات و بیهنگم
گر خطایی برفت بر قلمم
هست از آن شرم چون قلم رنگم
تا نگویی که شعر نیرنگیست
[...]
چون اجل در کشد به خود تنگم
بنه این جام بر سر سنگم
او اگر شیشه است من سنگم
او اگر آینهست من زنگم
تیره شد روز در دل تنگم
شد سفید این شب سیهرنگم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.