گنجور

 
سلیم تهرانی

شب چو وصف رخش کنم به رفیق

صبح از مهر می کند تصدیق

همه شب تا به صبح، ای زاهد

می کشی جام می، زهی توفیق

آب لعل است و آتش یاقوت

جوهر عقل را میی چو عقیق

بس که گریان روم به وادی شوق

منزل از من تراست و راه و طریق

عشق را شرط نیست رعنایی

همچو مصحف به خط نستعلیق

بی پیاله مرو سلیم به باغ

گفته اند الرفیق ثم طریق

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
وطواط

ای کرم را کف نهاده طریق

نیست بی طاعت تو هیچ فریق

صاحب دولت علی الاطلاق

خسرو عالمی علی التحقیق

حضرتت را سیادتست قررین

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه