دیدم آخر به دست، جام طرب
عجب ای دور روزگار، عجب
دامن همتی بود خم را
به فراخی چو آستین عرب
از که نالم، که سوخت عشق مرا
خانه زاد است آتشم چون تب
بود از درد استخوان به تنم
پوست در ناله چون قبای قصب
از جنون این خرابه را همه روز
میکنم همچو آفتاب وجب
امشبم درد دل تمام نشد
باقی داستان به فردا شب!
شد اناالحقسرا سلیم، آری
مست را مشکل است پاس ادب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به تجربههای تلخ و دردناک عشق و زندگی اشاره میکند. او از سوختن در آتش عشق و عذابهای درونیاش صحبت میکند و به دشواریهای روزگار و ناتوانیاش در بیان دردهایش اشاره میکند. احساساتی مانند جنون و تنهایی به وضوح در اشعارش حس میشود و به این نتیجه میرسد که بیان تمام این دردها کار آسانی نیست، به همین دلیل برخی از داستانها و تجربیاتش را به فردا واگذار میکند. در نهایت، او به مسأله ادب و احترام در حالت مستی نیز اشاره میکند.
هوش مصنوعی: بالاخره جام شادی را در دستانم دیدم، ای زمانه، چه شگفتی!
هوش مصنوعی: دستگاه همت و تلاش، اندازهی بزرگ و گشادهتری دارد و مانند آستینی است که سرزمین وسیعتری را در بر میگیرد.
هوش مصنوعی: از که شکایت کنم، وقتی که عشق مانند آتش در وجودم شعلهور شده است و جانم را میسوزاند.
هوش مصنوعی: به دلیل دردی که در استخوانهایم احساس میکنم، پوست تنم در نالهای مانند صدای نی به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: به خاطر جنون و دیوانگیام، هر روز این خرابه را مثل آفتاب روشن و تابان میسازم.
هوش مصنوعی: امشب هم نتوانستم به تمام مشکلاتم پایان دهم و باقی ماجرا را به شب آینده موکول کردم!
هوش مصنوعی: سلیم به حقیقتی بزرگ دست پیدا کرده است، اما برای کسی که مست است، رعایت آداب دشوار است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون سر من سپید دید بتم
گفت تشبیه شیب و سخت عجب
گفت : موی سپید و روی سیاه
همچو روز است در میانهٔ شب !
باغ دیبا رخ پرند سلب
لعبگر گشت و لعبهایش عجب
گه دهد آب را زگل خلعت
گاهی از آب لاله را مرکب
گه بهشتی شود پر از حورا
[...]
با سرشگ سخای او کس را
ننماید بزرگ رود فرب
یاد کرد از لطیف طبعش بحر
گشت پر در و عنبر اشهب
باگران حلمش آشنا شد کوه
[...]
لک منی علی البعادنصیب
لم ینله علی الدنوحبیب
فعلی الطرف من سواک حجاب
و علی القلب من هواک رقیب
و فی ناظری هواک و قلبی
[...]
وَ اَمْطَرَ اَلْکَاسَ ماءّ مِنْاَبَارِقِها
فانبَتَ الدُرَّ فی اَرْضٍ مِنَ الذَّهَبِ
وسَبَّحَ الْقَوْمُ لَمَّا اَنْرَأَوْا عَجَباً
نوراً مِنَ اَلْماءِ فی نارٍ مِنَ العِنَبِ
سُلافَةٌ وَرِثَتْها عادُ عَنْاِرَمٍ
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.