گنجور

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۲۱ - تفسیر این حدیث کی مثل امتی کمثل سفینة نوح من تمسک بها نجا و من تخلف عنها غرق

 

بهر این فرمود پیغامبر که من

هم‌چو کشتی‌ام به طوفان زمن

ما و اصحابم چو آن کشتی نوح

هر که دست اندر زند یابد فتوح

چونک با شیخی تو دور از زشتیی

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۲۲ - قصهٔ هدیه فرستادن بلقیس از شهر سبا سوی سلیمان علیه‌السلام

 

هدیهٔ بلقیس چل استر بدست

بار آنها جمله خشت زر بدست

چون به صحرای سلیمانی رسید

فرش آن را جمله زر پخته دید

بر سر زر تا چهل منزل براند

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۲۳ - کرامات و نور شیخ عبدالله مغربی قدس الله سره

 

گفت عبدالله شیخ مغربی

شصت سال از شب ندیدم من شبی

من ندیدم ظلمتی در شصت سال

نه به روز و نه به شب نه ز اعتلال

صوفیان گفتند صدق قال او

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۲۴ - بازگردانیدن سلیمان علیه‌السلام رسولان بلقیس را به آن هدیه‌ها کی آورده بودند سوی بلقیس و دعوت کردن بلقیس را به ایمان و ترک آفتاب‌پرستی

 

باز گردید ای رسولان خجل

زر شما را دل به من آرید دل

این زر من بر سر آن زر نهید

کوری تن فرج استر را دهید

فرج استر لایق حلقهٔ زرست

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۲۵ - قصهٔ عطاری کی سنگ ترازوی او گل سرشوی بود و دزدیدن مشتری گل خوار از آن گل هنگام سنجیدن شکر دزدیده و پنهان

 

پیش عطاری یکی گِل‌خوار رفت

تا خَرَد اَبلوج قند خاص زفت

پس برِ عطّار طرّار دودل

موضع سنگ ترازو بود گِل

گفت گِل سنگ ترازوی منست

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۲۶ - دلداری کردن و نواختن سلیمان علیه‌السلام مر آن رسولان را و دفع وحشت و آزار از دل ایشان و عذر قبول ناکردن هدیه شرح کردن با ایشان

 

ای رسولان می‌فرستمتان رسول

رد من بهتر شما را از قبول

پیش بلقیس آنچ دیدیت از عجب

باز گویید از بیابان ذهب

تا بداند که به زر طامع نه‌ایم

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۲۸ - نیت کردن او کی این زر بدهم بدان هیزم‌کش چون من روزی یافتم به کرامات مشایخ و رنجیدن آن هیزم‌کش از ضمیر و نیت او

 

آن یکی درویش هیزم می‌کشید

خسته و مانده ز بیشه در رسید

پس بگفتم من ز روزی فارغم

زین سپس از بهر رزقم نیست غم

میوهٔ مکروه بر من خوش شدست

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۲۹ - تحریض سلیمان علیه‌السلام مر رسولان را بر تعجیل به هجرت بلقیس بهر ایمان

 

هم‌چنان که شه سلیمان در نبرد

جذب خیل و لشکر بلقیس کرد

که بیایید ای عزیزان زود زود

که برآمد موجها از بحر جود

سوی ساحل می‌فشاند بی‌خطر

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۳۰ - سبب هجرت ابراهیم ادهم قدس الله سره و ترک ملک خراسان

 

ملک برهم زن تو ادهم‌وار زود

تا بیابی هم‌چو او ملک خلود

خفته بود آن شه شبانه بر سریر

حارسان بر بام اندر دار و گیر

قصد شه از حارسان آن هم نبود

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۳۱ - حکایت آن مرد تشنه کی از سر جوز بن جوز می‌ریخت در جوی آب کی در گو بود و به آب نمی‌رسید تا به افتادن جوز بانگ آب# بشنود و او را چو سماع خوش بانگ آب اندر طرب می‌آورد

 

در نغولی بود آب آن تشنه راند

بر درخت جوز جوزی می‌فشاند

می‌فتاد از جوزبن جوز اندر آب

بانگ می‌آمد همی دید او حباب

عاقلی گفتش که بگذار ای فتی

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۳۲ - تهدید فرستادن سلیمان علیه‌السلام پیش بلقیس کی اصرار میندیش بر شرک و تاخیر مکن

 

هین بیا بلقیس ورنه بد شود

لشکرت خصمت شود مرتد شود

پرده‌دار تو درت را بر کند

جان تو با تو به جان خصمی کند

جمله ذرات زمین و آسمان

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۳۴ - باقی قصهٔ ابراهیم ادهم قدس‌الله سره

 

بر سر تختی شنید آن نیک‌نام

طقطقی و های و هویی شب ز بام

گامهای تند بر بام سرا

گفت با خود این چنین زهره کرا

بانگ زد بر روزن قصر او که کیست

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۳۶ - آزاد شدن بلقیس از ملک و مست شدن او از شوق ایمان و التفات همت او از همهٔ ملک منقطع شدن وقت هجرت الا از تخت

 

چون سلیمان سوی مرغان سبا

یک صفیری کرد بست آن جمله را

جز مگر مرغی که بد بی‌جان و پر

یا چو ماهی گنگ بود از اصل کر

نی غلط گفتم که کر گر سر نهد

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۳۷ - چاره کردن سلیمان علیه‌السلام در احضار تخت بلقیس از سبا

 

گفت عفریتی که تختش را به فن

حاضر آرم تا تو زین مجلس شدن

گفت آصف من به اسم اعظمش

حاضر آرم پیش تو در یک دمش

گرچه عفریت اوستاد سحر بود

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۳۸ - قصهٔ یاری خواستن حلیمه از بتان چون عقیب فطام مصطفی را علیه‌السلام گم کرد و لرزیدن و سجدهٔ بتان و گواهی دادن ایشان بر عظمت کار مصطفی صلی‌الله علیه و سلم

 

قصهٔ راز حلیمه گویمت

تا زداید داستان او غمت

مصطفی را چون ز شیر او باز کرد

بر کفش برداشت چون ریحان و ورد

می‌گریزانیدش از هر نیک و بد

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۳۹ - حکایت آن پیر عرب کی دلالت کرد حلیمه را به استعانت به بتان

 

پیرمردی پیشش آمد با عصا

کای حلیمه چه فتاد آخر ترا

که چنین آتش ز دل افروختی

این جگرها را ز ماتم سوختی

گفت احمد را رضیعم معتمد

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۴۰ - خبر یافتن جد مصطفی عبدالمطلب از گم کردن حلیمه محمد را علیه‌السلام و طالب شدن او گرد شهر و نالیدن او بر در کعبه و از حق درخواستن و یافتن او محمد را علیه‌السلام

 

چون خبر یابید جد مصطفی

از حلیمه وز فغانش بر ملا

وز چنان بانگ بلند و نعره‌ها

که بمیلی می‌رسید از وی صدا

زود عبدالمطلب دانست چیست

[...]

مولانا
 
 
۱
۲
۳
۴
۷
sunny dark_mode