گنجور

 
۱
۲
۳
۴
۵
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » معمیات » بخش ۵۶ - مرشد

 

هر که از اهل یقین از جام حیدر گشت مست

مشرک آب کوثر از دست علی طرفی نبست

۱ بیت
اهلی شیرازی
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۲

 

گنج اسرار یقین در کنج خلوت حاصلست

واقف گنج معانی بیگمان صاحب دلست

ره بوحدت کی بری، تا در حجاب کثرتی

هرکه شد محجوب کثرت او ز وحدت غافلست

چون میان عاشق و معشوق نسبت عشق بود

[...]

۱۱ بیت
اسیری لاهیجی
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۷

 

ما ز جام باده عشقیم مخمورالست

زان سبب باشد مدامم با می و شاهد نشست

با می و معشوق چون شد عهد و پیمانم درست

عهدنام نیک و زهد و توبه را خواهم شکست

پای همت برسرزهد ریا بنهاده ایم

[...]

۷ بیت
اسیری لاهیجی
 

فضولی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۶۳

 

بهر صید آن ترک بدخو بر سمند کین نشست

باز خواهد شد عنان صبر صد مسکین ز دست

دید چون لطف جمالت باز بر هم زد زرشک

نقش بند دهر در گلزار هر آیین که بست

گر خورد خونابه دل بر یاد لعلت دور نیست

[...]

۷ بیت
فضولی
 

فضولی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۹۶

 

سنگ بیداد بتان آیینه دل را شکست

هر تمنایی که در دل داشتم صورت نبست

وصل آن مه گر میسر نیست ما را دور نیست

مقصدی داریم عالی همتی داریم پست

ز آتش دل بس که از هر زخم سر زد شعله

[...]

۷ بیت
فضولی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۲

 

اشعث طماع عهد خود جمال قصه خوان

آن که چون او طامعی در بحر و بر صورت نبست

جمریانش ناگهان کشتند و هر فردی که بود

رست از اخذ و جهید آن خر گدای زرپرست

عقل چون تاریخ قتلش خواست از پیر خرد

[...]

۳ بیت
محتشم کاشانی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر دوم » بخش دوم - قسمت دوم

 

در طریقت هر چه پیش سالک آید خیر اوست

بر صراط المستقیم ای دل کسی گمراه نیست

۱ بیت
شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش پنجم - قسمت دوم

 

اگر کان و گنجی چونائی بدست

بسی گنج زاینگونه در خاک هست

۱ بیت
شیخ بهایی
 

میرداماد » دیوان اشراق » غزلیات » شمارهٔ ۱۹

 

کافرم با دردم ار هرگز به درمان کار هست

خاک عالم بر سر درمان چو درد یار هست

میوه نارد باغ عمرم ورنه در هر شاخ و برگ

صد هزاران نوک پیکان بهر من دربار هست

مگذر از خاکم مبادا شعله گیرد دامنت

[...]

۶ بیت
میرداماد
 

کلیم » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱ - قصیده دیگر در مدح شاه جهان صاحبقران ثانی

 

نوبهار عشرتست این روزگار دیگرست

دور ما در دلگشایی همچو دور ساغرست

کارها رو در گشایش همچو گل آورده است

بستگی مانند قفل از خانه دل، بر درست

زاقتضای عیش پیران طفل مشرب گشته اند

[...]

۳۵ بیت
کلیم
 

ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۹

 

خواجه آمد از سفر رفتم به قصد دیدنش

خادمان گفتند نزد خواجه کس را بار نیست

باز گردیدم به سوی کلبه خود منفعل

هیچ محنت بر هنرمندان چنین دشوار نیست

از قضا بعد از دو روزی خواجه را دیدم به خواب

[...]

۱۹ بیت
ابوالحسن فراهانی
 

صائب » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۴۸۵

 

گریه شمع از برای ماتم پروانه نیست

صبح نزدیک است، در فکر شب تار خودست

۱ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۹۳

 

نقطه خالش که نه پرگار سرگردان اوست

کیست کز فرمان او گردن کشد، دوران اوست

آفتابی را که شد چشم تر من پرده دار

صبح محشر سینه چاک خنجر مژگان اوست

برق جولانی که دارد در خم چوگان مرا

[...]

۱۴ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۹۶

 

چرخ را خون شفق در دل ز استغنای اوست

رنگ زرد آفتاب از آتش سودای اوست

از علم غافل نگردد لشکری در کارزار

فتنه روی زمین را چشم بر بالای اوست

آن که کوه صبر ما را سر به صحرا داده است

[...]

۷ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۰۶

 

بی محابا در میان نازکش انداخت دست

ناخن شاهین ز رشک بهله ای در دل شکست

قبله گاه من، کلاه سرگرانی کج منه

طاق ابروی تو می ترسم نهد رو در شکست

سرگرانیهاش با افتادگان امروز نیست

[...]

۷ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۱۳

 

محتسب از عاجزی دست سبوی باده بست

بشکند دستی که دست مردم افتاده بست!

عکس خود را دید در می زاهد کوتاه بین

تهمت آلوده دامانی به جام باده بست

آب خضر و باده روشن ز یک سرچشمه اند

[...]

۸ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۱۵

 

وقت آن کس خوش که لب را بر لب پیمانه بست

جبهه را چون خشت بر خاک در میخانه بست

با سیه چشمان نمی جوشد دل مجنون ما

داغ خونها خورد تا خود را بر این دیوانه بست

وعده بوس آرزوی تشنه را در خواب کرد

[...]

۸ بیت
صائب
 

صائب » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۱ - در مدح حضرت سیدالشهداء (ع)

 

هست اگر آسایشی در زیر تیغ و خنجرست

دیده حیران قربانی بر این معنی گواست

۱ بیت
صائب
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۰

 

کرده بیهوشم خیال آن دو چشم می‌پرست

همتی ای باده‌پیمایان که کارم شد ز دست

بر سر مال جهان سودای درویش و غنی

دست چون بر هم دهد؟ این تنگ‌چشم، آن تنگ‌دست

فتنه دوران ندانم سنگ بر جام که زد

[...]

۸ بیت
قدسی مشهدی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۰۰

 

از جفا گر، جز جفا ناید بهر حالی که هست

سنگ اگر مینا شود، هر پاره آن خنجریست

۱ بیت
واعظ قزوینی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
 
تعداد کل نتایج: ۹۵