گنجور

 
اسیری لاهیجی

گنج اسرار یقین در کنج خلوت حاصلست

واقف گنج معانی بیگمان صاحب دلست

ره بوحدت کی بری، تا در حجاب کثرتی

هرکه شد محجوب کثرت او ز وحدت غافلست

چون میان عاشق و معشوق نسبت عشق بود

میل آن با این و این یک نیز باآن مایلست

از کمالی نیست خالی هیچ نقصان در وجود

هرکه دارد این نظر می دان که مرد کاملست

هرکه غرق بحر وحدت شد خبر دارد زما

ورنه حال ما چه داند هرکه او بر ساحلست

آتش شوق جمالش در دل گردون فتاد

در هوای روی اوتنها نه پایم در گلست

زاهدا پیوسته چون در دست هجرانی اسیر

کی کنی باور که جان ما بجانان واصلست

گر نشان جوید کسی از ما بعالم گو مجو

زانکه ما را در مقام بی نشانی منزلست

قتل عاشق را بشمشیر جفا باطل مدان

گر قتیل عشق داند حق بدست قاتلست

مهر رویش از همه ذرات عالم ظاهر است

هر که این معنی نداند پیش دانا جاهلست

نیست محجوب از اسیری مهر روی نوربخش

ظلمت هستی ما اندر میانه حایل است

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
قطران تبریزی

ای شهی کز مهر تو چون بهرمان گردد چمست

جام می بستان که عید فرخ و جشن جمست

چون جمت با دادیار و ملک نارفته ز چنگ

رخ ز می بیجاده رنگ و دل ز ناز و نوش مست

با رضای تو ولی را خار گردد چون حریر

[...]

مسعود سعد سلمان

رای نورانی او جز آفتاب چرخ نیست

زانکه نورش در جهان نزدیک هست و دور هست

امیر معزی

هفت کشور در خط فرمان سلطان سنجرست

هفت‌گردون در کف پیمان سلطان سنجر است

جز خداوندی که عالم بندهٔ تقدیر اوست

کیست در عالم‌ که او سلطان سلطان سنجر است

گرچه‌گیتی روشنی‌گیرد ز نور آفتاب

[...]

مشاهدهٔ ۵ مورد هم آهنگ دیگر از امیر معزی
سنایی

توبهٔ من جزع و لعل و زلف و رخسارت شکست

دی که بودم روزه‌دار امروز هستم بت‌پرست

از ترانهٔ عشق تو نور نبی موقوف گشت

وز مغابهٔ جام تو قندیلها بر هم شکست

رمزهای لعل تو دست جوانمردان گشاد

[...]

سوزنی سمرقندی

تاج دین محمودبن عبدالکریم است آنکه هست

از می احسان او گیتی پر از هشیار روست

صاحب دیوان استیفا که اهل فضل را

اندر او اهلیت صاحب قرانی بود و هست

از دوات کله گیسوی منیر افسر بکلک

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه