چرخ را خون شفق در دل ز استغنای اوست
رنگ زرد آفتاب از آتش سودای اوست
از علم غافل نگردد لشکری در کارزار
فتنه روی زمین را چشم بر بالای اوست
آن که کوه صبر ما را سر به صحرا داده است
کوه طور از وحشیان دامن صحرای اوست
آرزو در دل، نگه در چشم سوزد خلق را
از حیا نوری که در آیینه سیمای اوست
هست دیوان قیامت را اگر بسم اللهی
پیش ارباب بصیرت، قامت رعنای اوست
آن که ما را سر به صحرا داده چون موج سراب
در لباس شبروان آب خضر جویای ماست
عشق هیهات است گردد جمع صائب با خرد
هر سری کز عقل خالی شد پر از سودای اوست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف عشق و تأثیر آن بر زندگی انسانها میپردازد. شاعر با استفاده از نمادهای گوناگون، عشق را به عنوان نیرویی قدرتمند و الهی مطرح میکند که بر همه چیز سایه میافکند. او به زیباییها و نشانههای عشق اشاره دارد و میگوید که هیچ موجودی نمیتواند از تأثیر آن در امان بماند. همچنین، عشق را عاملی میداند که عقل و خرد را تسخیر کرده و انسان را به سوی دیوانگی و شیدایی میکشاند. در نهایت، شعر به عمق احساسات و ابعاد روحی ناشی از عشق میپردازد و نشان میدهد که این حس میتواند زندگی را پر از شور و شعور کند.
هوش مصنوعی: در این شعر، میتوان گفت که رنگ قرمز غروب آفتاب ناشی از احساسات و دلخوشیهای عمیق اوست و رنگ زرد آفتاب هم از شور و شوق او به زندگی و آرزوها برمیخیزد. به نوعی میتوان گفت که طبیعت و زیباییهای آن تحت تأثیر احساسات و درون او قرار دارد.
هوش مصنوعی: هیچ نیرویی در میدان کارزار فتنه، از دانش و علم بیخبر نخواهد ماند، زیرا نگاهها به او بالا و امیدوار است.
هوش مصنوعی: کسی که ما را به تحمل و صبر وا داشته، همانند کوهی است که در برابر طوفانها و سختیها ایستادگی میکند. او چون کوه طور، از جانب بیقید و بندها و بیرحمیها در دل دشت قرار دارد.
هوش مصنوعی: آرزوها در دل انسان میسوزند و نگاههای حیا نسبت به زیباییهای وجود او، مانند نوری در آینه، جلوهگری میکند و باعث میشود مردم تحت تأثیر آن قرار بگیرند.
هوش مصنوعی: در روز قیامت، اگر کسی با یک آغاز خوب و نیکو نزد افرادی با درک و بصیرت برود، زیبایی و جذابیت او به شدت نمایان خواهد بود.
هوش مصنوعی: کسی که ما را به دل طبیعت رهنمون کرده، مانند موجی در سراب و در پوشش شب با آب خضر در جستجوی ماست.
هوش مصنوعی: عشق چیزی نیست که بتواند به آسانی در کنار عقل و تفکر جمع شود. هر کسی که از عقل خالی باشد، تمام افکار و احساساتش پر از عشق و شور و اشتیاق به اوست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای شهی کز مهر تو چون بهرمان گردد چمست
جام می بستان که عید فرخ و جشن جمست
چون جمت با دادیار و ملک نارفته ز چنگ
رخ ز می بیجاده رنگ و دل ز ناز و نوش مست
با رضای تو ولی را خار گردد چون حریر
[...]
رای نورانی او جز آفتاب چرخ نیست
زانکه نورش در جهان نزدیک هست و دور هست
هفت کشور در خط فرمان سلطان سنجرست
هفتگردون در کف پیمان سلطان سنجر است
جز خداوندی که عالم بندهٔ تقدیر اوست
کیست در عالم که او سلطان سلطان سنجر است
گرچهگیتی روشنیگیرد ز نور آفتاب
[...]
توبهٔ من جزع و لعل و زلف و رخسارت شکست
دی که بودم روزهدار امروز هستم بتپرست
از ترانهٔ عشق تو نور نبی موقوف گشت
وز مغابهٔ جام تو قندیلها بر هم شکست
رمزهای لعل تو دست جوانمردان گشاد
[...]
تاج دین محمودبن عبدالکریم است آنکه هست
از می احسان او گیتی پر از هشیار روست
صاحب دیوان استیفا که اهل فضل را
اندر او اهلیت صاحب قرانی بود و هست
از دوات کله گیسوی منیر افسر بکلک
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.