گنجور

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۱

 

بادهٔ عشق ترا دل جام شد

پرتو روی ترا جان نام شد

زین سپس پیمان غم باید شکست

نوبت پیمانه، عهد جام شد

در شمار خاصگان مردود ماست

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۲

 

رفت خیالش زدیده کو بدر آمد

ماه نهان شد چو آفتاب بر آمد

نعمت بی انتظار و دولت ناگاه

دوست بسر وقت دوست بیخبر آمد

شنعت مرغان شنو بخفتن بیگاه

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۳

 

بوی جان از نفس باد صبا می‌آید

یارب این باد بهاری ز کجا می‌آید

در ره عاشقی اندیشه ز گمراهی نیست

کز پی گمشدگان راهنما می‌آید

رحمت خواجه به تقصیر دلیرت نکند

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۴

 

باز صحن باغ را مرآت محفل کرده‌اند

عکس اندر کار شاخ از آن شمایل کرده‌اند

باغ را خرم ز تاثیر نسیم اعتدال

راست همچون ملک شاهنشاه عادل کرده‌اند

آب را باشد سر طغیان که فراشان باد

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۵

 

بهار و موکب منصور شه ردیف هم آمد

شکست تو به قرین نیز با شکست غم آمد

بظاهر ار ستمی شد زدی بباغ، کرم بود

که این کرامت گلشن ز فیض آن ستم آمد

ز چهره پرده برافکن که عهد جلوه ی گل شد

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۶

 

آمد این سیل که بنیاد من از جا ببرد

خانه ویران کند و رخت بصحرا ببرد

روزی از دشت رسد بیخبر آن ترک دلیر

شهر بر هم زند و حجره بیغما ببرد

اثری نیست بسد نکته ی پیران طریق

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۷

 

دوش با یاد توام باز حکایت‌ها بود

شکرها از تو و از خویش شکایت‌ها بود

بر من از تو ستمی نیست ولی بر ستمت

ستم است اینکه ندانی چه عنایت‌ها بود

با من از خشم عتابی ز لبت رفت ولی

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۸

 

آنکه کین ورزد به من آگه ز مهر من نشد

ورنه کس بی‌موجبی با دوستان دشمن نشد

گر مراد خویش خواهی بر مراد دوست باش

من به کام او نبودم او به کام من نشد

عشق گستاخی طلب جو تا انالله بشنوی

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۹

 

دل به دلبر، جان به جانان می‌رسد

روز هجر آخر به پایان می‌رسد

لنگ لنگ این پا به منزل می‌رسد

گیج گیج این سر به سامان می‌رسد

ساز رفتن کن که از دربار شاه

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۰

 

هر کرا بر سر آن کو گذری می‌باید

از دل گمشده‌ام راهبری می‌باید

از توام نیست گریزی که به هر سو گذرم

بر سر کوی تو زان ره گذری می‌باید

گشت منظور تو آن کز نظر خلق فتاد

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۱

 

ستم آخر شد و بیداد به بنیاد آمد

نوبت رحمت و فضل و کرم و داد آمد

خجل آن بنده که از بند تو آزادی جست

خرم آن صید که از قید تو آزاد آمد

در وفای تو زهی شکر که سر رفت بخاک

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۲

 

عشق است کاگهان را غافل همی پسندد

هر جا که عاقلی هست جاهل همی پسندد

فرزانه ای چو بیند دیوانه میکند باز

دیوانگان خود را عاقل همی پسندد

بازار عقل از آنسوست این صید گاه عشق است

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۳

 

ناصح اگر بر آن رخ نیکو نظر کند

بندد زبان زپند و سخن مختصر کند

مینالم از غم تو و اینهم غم دگر

کاین ناله دانم آخرنا گه اثر کند

بر من چگونه میگذرد بی تو صبح و شام

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۴

 

شدی از قصه ی ما گر ملول افسانه ای دیگر

وگر از ما بتنگ آمد دلت دیوانه ای دیگر

بتی در خلوت جان دارم از چشم جهان بینان

ندارد ره بسویش غیر دل بیگانه ای دیگر

پسندت گر نباشد دل قدم بگذار در جانم

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۵

 

بصید ما نظر افکند شهسوار دگر

بشهر ما گذر آورد شهریار دگر

اگر تو پای عنایت کشیدی از سرما

کشید سرو دگر سر زجویبار دگر

وگر تو برگ تلطف ببردی از بر ما

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۶

 

باز صبح است ای ندیم آن راح ریحانی بیار

جشن سلطانی ست می چندانکه بتوانی بیار

خاک عود آمیز شد آن آتش بیدود خواه

باد روح انگیز شد آن آب روحانی بیار

بزم را از طلعت ساقی فروغ طور بخش

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۷

 

وقت است که تن جان شود و جان همه دلدار

ای خون شده دل خانه بپرداز ز اغیار

تا شمع به راهش برم ای سینه برافروز

تا گنج نثارش کنم ای دیده فروبار

هر یک من و زاهد شده خرسند به کاری

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۸

 

طفلی پی دیوانه زهر خانه درین شهر

یا رب چه کند یک دل دیوانه درین شهر

دل را هوس صحبت ما نیست ببینید

دیوانه ندارد سر دیوانه درین شهر

سودای سر زلف تو گر رهزن دلهاست

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۹

 

دل از قید دو عالم رسته خوشتر

بر آن زلف مسلسل بسته خوشتر

بده دل با یکی پس دیده بر بند

چویار آمد درون، در بسته خوشتر

از این ره چون بباید باز گشتن

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۰

 

در چشمهٔ خضر شعلهٔ طور

یا روی تو می‌نماید از دور

بخت من و مقدم تو هیهات

این بس که تو را ببینم از دور

سلطانی و خانمان درویش

[...]

نشاط اصفهانی
 
 
۱
۵
۶
۷
۸
۹
۲۵
sunny dark_mode