بخش ۳۷ - حکایت مارگیر کی اژدهای فسرده را مرده پنداشت در ریسمانهاش پیچید و آورد به بغداد
یک حکایت بشنو از تاریخگوی
تا بری زین راز سرپوشیده بوی
مارگیری رفت سوی کوهسار
تا بگیرد او به افسونهاش مار
گر گران و گر شتابنده بوَد
آنک جویندهست یابنده بود
در طلب زن دایما تو هر دو دست
که طلب در راه نیکو رهبرست
لَنگ و لوک و خفتهشکل و بیادب
سوی او میغیژ و او را میطلب
گه به گفت و گه به خاموشی و گه
بوی کردن گیر هر سو بوی شه
گفت آن یعقوب با اولاد خویش
جستن یوسف کنید از حد بیش
هر حس خود را درین جستن به جد
هر طرف رانید شکل مستعد
گفت از روح خدا لاتَیْأَسوا
همچو گم کرده پسر رو سو به سو
از ره حس دهان پرسان شوید
گوش را بر چار راه آن نهید
هر کجا بوی خوش آید بو برید
سوی آن سر کاشنای آن سرید
هر کجا لطفی ببینی از کسی
سوی اصل لطف ره یابی عسی
این همه خوشها ز دریاییست ژرف
جزو را بگذار و بر کل دار طرف
جنگهای خلق بهر خوبی است
برگ بیبرگی نشان طوبی است
خشمهای خلق بهر آشتیست
دام راحت دایما بیراحتیست
هر زدن بهر نوازش را بود
هر گِله از شُکر آگه میکند
بوی بر از جزو تا کل ای کریم
بوی بر از ضد تا ضد ای حکیم
جنگها می آشتی آرد درست
مارگیر از بهر یاری مار جست
بهر یاری مار جوید آدمی
غم خورد بهر حریفِ بیغمی
او همیجستی یکی ماری شگرف
گرد کوهستان و در ایام برف
اژدهایی مرده دید آنجا عظیم
که دلش از شکل او شد پر ز بیم
مارگیر اندر زمستان شدید
مار میجست اژدهایی مرده دید
مارگیر از بهر حیرانی خلق
مار گیرد اینت نادانی خلق
آدمی کوهیست، چون مفتون شود؟
کوه اندر مار حیران چون شود؟
خویشتن نشناخت مسکین آدمی
از فزونی آمد و شد در کمی
خویشتن را آدمی ارزان فروخت
بود اطلس خویش بر دلقی بدوخت
صد هزاران مار و کُه حیران اوست
او چرا حیران شدهست و ماردوست؟
مارگیر آن اژدها را برگرفت
سوی بغداد آمد از بهر شگفت
اژدهایی چون ستون خانهای
میکشیدش از پی دانگانهای
کاژدهای مردهای آوردهام
در شکارش من جگرها خوردهام
او همی مرده گمان بردش ولیک
زنده بود و او ندیدش نیک نیک
او ز سرماها و برف افسرده بود
زنده بود و شکل مرده مینمود
عالم افسردهست و نام او جماد
جامد افسرده بود ای اوستاد
باش تا خورشید حشر آید عیان
تا ببینی جنبش جسم جهان
چون عصای موسی اینجا مار شد
عقل را از ساکنان اخبار شد
پارهٔ خاک تو را چون مرد ساخت
خاکها را جملگی شاید شناخت
مُرده زین سواند و زان سو زندهاند
خامش اینجا و آن طرف گویندهاند
چون از آن سوشان فرستد سوی ما
آن عصا گردد سوی ما اژدها
کوهها هم لحن داودی کند
جوهر آهن به کف مومی بود
باد حمال سلیمانی شود
بحر با موسی سخندانی شود
ماه با احمد اشارتبین شود
نار ابراهیم را نسرین شود
خاک قارون را چو ماری درکَشد
استن حنانه آید در رَشَد
سنگ بر احمد سلامی میکند
کوه یحیی را پیامی میکند
ما سمیعیم و بصیریم و خوشیم
با شما نامحرمان ما خامشیم
چون شما سوی جمادی میروید
محرم جان جمادان چون شوید؟
از جمادی عالم جانها روید
غلغل اجزای عالم بشنوید
فاش تسبیح جمادات آیدت
وسوسهیْ تاویلها نربایدت
چون ندارد جان تو قندیلها
بهر بینش کردهای تاویلها
که غرض تسبیح ظاهر کی بود
دعوی دیدن خیال غی بود
بلک مر بیننده را دیدار آن
وقت عبرت میکند تسبیحخوان
پس چو از تسبیح یادت میدهد
آن دلالت همچو گفتن میبُوَد
این بود تاویل اهل اعتزال
و آنِ آنکس کو ندارد نور حال
چون ز حس بیرون نیامد آدمی
باشد از تصویر غیبی اعجمی
این سخن پایان ندارد مارگیر
میکشید آن مار را با صد زحیر
تا به بغداد آمد آن هنگامهجو
تا نهد هنگامهای بر چارسو
بر لب شط مَرد هنگامه نهاد
غلغله در شهر بغداد اوفتاد
مارگیری اژدها آورده است
بوالعجب نادر شکاری کرده است
جمع آمد صد هزاران خامریش
صید او گشته چو او از ابلهیش
منتظر ایشان و هم او منتظر
تا که جمع آیند خلق منتشر
مردم هنگامه افزونتر شود
کدیه و توزیع نیکوتر رود
جمع آمد صد هزاران ژاژخا
حلقه کرده پشت پا بر پشت پا
مرد را از زن خبر نه ز ازدحام
رفته درهم چون قیامت خاص و عام
چون همی حراقه جنبانید او
میکشیدند اهل هنگامه گلو
و اژدها کز زمهریر افسرده بود
زیر صد گونه پلاس و پرده بود
بسته بودش با رَسَنهای غلیظ
احتیاطی کرده بودش آن حفیظ
در درنگ انتظار و اتفاق
تافت بر آن مار خورشید عراق
آفتاب گرمسیرش گرم کرد
رفت از اعضای او اخلاط سرد
مُرده بود و زنده گشت او از شگفت
اژدها بر خویش جنبیدن گرفت
خلق را از جنبش آن مُرده مار
گشتشان آن یک تحیّر صد هزار
با تحیر نعرهها انگیختند
جملگان از جنبشش بگریختند
میسُکست او بند و زان بانگ بلند
هر طرف میرفت چاقاچاق بند
بندها بسکست و بیرون شد ز زیر
اژدهایی زشت غران همچو شیر
در هزیمت بس خلایق کشته شد
از فتاده کشتگان صد پشته شد
مارگیر از ترس بر جا خشک گشت
که چه آوردم من از کهسار و دشت
گرگ را بیدار کرد آن کور میش
رفت نادان سوی عزرائیل خویش
اژدها یک لقمه کرد آن گیج را
سهل باشد خونخوری حجیج را
خویش را بر استنی پیچید و بست
استخوان خورده را در هم شکست
نفست اژدرهاست او کی مرده است؟
از غم و بی آلتی افسرده است
گر بیابد آلت فرعون، او
که به امر او همیرفت آب جو
آنگه او بنیاد فرعونی کند
راه صد موسی و صد هارون زند
کرمک است آن اژدها از دست فقر
پشهای گردد ز جاه و مال صقر
اژدها را دار در برف فراق
هین مکش او را به خورشید عراق
تا فسرده میبُوَد آن اژدهات
لقمهٔ اویی چو او یابد نجات
مات کن او را و ایمن شو ز مات
رحم کم کن نیست او ز اهل صلات
کان تف خورشید شهوت برزند
آن خفاش مردریگت پر زند
میکشانش در جهاد و در قتال
مردوار الله یجزیک الوصال
چونک آن مرد اژدها را آورید
در هوای گرم خوش شد آن مرید
لاجرم آن فتنهها کرد ای عزیز
بیست همچندان که ما گفتیم نیز
تو طمع داری که او را بی جفا
بسته داری در وقار و در وفا
هر خسی را این تمنی کی رسد؟
موسیی باید که اژدرها کشد
صدهزاران خلق ز اژدرهای او
در هزیمت کشته شد از رای او
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: داستانی از یک مارگیر نقل میشود که به کوهستان میرود تا مار بگیرد. او در جستجوهایش با اژدهایی مرده روبرو میشود و آن را به بغداد میآورد، اما نمیداند که این اژدها زنده است و فقط به خاطر سرما و برف به نظر مرده میرسد.
در بغداد، جمعیت زیادی به مشاهده این شکار عجیب میآید. اژدها وقتی که گرم میشود، شروع به جنبش میکند و مردم از ترس و وحشت فرار میکنند. داستان به ما یادآوری میکند که بسیاری از چیزها در ظاهر مرده یا بیفایده به نظر میرسند، در حالی که در حقیقت ممکن است زنده و خطرناک باشند.
در نهایت، ما از این حکایت میآموزیم که ظواهر میتوانند فریبنده باشند و باید دقت بیشتری در شناخت و درک وضعیتها داشته باشیم.
هوش مصنوعی: یک داستان از تاریخ بشنو تا از این راز پنهان آگاهی پیدا کنی.
هوش مصنوعی: مردی برای گرفتن مار به کوهستان رفت تا با ترفندهایش آنها را شکار کند.
هوش مصنوعی: هر کسی که به دنبال چیزی باشد، چه با شتاب و عجله و چه با آرامش و سنگینی، در نهایت به آنچه میجوید خواهد رسید.
هوش مصنوعی: در تلاش برای دستیابی به امور نیکو، همیشه باید با دقت و دربست به هدف خود بپردازی.
هوش مصنوعی: مردم ناباب و بیادب، با ظاهر نامناسب و بیحال، به سوی او میروند و او را جستجو میکنند.
هوش مصنوعی: گاه صحبت میکند و گاه سکوت میکند و گاه بوی خوشی به مشام میرسد که از هر طرف عطر شاهزاده را حس میکند.
هوش مصنوعی: یعقوب به فرزندانش گفت که بیش از این تلاش کنید تا یوسف را پیدا کنید.
هوش مصنوعی: هر کدام از حواس خود را در جستجوی چیزی خاص قرار دهید و به دقت و کوشش تمام، به سمت آن بپردازید.
هوش مصنوعی: نگران نباشید و دلسرد نشوید، مثل کسی که پسرش را گم کرده و هر طرف را میگردد.
هوش مصنوعی: از طریق حس و احساس خود، سوالات را مطرح کنید و گوش خود را در چهارراه اطلاعات قرار دهید تا به پاسخها برسید.
هوش مصنوعی: هر جا که بوی خوشی به مشام برسد، آدم به سمت آن مکان جذب میشود و به آنجا میرود.
هوش مصنوعی: هر زمان که از کسی محبت و نیکی ببینی، بدان که در اصل محبت و نیکی، ریشه و پایهای وجود دارد.
هوش مصنوعی: این همه زیبایی و خوشی ناشی از یک دریای عمیق است. به جزئیات نپرداز و به کل موضوع توجه کن.
هوش مصنوعی: جنگها و نزاعهای مردم به خاطر دستیابی به خوبی و نیکی است، و در نهایت، هر تلاشی که در این جنگها صورت میگیرد، نشانهای مانند برگ درخت طوبی (درختی بهشتی) دارد.
هوش مصنوعی: خشم و ناراحتی مردم برای رسیدن به صلح و آشتی است، در حالی که زندگی همیشه پر از ناآرامی و سختی است.
هوش مصنوعی: هر بار که کسی به نرمی با من رفتار کند، به همین اندازه میتواند از لطف و محبت خودم آگاه باشد.
هوش مصنوعی: عطر و بوی خوش از جزء تا کل به تو میرسد، ای بخشنده؛ و عطر و بوی خوش از ضد تا ضد دیگر به تو میرسد، ای حکیم.
هوش مصنوعی: جنگها به سازش و آرامش میانجامند. مارگیر برای کمک به مار، به نوعی همکاری و دوستی با او میپردازد.
هوش مصنوعی: انسان برای کمک و یاری، تلاش میکند و غم و ناراحتی خودش را احساس میکند، در حالی که به دنبال دوستانی میگردد که بیغم و شادی دارند.
هوش مصنوعی: او مانند یک مار بزرگ در حال حرکت است، در اطراف کوهستان و در روزهای برفی.
هوش مصنوعی: در آنجا اژدهایی بزرگ و مرده را دید که دیدنش دلش را پر از ترس کرد.
هوش مصنوعی: مارگیر در فصل زمستان به دنبال مار بود و ناگهان به یک اژدهای مرده برخورد کرد.
هوش مصنوعی: مارگیر به خاطر کنجکاوی و شگفتی مردم به مارگیری میپردازد، این نشاندهنده نادانی و بیاطلاعی مردم است.
هوش مصنوعی: انسان بهسان کوهی است که وقتی مست و شگفتزده شود، چه حالتی پیدا میکند؟ آیا کوه نیز در برابر مار حیران، دچار حیرت میشود؟
هوش مصنوعی: انسان بیچاره به دلیل زیاد آمد و رفتها و مشغلههای زندگی، نتوانسته خود را به خوبی بشناسد و ارزش واقعی خود را درک کند.
هوش مصنوعی: انسانی که ارزش خودش را کم میداند، همانند این است که پارچه گرانبای خود را به لباسی بیارزش میدوزد.
هوش مصنوعی: بسیاری از مخلوقات عجیب و غریب و خطرناک اطراف او وجود دارند، ولی آیا او نمیداند که چرا در برابر آنها اینقدر شگفتزده و مجذوب شده است؟
هوش مصنوعی: مارگیر آن اژدها را گرفت و به سمت بغداد آمد تا شگفتیها را به نمایش بگذارد.
هوش مصنوعی: اژدهایی مانند ستونی از یک خانه، او را به دنبال خود میکشید.
هوش مصنوعی: من یک مار مرده آوردهام که در شکارش شجاعت زیادی به خرج دادهام و به خاطر آن سختیهای زیادی را تحمل کردهام.
هوش مصنوعی: او فکر میکرد که او مرده است، اما در واقع زنده بود و او نتوانست او را به خوبی ببیند.
هوش مصنوعی: او به خاطر سرما و برف خیلی دلزده و ناراحت بود. اگرچه زنده بود، ولی طوری به نظر میرسید که مانند یک مرده است.
هوش مصنوعی: دنیا دچار کسالت و غم است و شخصیتی که در این دنیا وجود دارد، همچون جامدی بیحرکت و افسرده به نظر میرسد. ای استاد، این واقعیت را بیان میکند.
هوش مصنوعی: منتظر بمان تا روز قیامت به وقوع بپیوندد تا بتوانی حرکت و تغییرات جهانی را به وضوح ببینی.
هوش مصنوعی: عقل و اندیشه مانند عصای موسی در این جا به قدرت و توانایی خاصی تبدیل شده است و به همین دلیل اخبار و اطلاعات جدید به دست ساکنان اینجا رسیده است.
هوش مصنوعی: خاک تو را به قدری ارزشمند کرده که به انسانیت و جدیت رسیده است و شاید به وسیلهٔ این خاک، همهٔ خاکها را شناخت.
هوش مصنوعی: مردگان از این سوی خاموشاند و در سوی دیگر زندهاند و سخن میگویند.
زمانی که عصا به سوی ما فرستاده شود، به اژدها تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: کوهها نیز به صدای زیبای داود آواز میخوانند و آهن در دست، مانند موم نرم و قابل شکلگیری است.
هوش مصنوعی: باد میتواند بار سلیمان را حمل کند و دریا با موسی سخن میگوید.
هوش مصنوعی: وقتی ماه به احمد اشاره کند، آتش ابراهیم سرد و گل نسرین خواهد شد.
هوش مصنوعی: خاک قارون به مانند ماری او را در خود میکشد، اما در نهایت، حنانه (محبوب) در رشد و ترقی خواهد آمد.
هوش مصنوعی: سنگ، به احمد احترامی میگذارد و کوه نیز پیامی به یحیی میرساند.
هوش مصنوعی: ما شنوا و بینا هستیم و در کنار شما که برای ما نا آشنا هستید، شادمانیم، اما در عین حال سکوت میکنیم.
هوش مصنوعی: چرا که وقتی شما به سمت موجودات بیجان میروید، در آن صورت چگونه میتوانید با روح و جان بیجانان درآمیزید؟
هوش مصنوعی: از سنگینی و سختی ماده، جانها به زندگی و روح و حرکت درمیآیند. به صدای زندگی و تکانهای موجودات جهان توجه کنید.
هوش مصنوعی: آشکارا ستایش موجودات بیجان به تو الهام میشود، اما وسوسههایی برای تفسیر و تحلیل آنها نباید تو را وسوسه کند.
هوش مصنوعی: از آنجا که جان تو نورانی نیست، برای دیدن حقیقت، تفسیرها و تأویلهای زیادی به کار بردهای.
هوش مصنوعی: مقصود از تسبیح ظاهری چه سودی دارد، وقتی که در واقع ادعای دیدن خیالات غیرواقعی است؟
هوش مصنوعی: کسی که میبیند، زمانی که با واقعیت مواجه میشود، متوجه اشتباهات و حقایق زندگیاش میشود و در نتیجه به تفکر و تامل میافتد.
هوش مصنوعی: وقتی که یاد تو مرا به ذکر و تسبیح میاندازد، این یادآوری همچون گفتن کلمات زیبا و پر معناست.
هوش مصنوعی: این بود تفسیر کسانی که اهل جدایی از جامعه هستند و آن کسی که حال خوب و روشنی ندارد، نمیتواند به درستی درک کند.
هوش مصنوعی: آدمی که از حس و احساسات خود فراتر نرود، نمیتواند از تصاویر و معناهای غیرمرئی و غیرمادی به درستی درک کند.
هوش مصنوعی: این کلام هیچگاه تمام نمیشود. مارگیر در حال کوشش است تا آن مار را به طرز ماهرانهای بگیرد و این کار برایش بسیار دشوار و پرزحمت است.
هوش مصنوعی: زمانی که آن جستجوگر به بغداد رسید، قصد داشت که هیاهویی در چهارراه به پا کند.
هوش مصنوعی: در کنار رودخانه، مردی سر و صدایی برپا کرد که این همهمه در شهر بغداد به گوش رسید.
هوش مصنوعی: مردی که تجربهی شکار دارد، به طرز شگفتانگیزی توانسته یک اژدها را به دام بیاورد.
هوش مصنوعی: هزاران نفر نادان برای صید او گرد آمدهاند، مانند او که به خاطر نادانیاش به دام افتاده است.
هوش مصنوعی: در انتظار آنها هستم و خود آنها نیز در انتظار هستند تا زمانی که مردم گرد هم آیند و پراکنده نروند.
هوش مصنوعی: وقتی مردم بیشتر شلوغ شوند، وضعیت و توزیع بهتری به وجود میآید.
هوش مصنوعی: جمعیتی بزرگ و شلوغ، که در اطراف هم حلقه زدهاند و بر روی پاهای یکدیگر ایستادهاند.
هوش مصنوعی: مرد نمیتواند از زن مطلع شود، زیرا در شرایطی شلوغ و بینظم، همه چیز به هم ریخته و غیرقابل درک میشود.
هوش مصنوعی: وقتی آتش شعلهور شد، مردم در آن شلوغی به هم فشرده میشدند و به کشیدن گلوهایشان میپرداختند.
هوش مصنوعی: اژدهایی که به خاطر سرما و یخبندان ناراحت و بیحالت بود، زیر لایههای مختلفی از پوشش و پرده پنهان شده بود.
هوش مصنوعی: او را به دقت و با احتیاط با ریسههای محکم بسته بودند تا از خطر دور بماند.
هوش مصنوعی: در هنگام انتظار و وقوع حادثه، در جایی که خورشید عراق بر افروخته شده است.
هوش مصنوعی: خورشید گرم زمین، او را از سرما رهایی بخشید و گرما را در بدنش پخش کرد.
هوش مصنوعی: او در حالتی بوده که مرده به نظر میرسیده اما به طور شگفتانگیزی مانند اژدها دوباره جان گرفته و به حرکت درآمده است.
هوش مصنوعی: مردم به خاطر حرکت آن مار مرده دچار حیرت و سرگردانی شدند، حالا همان یک حرکت به اندازه صد هزار موجب شگفتی شده است.
هوش مصنوعی: همه با شگفتی و ترس فریاد زدند و به خاطر حرکت او به سرعت از آنجا دور شدند.
هوش مصنوعی: او (شخصی) با قدرت و شکوه میشکند زنجیرها و به خاطر صدای بلندی که از خود در میآورد، هر سمتی که میرود، زنجیرها به سرعت از هم جدا میشوند.
هوش مصنوعی: زنجیرها پاره شد و او از زیر یک اژدهای زشت و خشمگین که مانند شیر میخورد، به بیرون آمد.
هوش مصنوعی: در پی شکست، بسیاری از مردم کشته شدند و از جانباختگان انبوهی به جا ماند.
هوش مصنوعی: مارگیر به خاطر ترسش از جایش تکان نمیخورد و به این فکر میکند که چه چیزی را از کوه و دشت به همراه آورده است.
هوش مصنوعی: گرگ را بیدار کرد، اما آن میش نابینا نادان به سوی عزرائیل (فرشته مرگ) خود رفت.
هوش مصنوعی: اژدها آن گیج را به راحتی بلعید؛ این کار برایش ساده است که خون حجیج را نیز بخورد.
هوش مصنوعی: شخصی خود را در ناملایمات و مشکلات محاصره کرد و با سختیهای زندگی دست و پنجه نرم کرد و در این مسیر، به چالشهای دشوار پاسخ داد.
هوش مصنوعی: نفست مانند اژدهاست، مگر اینکه هنوز زنده نیست؟ او به خاطر غم و نداشتن ابزار و وسایل، دچار افسردگی شده است.
هوش مصنوعی: اگر کسی ابزار و قدرت فرعون را پیدا کند، همانطور که او به دستور او برای یافتن آب میرفت.
هوش مصنوعی: سپس او، پایههای ظلم و ستم را بنا میکند و به تعداد بسیاری از موسیها و هارونها راه میدهد.
هوش مصنوعی: فقر میتواند انسان را به شدت کوچک و ضعیف کند، بهطوری که فردی که به خاطر ثروت و مقام در جایگاه بالایی قرار دارد، به سادگی تبدیل به موجودی بیارزش و حقیر میشود.
هوش مصنوعی: اگر در برف سرد جدایی، اژدهایی را در آغوش داری، او را به سمت نور خورشید عراق نبر.
هوش مصنوعی: تا زمانی که آن اژدها در حال سردی است، شما لقمهاش هستید و وقتی او نجات یابد، شما هم آزاد خواهید شد.
هوش مصنوعی: او را به حیرت وادار کن و خود را از این حیرت راحت کن. رحم را کم کن، زیرا او از اهل نماز نیست.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد این شاعر دربارهٔ تضاد میان نور و تاریکی سخن میگوید. خورشید که نماد روشنایی و زندگی است، به صورت مجازی میتواند به تمایلات و آرزوهای انسان اشاره کند. از سوی دیگر، خفاش به عنوان موجودی شبزی و نماد تاریکی، نمایشدهندهی قید و بندهایی است که عواطف و احساسات منفی میتوانند بر زندگی افراد سایه افکنند. در واقع، این شعر به کشمکشهای درونانسانی و نوعی نبرد میان نور و تاریکی در وجود انسان پرداخته است.
هوش مصنوعی: او را در جنگ و نبرد به راه میکشاند و خداوند به تو پاداش وصال و نزدیکی میدهد.
هوش مصنوعی: وقتی آن مرد اژدها را در هوای گرم آورد، آن مرید خوشحال شد.
هوش مصنوعی: بله، بیتردید آن آشوبها را، ای عزیز، بیست بار به همین اندازه که ما بیان کردیم، انجام داد.
هوش مصنوعی: تو انتظار داری که او را بدون اینکه به او آسیبی برسانی، در آرامش و با وفاداری نگه داری.
هوش مصنوعی: هر فردی نمیتواند به آرزوی بزرگ برسد. برای دستیابی به چنین آرزویی، نیازمند شخصیتی ویژه و قدرتمندی همچون موسی است که بتواند با موانع بزرگ و دشوار مقابله کند.
هوش مصنوعی: بسیاری از مردم به خاطر تدبیر و تصمیمات او مورد شکست قرار گرفته و کشته شدند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۴۹ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.