گنجور

حاشیه‌ها

حبیب شاکر در ‫۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۱۱:۲۵ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۲:

سلام بر سروران ارجمند 

هر نیک و بدی که سر زند از انسان 

نفع و ضررش بخود رسد بی نقصان 

ور نه که جلال و جبروت یزدان 

نی ذره ای افزاید و کاهد از آن 

باتشکر از همه دوستان.

 

محمد سلماسی زاده در ‫۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۰۸:۴۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۵۷:

در بیت چهارم :

گر دو صد هستیت باشد در وجودش نیست شو

زانک شاید نیست گشتن از برای آن وجود

 

شاید به معنای سزاوار است 

گر دویست هستی هم داری سزاوار است که در او ( هو ) نیست کنی

برمک در ‫۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۰۸:۴۸ دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱:

سرودی تازهیاب از روذکی بزرگ
برگ ۱۷۰  از امالی ابو سعد سمّان :  “و به قال حدّثنا أبو بکر محمد بن الحسین الشعیری بقرائتی علیه بقزوین قال سمعت محمد بن عبد الله بن عبد العزیز المذکّر الرازی یقول أنشدنی الروذکی:

هان گیتیا! فسون و فسوسی به راستی
شائیت بندگیست، فزونیت کاستی

بر بچّگان خویش همه مرگ خواستی
خوذ بن کَنی همان را که خوذ برنشاستی

هر که تو را بخواست مر او را نخواستی
هرکه تو را نخواست بذو داذی آستی

-
شایی=سزاواری

امیرمحمد حبیب پوریان در ‫۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۰۸:۳۳ در پاسخ به پرویز شیخی دربارهٔ سعدی » بوستان » در نیایش خداوند » بخش ۲ - فی نعت سید المرسلین علیه الصلوة و السلام:

همه ی شاعران را اگر بگوییم نامسلمان اند در مورد سعدی امکان ندارد ، 

این دیگه حافظ نیستش که بگید جعل می کنید 

حود شعره 

اصلا بگیم شعر جعلیه 

بازم اسناد و ابیات دیگه هست که نشان میده مسلمانه ،

اصلا اگه نه شعر باشه و نه حکایت 

همه متفق القول اند در مسلمان بودنش 

ضمنا کسی در نظامیه درس می خونه باید مسلمان شافعی باشه 

برمک در ‫۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۰۷:۰۶ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۱:

به گمانم  سه بیت واپسین  از جای دگر به این جا اورده اند و در اینجا  بیخود است

پدر چون به فرزند ماند جهان

کند آشکارا برو بر نهان

گر او بفگند فر و نام پدر

تو بیگانه خوانش مخوانش پسر

کرا گم شود راه آموزگار

سزد گر جفا بیند از روزگار

چنین است رسم سرای کهن

سرش هیچ پیدا نبینی ز بن

چو رسم بدش بازداند کسی

نخواهد که ماند به گیتی بسی

برمک در ‫۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۰۶:۵۸ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۱:

نخست انکه ما دشمن مردم  میهن خود نیستیم
‌دوم انکه  طبرستان و ساری و تمیشه و امل که نخستین پایتخت  ایران و جایگاه فریدون و منوچهر است  چگونه  به کاوس میگویند مازندران  سرزمین. دور است و  شاهان بزرگ پیش از تو به انجا نرفته و راه مازندران هرگز نپیموده اند؟ چرا نمی اندیشید؟

چنین گفت کای پادشاه جهان

سزاوار تختی و تاج مهان

ز تو پیشتر پادشه بوده‌اند

که این راه هرگز نپیموده‌اند

منوچهر شد زین جهان فراخ

ازو ماند ایدر بسی گنج و کاخ

همان زو و با نوذر و کیقباد

چه مایه بزرگان که داریم یاد

ابا لشکر گشن و گرز گران

نکردند آهنگ مازندران

بنگرید که میگوید منوچهر اهنگ مازندران نکرد  با انکه میدانیم منوچهر و فریدون پایتختشان امل و تمیشه بود

باز میگوید

به میلاد بسپرد ایران زمین

کلید در گنج و تاج و نگین

چو شب روز شد شاه و جنگ‌آوران

نهادند سر سوی مازندران




چرا اندکی نمی اندیشید؟ چرا  گفته طبری خود طبرستانی است  را نمیخوانید  که مازندران را مصر میخواند  ایا اگر مازندران طبرستان بود ابن جریر طبری که خود طبرستانی است  میگفت مصر مازندران است؟   فردوسی  اشکارا  مازندران را در جایی که افتاب نهان میشود (مغرب ) میخواند
« به جایی که پنهان شود آفتاب»

ایا  طبرستان  از دل و جان برتر جای دیوان دژخیم است؟ چرا اندکی نمی اندیشید؟

  «کجا جای دیوان دژخیم بود»
  بنگریم که مازندران و هاماوران و بربر  کجاست؟

به دست چپش مصر و بربر به راست

زره در میانه بر آن سو که خواست


زره = دریا
بنگریم که  راه انها دریا هست ایا از سیستان و ری و فارس و بلخ  برای رفتن به  طبرستان   راه دریایی است؟ بنگریم که چندین بار  میگوید از راه دریا رفتند

خبر شد بدیشان که کاووس شاه

برآمد ز آب زره با سپاه


بنگریم که میگوید دریا در میانه و مصر به چپ و  بربر(مراکش - الجزایر- تونس) براست  بود
دارد از میان  دریای مدیترانه میگوید  که  بربر (مراکش) براست و مصر به چپ اوست

بدست چپش مصر و بربر براست

زره در میانه  بر آن سو که خواست

به پیش اندرون شهر هاماوران

به هر کشوری در سپاهی گران

خبر شد بدیشان که کاووس شاه

برآمد ز آب زره با سپاه

یکی گشت چندان یل تیغ‌زن

به بربرستان در شدند انجمن

به جایی که پنهان شود آفتاب

 

کجا جای دیوان دژخیم بود
-


به میلاد بسپرد ایران زمین

کلید در گنج و تاج و نگین

چو شب روز شد شاه و جنگ‌آوران

نهادند سر سوی مازندران

دگر روز برخاست آوای کوس

سپه را همی راند گودرز و طوس

همی رفت کاووس لشکرفروز

بزد گاه بر پیش کوه اسپروز

به جایی که پنهان شود آفتاب

بدان جایگه ساخت آرام و خواب

کجا جای دیوان دژخیم بود

بدان جایگه پیل را بیم بود


بنگریم چگونه بربرستان و مصر  را با زمین طبرستان یکی میکنی؟

برمک در ‫۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۰۶:۱۳ در پاسخ به پارسا ادیبی دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۱:

 مازندران  فردوسی  کجا تمیشه و ساری  دارد؟
برادر  فردوسی هرگاه طبرستان را یاد میکند از ساری و تمیشه میگوید -
شما از  ابن جریر طبری سده سوم. و ابن اسفندیار سده هفت که اگاه تر نیستی  طبری میگوید مازندران مصر است و ابن اسفندیار هم میگوید که  لفظ مازندران را به تازگی به  طبرستان میگویند

برمک در ‫۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۰۶:۱۱ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۱:

اگر شاخ بد خیزد از بیخ نیک

تو با شاخ تندی میاغاز ریک
اریک است «اریک» پارسی حقد است

برمک در ‫۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۰۵:۵۸ در پاسخ به فاطمه از دانشگاه آزاد رشت دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۱:

مُست است چرا  دهخدا را نمینگرید بنگرید واژه مُست یعنی چه؟

وحید نجف آبادی در ‫۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۰۳:۲۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۲۳:

این اقبال در وهم و خیال هم نمیگنجد (از بزرگی، از شیرینی، از لذت بی پایان) 

به در ‫۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۰۲:۵۶ در پاسخ به دوریس ر دربارهٔ نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۲۷ - داستان پیر زن با سلطان سنجر:

جایی خواندم که در دوران سامانیان بردگان ترک و هندو فروخته می‌شدند که ترکان گرانبها تر بودند و هندی ها پست‌تر.همین ترکان بعدها با طی نمودن مرتبه های وشاق و وشاق باشی تا امیری ولایات پیش رفتند و سامانیان به دست همین پرستارزادگان از میان رفت.

منظور بنده از ترک مردم اورال و آلتایی که آنگاه ساکن آسیای مرکزی بودند می‌باشد. ترک زبانان ایران‌زمین آذربایجانی‌ها و مردم قشقایی و ترکمن بسیار گرامی هستند.

omid در ‫۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۰۰:۵۷ دربارهٔ بابافغانی » دیوان اشعار » رباعیات مستزاد » شمارهٔ ۲:

مصرع دوم و چهارم گمان میکنم اشتباه شده.در دکلمه برنامه گلها 

مصرع دوم به جای کوساغر می یابد آخرش سردی دی باشه

چون بر اثر سرما هست که لاله پژمرده میشه

گل‌های رنگارنگ شماره421

ر.غ در ‫۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۷ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۲۶ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰ - بر سر خاک ایرج:

با سلام چرا این ابیات را در گنجور نیاوردید؟

امسال بیرجند ندارد بهار امیر
مرغان بغیر گریه ندارند کار امیر


در راه ماند چشم غزالان خدای را
سر بر نمی‌کند به هوای شکار امیر


هر سال عید بود و در این بارگاه بار
امسال نه بهار و نه عید و نه بار امیر


در گوش کودکان و یتیمان بیرجند
بس آشناست نام تو ای نامدار امیر


لوله‌کشی و مدرسه و چشمه و قنات
مانده است یادگار تو بس شاهکار امیر

دنیا در آتش و بصفای تو بیرجند
گویی خبر نداشت از این گیرودار امیر


آفات جنگ از مرض و قحط و اغتشاش
هرگز نکرده بود بدانسو گذار امیر


ایران به احترام برد در مدار دهر
نام امیر شوکت ایران‌مدار امیر


تنها نه بیرجند و خراسان که راستی
یک مملکت به داغ تو شد سوگوار امیر


شایسته‌تر منم به رثای تو کز تو کیست
شایسته‌تر به مرثیت شهریار امیر

 

مهرداد در ‫۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۷ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۳۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۰۸ - تضرع آن شخص از داوری داود علیه السلام:

اصل دین ای بنده روزن کردن است

به نظرم روزن کردن در اینجا یعنی زاویه دید. نمی توان کسی را یافت که زاویه دید نداشته باشد ولی این زاویه دیدها مناسب خوب دیدن نیست. پیدا کردن زاویه دید مناسب، همه چیز است. 

مرتضی یعقوبی در ‫۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۷ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۰۸:۴۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲۵:

آقایون دیندار لطفاً دینتون رو به زور به دیگران قالب نکنید

سعدی و حافظ و مولانا هرچی و هرکی بودن و هر اعتقادی که داشتن کسی رو به زور به اسلام دعوت نکردن

اونوقت اینجا بعضی ها به زور میخوان بگن همه شعرا تابع اسلام بودن و میخوان به زور همه رو به اسلام دعوت کنن.

بابا هرکسی رو توی قبر خودش میذارن، به کسی چه مربوطه دین من و دیگران چیه.

شما از شعر این بزرگان لذت ببر، چه کار با دین و اعتقاداتش داری آخه؟؟؟

قطعا شعرهای این بزرگان شمارو بیشتر به خدا نزدیک میکنه تا دین.

میم یاء در ‫۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۷ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۰۸:۲۵ دربارهٔ هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۲:

هو

غزل زیبا و روان هلالی با اینکه بر گرد مفاهیم مختلف «خط» میگردد، ولی با گره‌زدن آنها به معشوق به هر نحو ممکن، در نهایت حس و حالی عاشقانه و لطیف را برای خواننده‌اش به ارمغان میآورد.

mohammad nemigam در ‫۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۷ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۰۳:۲۸ دربارهٔ هجویری » کشف المحجوب » باب الملامة » بخش ۲ - فصل:

اشکال متن (پاراگراف 6):

غلط:    لإنَّ الملامةَ رَوْضَةُ العاشِقینَ و نُطْهَةُ المُحِّبینَ و راحَةُ المُشْتاقینَ و سُرورُ المریدینَ.

درست: لإنَّ الملامةَ رَوْضَةُ العاشِقینَ و نُزهَةُ  المُحِّبینَ و راحَةُ المُشْتاقینَ و سُرورُ المریدینَ.

mohammad nemigam در ‫۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۷ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۰۲:۱۷ دربارهٔ هجویری » کشف المحجوب » باب الملامة » بخش ۲ - فصل:

متن ناقص (پاراگراف 4):

راه آن بر خلق دشوار است، و مُنغَلِق است.

منغلق: بسته شدن در

کوروش در ‫۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۷ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۰۲:۱۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۷۷ - اعتراض کردن معترضی بر رسول علیه‌السلام بر امیر کردن آن هذیلی:

آنک او گل عارضست ار نو خطست

 

او به مکتب گاه مخبر نوخطست

 

یعنی چه 

mohammad nemigam در ‫۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۷ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۰۲:۰۶ دربارهٔ هجویری » کشف المحجوب » باب الملامة » بخش ۲ - فصل:

خط آخر از پاراگراف 3 ام، متن عربی:

غلط: وحدانی الذّات.

درست: وِجدانِی الذّات.

۱
۷۷
۷۸
۷۹
۸۰
۸۱
۵۲۶۵