یکی مرد خودخواه مغرور دون
درافتاد روزی به تنگی درون
در آن تنگی و بستی آه کرد
رفیقی بر او رنج کوتاه کرد
رهاندش ز بیکاری و کار داد
فراوان درم داد و دینار داد
همش نیکویی کرد و احسان نمود
به نامرد نیکی و احسان چه سود
چنان کار آن سفله بالا گرفت
که بر جایگاه گزین جاگرفت
چو خودخواه از آن حالت زار رست
میان را به کین نکوکار بست
زمانه یکی بازی آورد راست
که مرد نکوکار ازو کار خواست
در آغاز بیگانگیها نمود
چو داد آشناییش رخ وانمود
بخندید چون زاری مرد دید
رخش سرخ شد چون رخش زرد دید
چنان لعبها با جوانمرد باخت
که سوز درون استخوانش گداخت
چنان خوار کردش بر انجمن
کزان کار بگذشت و از خویشتن
بداندیش از آن شیوه سرمست شد
که پیشش ولی نعم پست شد
یکی گفتش از آشنایان پار
که این شوخچشمی چه بود ای نگار
بدو گفت یک روز من پیش اوی
بدان حال رفتم که زن پیش شوی
مراگرچه از مهربانی نواخت
ولی مهر او استخوانم گداخت
مرا خندهٔ گرم او سرد کرد
دوایش دلم را پر از درد کرد
به خودخواهیام ضربتی خورد سخت
بنالیدم از نابکاری بخت
که چون من کسی نزد چون او کسی
به حاجت رود، ننگ باشد بسی
مرا گر همی راند با ضجرتی
از آن به که بنواخت بیمنتی
گرم دور می کرد بودم بهآن
که کامم روا کرد و منت نهان
نیارستم این غم ز دل بردنا
چنان ناخوشی را فرو خوردنا
شد احسان او لجهٔ بیکران
که خودخواهیم غرق گشت اندر آن
پی رستن از آن غریونده زو
زدم پنجه بر آن که بد پیشرو
فرو کردم او را و خود برشدم
وز آن لجهٔ ژرف برتر شدم
نکوکاری او مرا خوار کرد
نکو کرد و در معنی آزار کرد
ز خواهشگری تلخ شد کام من
وز احسان او تیره فرجام من
چو آمد مرا نوبت چیرگی
برستم از آن تلخی و تیرگی
چنان چاره کردم که دیدی تو نیز
پی پاس ناموس نفس عزیز
بزرگان که نام نکو بردهاند
بجای بدی نیکوبی کردهاند
بزرگان ما! بخردی میکنند
بجای نکویی بدی می کنند
کسی کش بدی کردهای، زینهار!
از او هیچ گه چشم نیکی مدار
مشو ایمن ازکین و پاداشنش
فزون زان بدی نیکوییها کنش
نکویی کن و مهربانی و داد
بود کان بدیها نیارد بهٔاد
چو تخم بدی درنشیند به دل
بروید ز دل همچو گندم ز گل
ز هر دانهای هفت خوشه جهد
ز هر خوشه صد تخم بیرون دهد
توگر با شریفی بدی کردهای
چنان دان که نابخردی کردهای
شریف از شرافت ببخشایدت
ولی آن بدی خوی بهجنگ آیدت
بسی با توپنجه به پنجه شود
به صدگونه زو دلت رنجه شود
مگیر از فرومایگان دوستان
که حنظل نکارند در بوستان
فرومایه بیگانه بهترکه دوست
که دوری ز زنبور و کژدم نکوست
بهارا بترس از فرومایه مرد
تو خود گر کسی گرد ناکس مگرد
که مهر فرومایگان دشمنی است
نگر تا که خشم فرومایه چیست
فرومایگان بیهنر مردمند
که بیدانشند و به غفلت گمند
پدر بیهنر، مادر از وی بَتَر
نه برخی زمادر، نه بهر از پدر
نه از درس و صحبت هنر یافته
نه بهری زمام و پدر یافته
وگر خوانده درسی به صورت درست
بدان دانش او دشمن جان تست
که اخلاق خوب آید از خانمان
چنان کآب، پاک آید از آسمان
طبیعت بباید که زیبا شود
که ابریشم است آن که دیبا شود
کسان آب دریا مقطر کنند
مزه دیگر و لون دیگر کنند
همان آب را ابر بالا برد
ز دریا کناران به صحرا برد
بک آب است جسته ز دو هوش، فر
یکی از طبیعت یکی از بشر
یک آب مقطر به دریاکنار
یکی آب باران نوشین گوار
یکی آبی فرومایه و رودهبند
یکی نوشداروی هر مستمند
یک قطره کش ناخدا ساخته
دگر قطره کآن را خدا ساخته
ازین قطره تا قطرهٔ ناخدای
بود دوری از ناخدا تا خدای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن در مورد مردی خودخواه و مغرور است که در شرایط سختی قرار میگیرد، اما دوستی به او کمک میکند. این مرد خودخواه، پس از دریافت کمک و نیکی از دوستش، نه تنها قدردان نمیشود، بلکه نسبت به او کینهتوز میشود و به او بیاحترامی میکند. به تدریج، خودخواهی و بدی او موجب تنهاییاش میگردد.
نویسنده به این نکته اشاره میکند که نیکی و احسان به انسانهای بدذات بیفایده است و گاهی نیکی به چنین افرادی به نوعی آزار بدل میشود. به مضمون متن، اگر کسی بدی کرد، نباید انتظار نیکی از او داشت و باید از دوستی با افراد فرومایه و بددست پرهیز کرد. در نهایت، نویسنده بیان میکند که برتری انسانها نه تنها در اعمالشان، بلکه در ذات و نسب آنها نهفته است و اخلاق خوب باید از خانواده و تربیت صحیح ناشی شود.
هوش مصنوعی: روزی یک مرد خودخواه و مغرور که شخصیت پایینی داشت، به مشکلات و تنگناهای درونی خود دچار شد.
هوش مصنوعی: دوستی در زمانی که در تنگنا و سختی قرار داشت، آهی کشید و با این حال، رنج و زحمتش را کم کرد.
هوش مصنوعی: او را از بیکاری نجات داد و کارهای زیادی به او سپرد و به او پول و ثروت داد.
هوش مصنوعی: او همیشه نیکی و احسان کرد، اما به انسانهای نالایق و بینخی که برای این کار شکرگزار نیستند. نیکی و احسان به چنین افرادی چه فایدهای دارد؟
هوش مصنوعی: کار آن انسان نادان چنان بالا رفت و پیشرفت کرد که در موقعیت ویژهای قرار گرفت و جا خوش کرد.
هوش مصنوعی: زمانی که خودخواه از آن وضعیت دردناک نجات یافت، راه را به خاطر کینهتوزی بر نیکوکاران بست.
هوش مصنوعی: زمانه به انسانها چالشهایی را میدهد که افراد خوب و نیکوکار از آنها بهرهبرداری و کارهایی انجام میدهند.
هوش مصنوعی: در ابتدا که بیگانگیها آشکار شد، آشنایی به شکل زیبا و دلنشینی خود را نشان داد.
هوش مصنوعی: وقتی مردی را دید که ناراحت و گریان است، لبخند زد و چهرهاش سرخ شد، اما وقتی چهرهی زرد او را دید، حالتش تغییر کرد.
هوش مصنوعی: چنان بازیهای دلنشین و سرگرمکنندهای با مردهای جوانمرد انجام داد که آتش درون استخوانش را شعلهور کرد.
هوش مصنوعی: او را به قدری در جمع و بین مردم تحقیر کرد که از کارهایش گذشت و از خودش نیز فاصله گرفت.
هوش مصنوعی: بدفکر از آن روش به وجد آمد که در مقابلش سرپرست و حامی او پایینتر از او قرار گرفت.
هوش مصنوعی: یکی از آشنایان به او گفت: این نگاه شوخطبعانه تو چه معنایی دارد ای دختر زیبا؟
هوش مصنوعی: یک روز به او گفتم که در آن حالت بر او نزدیک شدم، مانند زنی که به شوهر خود میرسد.
هوش مصنوعی: اگرچه با مهربانی با من رفتار کرد، اما عشق و محبت او قلبم را به شدت رنجانید.
هوش مصنوعی: خندهٔ دوستانه و دلنشین او من را سرد و بیاحساس کرد و درمان دلbroken من را پر از درد و غم نمود.
هوش مصنوعی: به خاطر خودخواهیام، آسیب بزرگی به من وارد شد و از بدهایی که سرنوشت برایم رقم زده، سخت ناله کردم.
هوش مصنوعی: اگر کسی به مانند من به کسی به بزرگی او نیازمند شود، این بسیار شرمآور است.
هوش مصنوعی: اگر مرا با خشم و عصبانیت برانند، بهتر است از این که بدون هیچ سخاوتی به من محبت کنند.
هوش مصنوعی: اگر زندگیام را با کسی میگذرانیدم که آرزوهایم را برآورده میکرد، حتی اگر از من خواستهای نمیکرد.
هوش مصنوعی: نمیتوانم این غم را از دل بیرون ببرم، آنچنان که این ناخرسندی را در درون خود فرو میبرم.
هوش مصنوعی: احسان و نیکی او مانند دریای وسیع شده است و ما به خاطر خودخواهیامان در آن غرق شدهایم.
هوش مصنوعی: من از آن موجود خشمگین و به زعم خود قوی، رهایی طلبیدم و دست بر آن کسی زدم که پیشرو و راهنمای بدی بود.
هوش مصنوعی: من او را در اعماق دریا فرو بردم و خود از آن عمق به بالاترین نقطه رسیدم.
هوش مصنوعی: شایستگی و خوبی او باعث شد که من احساس تحقیر کنم؛ او به خوبی رفتار کرد، اما در واقع به نوعی مرا آزرد.
هوش مصنوعی: از خواستهام به تلخی رسید و از لطف او نتیجهام تیره و ناامید شد.
هوش مصنوعی: وقتی نوبت من به قدرت و تسلط رسید، از آن تلخی و ناامیدی رهایی یافتم.
هوش مصنوعی: من به قدری تدبیر و چارهاندیشی کردم که تو هم متوجه آن شدی و برای حفظ آبروی خود و عزیزانم تلاش کردی.
هوش مصنوعی: بزرگان در تاریخ و فرهنگ ما بهجای یادآوری بدیها و نواقص، به ذکر خوبیها و نکات مثبت پرداختهاند.
هوش مصنوعی: بزرگان ما! به جای اینکه کارهای خوب انجام دهند، مرتکب کارهای بد میشوند.
هوش مصنوعی: هرگز به کسی که بدی کردهای، امید نیکویی نداشته باش!
هوش مصنوعی: از کینه و انتقام دیگران هیچگاه احساس ایمنی نکن، زیرا پاداش بدیها همیشه بیشتر از خوبیهاست.
هوش مصنوعی: خودت را خوب و مهربان و با عدالت رفتار کن، زیرا این کارها باعث میشود که بدیها به سراغت نیایند.
هوش مصنوعی: اگر در دل انسان، فکر یا حس منفیای کاشته شود، همانند گندمی که از خاک روییده میشود، این افکار و احساسات منفی نیز رشد میکنند و در زندگی او تأثیر میگذارند.
هوش مصنوعی: هر دانهای که به رشد میرسد، هفت خوشه تولید میکند و هر خوشه نیز صد دانه به بار میآورد.
هوش مصنوعی: اگر به شخص شریفی ظلم کنی، بدان که در واقع کار نادرستی کردهای که ناشی از نادانیات است.
هوش مصنوعی: آدم نیکوکار با بزرگواریاش میتواند به تو لطف کند، اما بدیهای درونت همیشه بهسوی جنگ و درگیری میکشد.
هوش مصنوعی: بسیاری از مشکلات و سختیها ممکن است به شیوههای مختلف بر دل و روح انسان اثر بگذارند و باعث رنجش او شوند.
هوش مصنوعی: از دوستان نادان و حقیر توقعی نداشته باش، چرا که آنها چیزی جز زهر از خود به بار نمیآورند و نمیتوانند در جایگاههای نیکو کاری مثمر ثمر باشند.
هوش مصنوعی: دوستی که با او فاصله داریم، بهتر از یک بیگانه نادان است؛ چرا که فاصله گرفتن از زنبور و عقرب، کار خوبی است.
هوش مصنوعی: بهار، از انسانهای پست و بیقدرت بترس و اگر خودت هم کسی هستی که به این افراد ملحق شوی، از خودت دور شو.
هوش مصنوعی: محبت و دوستی با انسانهای پست و ناپاک، به مانند دوستی با دشمنان است. بهتر است توجه کنیم که خشم افراد فرومایه چه عواقبی دارد.
هوش مصنوعی: افرادی که هیچ هنری ندارند و از دانایی بیبهرهاند، در حقیقت، انسانهای نادانی هستند که به غفلت زندگی میکنند.
هوش مصنوعی: پدر بیاستعداد است و مادر از او نیز بهتر نیست. نه چیزی از مادر به او رسیده و نه از پدر.
هوش مصنوعی: نه از آموزش و گفتوگو بهرهای برده و نه از ثروت و ریشهدار بودن والدین بهرهای دارد.
هوش مصنوعی: اگر درسی را به شکل صحیح بخوانی، آن دانش برای تو مانند دشمنی است که جانت را هدف قرار داده است.
هوش مصنوعی: اخلاق نیکویی از خانوادهای خوب به وجود میآید، مانند اینکه آب پاک از آسمان نازل میشود.
هوش مصنوعی: برای زیبایی، طبیعت باید خود را زیبا کند، چرا که ابریشم، به معنای زیبا و باکیفیت از دیبا به وجود میآید.
هوش مصنوعی: برخی افراد آب دریا را به صورت مقطر درمیآورند و طعمی و رنگی متفاوت به آن میدهند.
هوش مصنوعی: ابر همان آبی را که از دریا برداشت، به دشت و صحرا منتقل کرد.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که آب، با دو نوع هوش در ارتباط است: یکی هوش طبیعی که به طبیعت مربوط میشود و دیگری هوش انسانی که به انسانها ارتباط دارد. این نشاندهنده ارتباطی عمیق بین عناصر طبیعی و ویژگیهای انسانی است.
هوش مصنوعی: یک قطره آب خالص را کنار دریا بگذار و کنار آن، آب باران خوشمزه و لطیف را بچش.
هوش مصنوعی: یک فرد کمارزش و بیمقدار مانند آب بیخواستهای است، در حالی که دیگری به مانند دارویی خوب و ضروری است که به نیازمندان و مستمندان کمک میکند.
هوش مصنوعی: یک قطره به دست ناخدا ایجاد شده، اما قطره دیگر به دست خداوند آفریده شده است.
هوش مصنوعی: این بیت به مفهوم فاصلهای که بین یک قطره و دریا وجود دارد اشاره میکند. قطره نماد موجودی کوچک و محدود است که به ناخدای بزرگ، یعنی خود انسان، و سپس به خدای بزرگتر، یعنی بالاترین قدرت، ارتباط دارد. این ارتباط نشاندهنده فاصلهای است که از موجودات کوچک تا موجودات بزرگ و متعالی وجود دارد. به نوعی میتوان گفت که هر موجودی، چه کوچک و چه بزرگ، در سلسلهای از وجودها قرار دارد که از فردیت به کل و از کم به زیاد حرکت میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.