Mehdi Mhv در ۱ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۱۲ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۱۹:۳۲ دربارهٔ نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۷ - در نصیحت فرزند خویش محمد:
ای کاش معانی و تفاسیر بیت ها را میزاشتین
من خیلی به شعر علاقه دارم ولی اصلا نمیفهمم چی میگه به خاطره کلمات قلمبه سلمبه
اکثر کسایی که به این سمت کشیده نمیشن چون معانی و تفاسیرش نمیفهمن اگه معانی تفاسیر ابیات مینوشتین خیلی به امثال من کمک میشد
همیرضا در ۱ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۱۲ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۱۹:۰۶ در پاسخ به علی بهنام دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۶ - پند و موعظه:
بر طبق توضیحات کلیات سعدی به تصحیح و شرح اساتید حسین استادولی و بهاءالدین اسکندری بخشی از این مثل است: «للحروب رجال و للترید رجال» یعنی جنگ (حروب) و بزم (ترید) مردان خاص خود را دارد و هرکسی میدان جنگ نیست.
همیرضا در ۱ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۱۲ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۴۵ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۶ - پند و موعظه:
بر طبق توضیحات کلیات سعدی به تصحیح و شرح اساتید حسین استادولی و بهاءالدین اسکندری «نعال» که در متن شعر به صورت نِعال بدون تشدید (صفّ نعال) و در شرح با تشدید درج شده به معنی کفشکن است. صف نعال صف آخر حاضر در مجلس است که به جانب بیرون اتاق و کفشکن بوده و مهمانان دارای مرتبهٔ پایینتر آنجا مینشستند.
همیرضا در ۱ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۱۲ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۳۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۳:
همانطور که کاربر گرامی «تماشاگه راز» اشاره فرمودند مصرع اوّل این بیت یادآور این بیت از قصیدهای از سعدی است:
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۶ - پند و موعظة » قفا خورند و ملامت برند و خوش ...
فرهود در ۱ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۱۲ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۳۳ دربارهٔ سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۱۶ - در بیان آنکه اجرام موجودات از آسمان و زمین و تمامت نقوش و صور، حجاب و پردهٔ عالم غیب و جهان معنیاند. لیکن این پرده بر بیگانگان است نه اولیاء. همچون جوی نیل که در کام سبطیان آب بود و در دهان قبطیان خون. دست آدمی در حق دوست، نوازش و مرهم است و در حق دشمن گرز و زخم است. اکنون اجزای عالم همه آلت حقاند چنانکه هفت اعضاء آلت روحاند؛ پس با کسانی که حق را خوش است ایشان نیز خوشاند و با کسانی که حق خوش نیست ایشان نیز ناخوشاند.:
مهین به معنی «بزرگترین و مهترین» است و هم «خوار» در اینجا به نظر میرسد که به معنی خوار بکار رفته است. سلطان ولد در جایی دیگر نیز میگوید:
«پیش آن خور بود چو ذرهی مهین»
Man Haj در ۱ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۱۲ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۲۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۶:
درود،
فکر میکنم خوانش ذیل از نظر محتوایی و درک عرفانی بهتر باشد،
مست شد جان،
چنان که نشناسدخویشتن را ز می،
جز از طاعات
Ali Mohseni Roodbari در ۱ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۱۲ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۱۰ دربارهٔ فرخی یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۸:
رنگ صفحه را چرا اینطوری کردن؟
امید برشان در ۱ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۱۲ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۳۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴:
باسلام به علاقمندان شعر حافظ
بعضی از دوستان به اشتباه مراد حافظ از عبارت «چهارده روایت» را چهارده معصوم یا تعابیری از این قبیل دانستهاند، که باید در نظر داشته باشیم حضرت حافظ به مذهب شیعه معتقد نبود و از اهل تسنن بود حتی در دوران زندگانی او این مذهب در شیراز پیروی نداشت چرا که حافظ در دوره صفوی به زندگی نپرداخته بود، لذا این طور تعابیر برای شعر حافظ مناسب نیستند.
رضا صدر در ۱ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۱۲ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۰۸ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۰ - ایضا در مدح سلطان سنجر:
در باب این قصیده داستان زیر رو از یکی از آموزگارانم شنیدم که حتی اگر بر ساخته باشه خالی از لطف نیست و در عین حال تصویرگر جنبهای از دربار آن موقع: این اولین قصیدهای است که انوری در حضور سنجر میخونه. قبل از اون،چنانکه در این قصیده هم اشاره میکنه، حدوداً ده سال مترصد فرصتی بود برای راه یافتن به دربار سنجر. تا آن زمان شاعر اصلی دربار سنجر امیر معزی (https://ganjoor.net/amir ) بود که با ترفندی مانع نزدیک شدن شاعران خوب دیگه میشد، به این صورت که هر شاعری که تقاضای فرصت میکرد برای خواندن شعر در حضور سنجر، باید اول آن رو برای امیر معزی میخواند تا او شعر رو محک بزنه و اجازه بده. امیر معزی هم که حافظه بسیار خوبی داشت هنگامی که بعداً شاعر شعر رو در مقابل سنجر میخواند،شعر خواندن او رو در میانه شعر قطع میکرد و بقیه شعر رو میخوند و میگفت که این شعر رو تو نگفتی بلکه قبلاً دیگری گفته یا خود من گفتم. انوری این داستان رو شنیده بود و وقتی که خود با امیر معزی ملاقات میکنه، میگه که شعری داره با مطلع: زهی شاه و زهی شاه و زهی شاه//زهی میر و زهی میر و زهی میر. امیر معزی میخنده و میگه خوب بد نیست فقط پیشنهاد میکنم مصرع دوم رو تغییر بدی به زهی ماه و زهی ماه و زهی ماه، و به این ترتیب با اطمینان به اینکه خطری او را تهدید نمیکنه اجازه میده که انوری برای سنجر شعرش رو بخونه. انوری هم با به دست آوردن این فرصت، شروع میکنه: گر دل و دست بحر و کان باشد// دل و دست خدایگان باشد ... و بعد از یکی دو بیت اول رو میکنه به امیر معزی و میگه اگر این رو قبلاً شنیدهای بخون، و به این ترتیب به امیر معزی که عاجز مونده بود رودست میزنه، به دربار سنجر راه پیدا میکنه و شاعر مقرب او میشه.
علیرضا زرین آرا در ۱ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۱۲ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۵۵ دربارهٔ عارف قزوینی » دیوان اشعار » غزلها » شمارهٔ ۸۳:
این شعر را مرحوم تاج اصفهانی همراه با خانم دلکش در آواز بیات اصفهان در یک محفل خصوصی اجرا کردهاند. شرح این مجلس را یکی از علاقه مندان نوشته که در زیر میآرورم.
بزم خصوصی استاد تاج اصفهانی و بانو دلکش در اصفهان
این بزم در اصفهان بوده و آوازها هم در مایۀ اصفهان اجرا شده است! قبل از اینکه اجراها را بشنوید لازم است نکاتی دربارۀ این نوار ارزشمند گفته شود.
گویا تاریخ اجرا اواخر دهۀ چهل بوده اما از نوازندگان و سایر هنرمندان موجود در آن بزم اطلاعات خاصی نداریم.
ابتدا استاد تاج ابیاتی از سعدی میخواند. بانو دلکش به ایشان میگوید: "عالی به خدا اصلا هیچ فرقی نکرده با سی سال پیش!" و سپس خود بانو ابیاتی از عارف قزوینی میخواند. در ادامه استاد تاج غزلی که از سعدی شروع کرده بود را ادامه میدهد تا بانو دلکش هم پس از آن غزل عارف را ادامه دهد.
پس از آنکه بانو دلکش آواز دوم خود را تمام کرد از استاد تاج میخواهد که برایش تصنیف مشهور "به اصفهان رو" را بخواند اما استاد تاج در جوابش میگوید شعری میخوانم که دلکش هم داشته باشد! و شروع کرد به خواندن این بیت: ای روی دلکشت مه اردیبهشت من ... (که قبلا به صورت مفصل در توضیح موضوع مناسب خوانی به این قطعه پرداخته شد).
سپس بانو دلکش تصنیف "حال که رسوا شده ام میروی" را میخواند. در ادامه یکی از شعرای حاضر در بزم چند بیتی که به افتخار حضور بانو دلکش در آن محفل و در وصف صدای ایشان سروده بود را برای جمع میخواند. پس از آن بانو دلکش چند قطعه آواز میخواند و در پایان هم تصنیف "ساز شکسته" را اجرا میکند.
این بود شرح حال مختصری از این برنامۀ ارزشمند که حدود یک ساعت به طول انجامید. یکی از حضار در چند نوبت تصویر واضح تری از آن بزم را به شنوندگان ارائه میدهد، مثلا وقتی که استاد تاج مصراع "سروی اگر لایق است قد خرامان اوست" را خواند این شخص گفت که منظور، دلکش است. و به همین ترتیب در چند جای دیگر از نوار نیز این گونه حالات را توصیف کرده است.
Aqil Qazi در ۱ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۱۲ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۱۱ دربارهٔ عارف قزوینی » تصنیفها » شمارهٔ ۱۰ - از خون جوانان وطن لاله دمیده:
سلام. ۲ نکته ویرایشی:
- ترجیعبند (چه کج رفتاری ای چرخ...) را قاعدتا باید در پایان هر بند و جزئی از همان بند بالایی محسوب کرد نه اینطور که ابتدای بند بعدی درج شده و در آخر، یکی اضافه آمده
- تکرارها و اصوات و نداهای معمول در تصنیفخوانی ایرانی (مانند جانم، خدا و...) را قاعدتا نباید در متن شعر درج کرد شعر را خراب میکند. اینجا هم دیده میشود که با درج این تکرارها و نداها، شعر چه بدشکل و بدخوان شده. تصور کنید همه غزلیات سعدی و حافظ را که شجریان و دیگران خواندهاند بخواهیم به این شکل ثبت کنیم! (اینکه عارف هم شاعر و هم خواننده تصنیف است دلیل نمیشود شعر را خراب کنیم.)
سپاس از گنجور زیبا
محمدجواد جعفری در ۱ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۱۲ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۰۸:۵۱ در پاسخ به مهرزاد شایان دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۱:
سلام دوست عزیز این یک نوع اختیار وزنی است که شاعر می تواند در اول مصراع بجای فعلاتن؛ فاعلاتن بیاورد
چون گفت مصراعی که ابتدا با هجا کوتاه آغاز شود شاید کمی سخت باشد (البته برای حافظ که اینگونه نبوده!)
به هر حال نوعی اختیار است و وزن بیت هم درست است
منصوره رحیمی در ۱ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۱۲ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۰۶:۴۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۰:
سلام وقتتون بخیر خدمت حافظ دوستان
بنده هم به نیت ازدواج فالی گرفتم و این شعر حافظ اومد
آیا کارم عملی میشه؟
فرزام در ۱ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۱۲ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۰۶:۳۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۶:
مرغ اگر نغمه خواند
نه مرغ اگر خطبه خواند!!!! خطبه خوندن کار کس دیگست. مرغ نغمه میخونه
فرید نیک پی در ۱ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۱۲ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۰۵:۳۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳:
ازجمله امتیازات سترگ و بی مانند زبان فارسی، اینست که زبانی غیر جنسیتی است یعنی در این زبان ضمایر و افعال مذکر و مونث نداریم، تو و او، هم برای زن بکار می رود هم مرد، هم کودک ،هم جوان، هم سالخورده، هم مجرد و هم متأهل،در این زبان متعالی ، همه مساوی و برابر خطاب می شوند ،بچه پسر یا دختر، فرقی ندارند؛ مغ بچه!! همچنین است افعال انسان در زبان فارسی؛ یک نفر، دو نفر یا چند نفر، زن یا مرد ، در مورد همگی افعال مشابه ای، فارغ از جنسیت شان بکار میرود. لذاست که شعر فارسی اینقدر زیبا و بی نظیر و البته بی رقیب است. همین که مخاطبِ شاعر، جنسیتش مشخص نیست، شعر برای زن و مرد هردو قابل استفاده و دایره استعمالش وسیع میشود، و این کم امتیازی نیست!..
شاید یکی از علل جهانی نشدن اشعار عاشقانه فارسی همین بوده که مترجمین خارجی نمیدانستند شعر را ترجمه مونث کنند یا مذکر! که بعضا تشخیص آن کار ساده ای نیست بویژه برای بیگانگان!..
کوروش در ۱ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۱۲ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۰۴:۴۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۰ - یافتن شاه باز را به خانهٔ کمپیر زن:
دین نه آن صیدیست در بیت اول یعنی چی ؟
Vahab Ks در ۱ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۱۲ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۰۳:۵۹ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب دوم در احسان » بخش ۲۵ - حکایت:
بیت دوم بجای نیافت باید واژه بیافت باشد
محمدجواد بوالحسنی در ۱ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۱۲ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۰۳:۰۰ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » جمشید » بخش ۴ - سقوط جمشید:
درود
اتفاقات پایانی پادشاهی جمشید و قدرت گرفتن ضحاک بسیار اینهمانی دارد با دوران معاصر و بس عجیب است ، گویی استاد بزرگ توس ، پیشگویی را در اختیارمان گذاشته بوده و البته دانسته نشد.
یادش تا ابد گرامی باد
ادبیات در ۱ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۱۲ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۱۹ در پاسخ به کسرا دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۳:
سلام مار به حضرت عشق برسان، روحش شاد🌹🖐️
عبدالعزیز میرخزیمه در ۱ سال و ۷ ماه قبل، جمعه ۱۲ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۳۲ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۲۱: