سینا تقیزاده در ۱ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۳۴ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۸:
در این شعر ما اگر فرض نکنیم که به سوره کهف اشاره شده معنی چنین است
خورشید را نمیتوانم در گل پنهان کنم به نوعی حقیقت رو بپوشونم ولی اسرار زمانه رو هم نمیتونم بگم که با توجه به این معتی بیت اول یعنی میدانم نمیتونم بگم حالا منظور قسمتی نه همه چی. اما صحبت خیام رو اسرار فلکی نیست والا افلاک و ایوان و این لغات می اورد بلکه منظور اسرار زمانه بیشتر اسرار سیاسی است. بیت بعدی خدا رو تایید کرده که او بهش خرد داده. حالا از بیم نمیتوانم این گوهر خرد را بیان کنم حالا یا بیم سیاسی باز یا اینکه منظورش کلیه که پر از بیم هست و ناخواسته شاید مطالبی رو درست نگویم.
حالا اگر اشاره به سوره کهف فرض کنیم. در سوره کهف ابتدا داستان اصحاب کهف هست بعد داستان حضرت ذوالقرنین. اسرار سوره بیشتر معنوی است. من تعبیر اسرار زمانه گفت رو متناسب نمیبینم با توجه به اینکه مصرعربعد خدا را تایید کرده پس رویکردش با به گل نهفتن خورشید با خداوند نیست. از طرفی در سوره کهف از عذاب کافران زیاد نام برده. طبق این حالا ز بیم واکاویدن معنیش ممکن است این باشه که بنوعی از لحاظ ادبی و اثر روی ناخوداگاه داره رازی رو بیان میکنه که اینجا خودم می نتوانم . به نظرم این رباعی طی داستان و رویدادی ممکن است سروده شده.
علیرضا اطمینان در ۱ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۱۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۹:
بنظر میرسد این قصیده تماماً در مدح حضرت علی ع باشد. منظور از شاه ، شاه ولایت هست. حافظ میگوید که جرعه نوش ساقی ولایت از حوص کوثر است. و محبت علی ع با جان او پیوندی ازلی دارد. و خمیره وجود با مهر و محبت علی ع سرشته شده است. با این دید دوباره بخوانید. شواهد زیادی در قصیده می یابید
یزدانپناه عسکری در ۱ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۵۸ دربارهٔ میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۳۴- سورة سبا- مکیة » ۲ - النوبة الثانیة:
31- فَقالُوا رَبَّنا باعِدْ بَیْنَ أَسْفارِنا قرأ ابن کثیر و ابو عمرو: بعد بین اسفارنا ای اجعل بیننا و بین الشام فلوات و مفاوز لنرکب فیها الرواحل و نتزوّد الازواد فعجّل اللَّه لهم الاجابة. روایت هشام از قرّاء شام و یعقوب ربنا برفع خوانند و باعد بر خبر، و معنی آنست که: راهی چنان آبادان داشتند و منزلها چنان نزدیک و نیکو بطر گرفت ایشان را در ان نعمت و ناسپاسی کردند و آن راه چنان نزدیک و آبادان بدور داشتند گفتند: خداوند ما دورادور دور کرد سفرهای ما. وَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ بالکفر و الطغیان و العصیان. فَجَعَلْناهُمْ أَحادِیثَ عظة و عبرة یتمثّل بهم. وَ مَزَّقْناهُمْ کُلَّ مُمَزَّقٍ کانوا قبائل ولدهم سبا فتفرّقوا فی البلاد وقع بارض الیمن منهم اشعر و کنده و انمار و هم بجیلة و مذحج و حمیر و وقع ازد بعمان و وقع خزاعة بمکة و اوس و خزرج بیثرب و وقع لخم و جذام و غسان و کلب بالشام و کذلک عاملة وقعت بالشام.
***
فَقالُوا رَبَّنا باعِدْ بَیْنَ أَسْفارِنا وَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُم
[یزدانپناه عسکری]*
تداومِ ادراک دنیای مادی
یزدانپناه عسکری در ۱ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۳۹ دربارهٔ هجویری » کشف المحجوب » بابٌ فی فرقِ فِرَقهم و مذاهِبهم و آیاتِهم و مقاماتِهم و حکایاتِهم » بخش ۴۵ - کشف الحجاب الرّابع فی الطّهارة:
5- و ابویزید گفت، رضی اللّه عنه: «نِفاقُ العارفینَ أفضلُ مِنْ إخلاصِ المریدینَ.»
6- نفاقِ رسیدگان فاضلتر از اخلاص طالبان؛ یعنی آنچه مرید را مقام باشد کامل را حجاب باشد مرید را همت آن که کرامات یابد و کامل را همت آن که مکرم یابد.
***
[اخلاص، تجلی یافتن به توحید احدیّت و صمدیّت]*
یزدانپناه عسکری در ۱ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۲۴ دربارهٔ عطار » سی فصل » بخش ۴:
ز سر وحدت حق گشت آگاه - وجود خویشتن برداشت از راه
به کلی گشت فانی در ره حق - زبانش گشت گویا در اناالحق
حقیقت گشت روئیده ز دریا - چرا افتاد از دریا بدنیا
شناسا شد بنور خویش آنگاه - بسوی بحر وحدت یافت او راه
...
زین محنت سرای تن گذر کن - بسوی عالم وحدت سفر کن
یقین میدان که تو از بهر اوئی - بسان قطرهٔ اندر سبوئی
بمانده در سبوی قالب تن - بدست خود سبو را بر زمین زن
سبو بشکن که تا یابی تو بهره - روی در بحر وحدت همچو قطره
...
چو مظهر یافتی یا بی تو بهره - روی در بحر وحدت همچو قطره
چو مظهر یافتی از خود برون شو - بکوی وحدت حق رهنمون شو
***
[گلشن راز - شیخ محمود شبستری]
کسی از سرّ وحدت گشت واقف - که او واقف نشد اندر مواقف
[یزدانپناه عسکری]*
تبدیل وحدت شناخته به وحدت ناشناخته
یزدانپناه عسکری در ۱ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۱۱ دربارهٔ رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۵۰ - محمود شبستری قدّس سرّه:
14- محقق را چو از وحدت شهود است - نخستین نظره بر نور وجود است
***
[فصوص الحکم]1
انقیاد تنها از جانب عبد نیست بلکه حق نیز منقاد عبد است
[یزدانپناه عسکری]*
تبدیل نیروی وحدت نامعین به نیروی وحدت معین
_____
1- فصوص الحکم، ابن عربی - توضیح وتحلیل محمدعلی موحد / صمد موحد – تهران نشر کارنامه 1386 – ص 421
یزدانپناه عسکری در ۱ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۵۱ دربارهٔ میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۵- سورة المائدة- مدنیة » ۱۰ - النوبة الاولى:
2- وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ و اگر ایشان تورات بپای دارندی، وَ الْإِنْجِیلَ و اهل انجیل انجیل را، وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ و آنچه بدیشان فرو فرستادند از خدای ایشان لَأَکَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ از زیر خود بخوردندی، وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ و از زیر پای خویش بخوردندی. مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ از ایشان گروهی است میانه و بچم نه بد، وَ کَثِیرٌ مِنْهُمْ و فراوانی از ایشان، ساءَ ما یَعْمَلُونَ بدا آنچه ایشان میکنند.
***
[قرآن کریم]
[یزدانپناه عسکری]*
اقامت و برپایی نعمت تابش و نور آگاهی مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ
____
*{(ما أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ لَأَکَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ - المائدة/ 66)
مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ [تابش آگاهی از بی کرانه تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ ]
مِنْ فَوْقِهِمْ [(وَ مِنْ خَلْفِهِمْ) تابش آگاهی و ادراک از بی کرانه مِنْ خَلْفِهِمْ]
السُّوء: آن چیزی که انسان را از امور دنیوی و اخروی و حالات نفسانی و بدنی بخاطر از دست رفتن تابش آگاهی، خود اندیش، خود مهم بین، دلواپس و مضطرب نماید (صَلْصالٍ کَالْفَخَّار- الرحمن : 14).
(الأعراف 13-18 ) قالَ فَاهْبِطْ مِنْها فَما یَکُونُ لَکَ أَنْ تَتَکَبَّرَ فیها فَاخْرُجْ إِنَّکَ مِنَ الصَّاغِرینَ (13) قالَ أَنْظِرْنی إِلی یَوْمِ یُبْعَثُونَ (14) قالَ إِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرینَ (15) قالَ فَبِما أَغْوَیْتَنی لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَکَ الْمُسْتَقیمَ (16) ثُمَّ لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ أَیْدیهِمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ أَیْمانِهِمْ وَ عَنْ شَمائِلِهِمْ وَ لا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شاکِرینَ (17) قالَ اخْرُجْ مِنْها مَذْؤُماً مَدْحُوراً لَمَنْ تَبِعَکَ مِنْهُمْ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْکُمْ أَجْمَعینَ (18)}
شهاب الدین صدر در ۱ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۵۹ در پاسخ به محسن دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۵۶:
درود محسن عزیز
به نظر میرسه همین نسخه ای که در سایت درج شده صحیح تر هست
«در معرفتش همین قدر میدانم»
مولانا بدون هیج ادعایی در مورد شناخت و درک کامل حقیقت، فقط برداشت تمثیل گونه ی خودش از " دایه جهان" رو بیان میکنه.اونهم با چاشنی شک! (همین قدر می دانم) که ما سایه ی اوییم و جهان سایه ماست
و چقدر این تمثیل سایه زیباست و نکته ی لطیفی در این معناست و آن اینکه :
درک و شناخت ما از «دایه ی اول» به اندازه درک و دریافت سایه ی ما، از خود ماست!
سایه ما چقدر ما رو میشناسه؟
چه درکی از منویات و احساسات و حالات جسمی و روحی ما داره؟
چه تجربه ای از زیست و ماهیت ما داره؟
چه شناختی از وجود و سفر ما داره؟
...
شناخت ما هم از پروردگار جهان، همین مقدار ناچیز و سطحی است...
در معرفتش همین قدر می دانم
ما سایه ی اوییم و جهان سایه ی ماست...
دکتر صحافیان در ۱ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۲۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۵:
مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد قضای آسمان است این و دیگرگون نخواهد شد(۱۶۵)
عشق خوبرویان سیاه چشم، ملازم همیشگیام شده، این سرنوشت آسمانی است و تغییر ناپذیر.
۲- حریف ستمهای فراوانی کرد و جایی برای سازگاری نگذاشت، آیا پنداشته که دود و آه دل عاشقان به گوش فلک نمیرسد؟!
۳- باید بداند که در روز نخستین، جز رندی کاری برایم ننوشتهاند، بیتردید هر سرنوشتی که در آن روز ثبت شد دگرگون نمیشود( یا ازین بهتر نخواهد بود).
۴- ای محتسب! به آواز خوش دف و نی، از ما درگذر که سامان آیینت از افسانه عشق بی قانون( ایهام به ساز قانون) و پریشان نخواهد شد.(شرع از اموری است که در شعر حافظ و سنت غزل پارسی مغضوب و آماج طعن و طنز است. البته این شرع آن نیست، که حافظ خود را مفتخر به حفظ کتاب آن در چارده روایت میداند.بلکه شرع برساخته زاهدان ریایی و واعظان غیر متعظ به منزلت وسیلت معیشت است.شرح شوق، ۲۲۰۱)
۵- در این فضای ناآگاهان، فرصت من عشق ورزیدن پنهانی به اوست، از آغوش و بوسهاش( دیدار و وصال) چه بگویم، وقتی فراهم نمیشود.
۶-شراب یاقوتی، جای آرام و ساقی دلجو فراهم است، ای دل! اگر اکنون به حال خوش نرسی کی خواهی رسید؟!( بیان آرزو در صورت آگاهی همگان از برتری حال خوش)
۷- ای چشم! با اشکها نشان عشق را از سینه حافظ نشوی! از شمشیر عشق داغی مانده و شستنی نیست!
-بیت زیر در نسخهها نیامده ولی بسیار حافظانه است:
شبی مجنون به لیلی گفت کای محبوب بی همتا
تو راعاشق شود پیدا ولی مجنون نخواهد شد( حافظ نامه، ج۱، ۶۳۴)
دکتر مهدی صحافیان
آرامش و پرواز روح
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد) در ۱ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۰۷:۵۶ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۲۰۶:
با درود و آفرین فراوان به گنجوریان بویژه حمیدرضا محمدی گرامی;
این داستان را دکتر الهی قمشه ای تعریف می کرد و کلمه فقیه را تعمدا حذف کرد که نشان داد وقتی مطلبی را دست چندم! می شنویم به اقتضای زمان و مکان و همچنین برداشت شخصیِ اون طرف, در آن دخل و تصرف می شود!
پلاتفرم گنجور این امکان را ایجاد کرده که با حذف واسطه ها, مخاطب بطور مستقیم بی واسطه با بزرگان شعر و ادب در تماس باشد و مطالب را بصورت ناب و بی غش دریافت نماید.
فکّه> میسان> عراق {۶ مِی ۲۰۲۳}
امیررضا سمیعی در ۱ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۰۴:۵۱ دربارهٔ عطار » منطقالطیر » جواب هدهد » حکایت شیخ سمعان:
نقطه محرک داستان
علی محمّدی در ۱ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۰۳:۳۸ در پاسخ به علی پلنگ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۵:
دقیقاً درست میفرمائید
چون نه تنها سیف فرغانی و
فروغی و خانلری و فروزانفر
حتی همین سایت گنجور هم
ندانسته که مطلع،
(طماعت) است
نه طراوت.
ولی چون قبلاً هم توضیح داده بودم و اشاره شده بود به تحریف و علتهای آن ولی متاسفانه سایت گنجور مرا مسدود کرد و اصل موضوع رو پاک کرد.
در هر صورت اصل غزل بدینگونه است
ای طماعت برده از فردوس اعلی روی تو
....
...
تا رسم غازی می نهد
در عشقبازی رای من
کوس غارت می زند
در ملک تقوی، روی تو
ابیات ۱۲ و ۱۱ هم الحاقی
و حرف مفتی بیشتر نیست
حالا علت و چرایی تغییر
کلمات و الحاق ابیات
دلیل خاص و مرض
مغرضانی است که
اینجا چند بار نوشتم
و حذف شد
شهاب الدین صدر در ۱ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۳۲ در پاسخ به لبریز دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۷:
دوستی معنی رو قرار دادن...
شهاب الدین صدر در ۱ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۳۱ در پاسخ به پژمان هزپی دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۷:
قلمتان مانا، تنتان سلامت و ثروتتان بی حد و حصر باد جناب هزپی
یزدانپناه عسکری در ۱ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۵۶ دربارهٔ حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۵:
4- صرّافِ وجودِ ما خونِ دلِ رز باشد - خود سنگِ محک گوید هر زر که غشی دارد
***
[محیی الدین بن عربی]1
فهو الکون کله/ و هو الواحد الذی
قام کونی بکونه/ و لذا قلت یغتذی
فوجودی غذاؤه/ و به نحن نحتذی
فبِهِ منه إن نظرت/ بوجهٍ تعوذی
[علامه حسنزاده آملی]
از این سفره چه شیطان و چه آدم - به اذن حق غذا گیرند باهم
[یزدانپناه عسکری]*
شیطان سنگ محک ما است
در روند تبادل و ظهور آگاهی و خودآگاهی جهان
انسانها هم مالکان آگاهی منحصربهفرد هستند
که توسط آگاهیهای برتر در بوته آزمایش نهاده شدهاند
______
فصوص الحکم، دار إحیاء الکتب العربیة - قاهره، 1946 م. جلد1 ص111
یزدانپناه عسکری در ۱ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۴۸ دربارهٔ میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۳۱- سورة لقمان - مکّیّة » ۱ - النوبة الثانیة:
36- و اقصد فی مشیک القصد و الاقتصاد التوسط فی الامر قال بعضهم ان للشیطان من ابن آدم نزعتان بایتهما ظفر قنع الافراط و التفریط و قیل کلا طرفی القصد مذموم و منه قوله عز و جل و علی الله قصد السبیل و منهم مقتصد و تأویل الایة اقصد فی مشیک لا مرحا و اختیالا و لا خرقا و استعجالا
***
قرآن کریم
وَ عَلَی اللَّهِ قَصْدُ السَّبیلِ وَ مِنْها جائِرٌ وَ لَوْ شاءَ لَهَداکُمْ أَجْمَعین( النحل/9)
[یزدانپناه عسکری]*
قاصد بودن مشیتی دیگر از مشیّتهای الهی ورای مسئله جبر و اختیار در عملکرد روزمره است
2.2:58/3+565:492+ Fusus5/6+cha
یزدانپناه عسکری در ۱ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۴۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۶۲ - هم در بیان مکر خرگوش:
38- هر نفس نو می شود دنیا و ما - بی خبر از نو شدن اندر بقا
***
[فیضان انوار فیض الهی و ضربان نور دل]*
یزدانپناه عسکری در ۱ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۳۳ دربارهٔ صفی علیشاه » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹:
59- مراد از ذکر بود ذکر قلب
***
[ابوالفتوح احمد غزّالی Ahmad Qazzali] 1
قلب و ذکر صادق در مکان اقتدار
[یزدانپناه عسکری Yazdanpanah Askari] *
مکان اقتدار و تعقل قلب
_________
1- مجالس ( تقریرات احمد غزالی عارف متوفای 520 ه ) ، به اهتمام احمد مجاهد تهران : مؤسسه انتشارات و جاپ دانشگاه تهران 1376- صفحه 79
3.3/79.18*4.2/50-7
یزدانپناه عسکری در ۱ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۲۷ دربارهٔ سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۷۱ - در بیان آن که سراجالدین مثنویخوان شبی در خواب دید که چلبی حسامالدین قدس سره بر سر تربت مقدس مطهر مولانا قدسنا اللّه بسره العزیز ایستاده بود و این مثنوی را در دست گرفته خوش به آواز بلند و ذوق تمام میخواند و در شرح مدح این نظم مبالغهها میفرمود. بعد رو به سراجالدین کرد و گفت «میخواهم که این مثنوی را بعد از این همچنین خوانی که من میخوانم» و در اثنای آن ابیات دیگر در وصف این کتاب از خویشتن میفرمود. چون بیدار شد از آنهمه ابیات همین یک بیت در خاطرش مانده بود. «هرکرا هست دید این را دید----- که برین نظم نیست هیچ مزید». همین بیت را چون بر این وزن است جهت تبرک در میانهٔ ابیات نبشته شد:
131- لیک جانی که شد فنا در نور - یافت بعد از فنا بقا در نور
***
[عبدالرحمن جامی 1]
صفت بقاء حقتعالی دمبهدم به [آدمی] می پیوندد
او از فناء محفوظ می ماند و از بقاء محظوظ می شود.
[یزدانپناه عسکری *]
لقاء و نقش تثبیتکننده و آمیختگی فیض وجود
و سبب ربالعالمین با اسم قیوم
دربردارنده بقاء و آگاهی و موجودیت آدمی است.
__________
1- نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی- تهران، چاپ: دوم1370 ص 226
آراز توران در ۱ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۱۳:۰۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۲۱: