گنجور

حاشیه‌ها

رضا رضایی در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۹ دی ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۱۲ در پاسخ به فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد) دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳:

روح مادر بزرگوارت شاد باد

روح همه مادرها شاد

مادر عجیبترین خلقت خداست که هیچ منکری نمیتونه انکارش کنه، مادر آینه خداست، مادر همیشه زندست

طاهری در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۹ دی ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۵۰ دربارهٔ شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۶:

عارفان و شاعران مراتبی بس عجب طی کرده اند تا زبان نطقشان چنین شکرین شده است...

کژدم در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۹ دی ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۰۲ در پاسخ به برنا جوانمرد دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲ - همت ای پیر:

شعری که به دنبالش می‌گردید در دیوان شهریار نشر نگاه، در صفحه‌های ۳۰۷ و ۳۰۸ پس از غزل «ولای امیر» و پیش از غزل «سایه» قرار دارد.

 

«وداع میکده و مرگ قلندری»

مست آمدم ای پیر که مستانه بمیرم

مستانه در این گوشهٔ میخانه بمیرم

درویشم و بگذار قلندرمنشانه

کاکل همه افشان به سر شانه بمیرم

میخانه به دور سر من چرخد و اینم

پیمان که به چرخیدن پیمانه بمیرم

من بلبل عشاق به دامی نشوم رام

در دام تو هم بی‌طمع دانه بمیرم

شمعی و طواف حرمی بود که می‌خواست

پروانه بزایم من و پروانه بمیرم

من دُرّ یتیمم، صدفم سینهٔ دریاست

بگذار یتیمانه و دُردانه بمیرم

بیگانه شمردند مرا در وطن خویش

تا بی‌وطن و از همه بیگانه بمیرم

کو نی‌زن میخانه، بگو جان به لب آور

تا با تب و لب بر لب جانانه بمیرم

آن سلسلهٔ زلف که زُنّار دلم بود

در گردنم آویز که دیوانه بمیرم

این دیر مغان ته‌چکِ ایران قدیم است

اینجاست که من بی‌چک و بی‌چانه بمیرم

در زندگی افسانه شدم در همه آفاق

بگذار که در مرگ هم افسانه بمیرم

در گوشهٔ کاشانه بسی سوختم امّا

آن شمع نبودم که به کاشانه بمیرم

سرباز جهادم من و از جبههٔ احرار

انصاف کجا رفته که در خانه بمیرم

احمد خرم‌آبادی‌زاد در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۹ دی ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۱۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۱۱:

مصرع نخست بیت شماره 6 را که به شکل زیر–ومطابق نسخه شادروان فروزانفر–بنویسیم:

«معجز موسوی توی چون سوی بحر غم روی»

آرایش هوشمندانه خوشه آوایی vi را در واژه‌های «موسوی» (musavi)، «توی» (tovi) و «روی» (ravi) خواهیم دید.

 

از سندهای تاریخی (شناسنامه ملی) در برابر دستکاری پاسداری کنیم.

برنا جوانمرد در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۹ دی ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۵۰ در پاسخ به بیقرار دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲ - همت ای پیر:

بیت مطلع شعر در کدام شعر شهریار آمده است؟

برنا جوانمرد در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۹ دی ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۵۰ در پاسخ به رضا پهلوانی دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲ - همت ای پیر:

ایراد وزنی ندارد

واژه های ابد و افسون را پیوسته خوانش کنید.

ابدافسون

 

 

 

رضا از کرمان در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۹ دی ۱۴۰۲، ساعت ۰۸:۴۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۰۶:

علی آقای عزیز سلام 

   ای کسی که حضور تو مثل روز روشن ایمان ،باعث زایل شدن تاریکی شب کفر میگرده واز نفس روحانی تو شخصی مانند یزید به عارفی مثل بایزید مبدل میگرده (بنظرم منظور یزید ابن معاویه است ) 

   شاد باشی عزیز 

سید حسینی در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۹ دی ۱۴۰۲، ساعت ۰۳:۰۹ در پاسخ به حسن عمرانی فر دربارهٔ جامی » هفت اورنگ » سبحة‌الابرار » بخش ۸۰ - حکایت آن پیر خارکش که از خار خواریش گل عزت می گشاد و جوان رعناوش که گل عزتش بوی خواری می داد:

سلام و درود خدمت شما بزرگوار امیدوارم شاد و سلامت و تندرست باشید 

بنده برای زمانی دوساله اندر این نگاشته و حکایت ، بسی تدبر و تامل برگزیدم 

بلکه در این راه گه شاید به نادرستی سپرده شده ما در این افکار غرق گشتیم که حضرت جامی خطاب از خارکش فردیست که طالع برگشته است و رنج و سختی ز تن و خمش میبارد ، در تمام این ذلت و فلاکت روشنی بدیدست و لذتی چون این برا آنش نباشد 

ما حکم را این بنهادیم که فرد سعادتی دچارش است که هیچ شخص و شاخصی قادر ب وصف و درک آن نباشد و چنین است که خارکش چنین عبادت و ندامت به درگاه حق تعالی میبرد 

گرچه عیان است ولی من از کلام دیگران تا به امروز نشنیده ام 

ممنون از شما 

در سلامت خداوندگار 

nabavar در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۹ دی ۱۴۰۲، ساعت ۰۳:۰۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۰:

عقابی در قفس

غمم  تنهایی  و  تنها ،   درون  این   قفس  نیست
و یا گشتی به گلزار و چمن بی خار و خس نیست

غم من    آسمان  ِ     آبی    و    رنگین      کمانش
کنار  ِجوی  و  یار  و  خلوتی  در   دسترس نیست

سفر    با    قایقی    و    بادبانی    بر    فرازش
نگاهی   بر  افق  ،  دریای ِ  آرامم  هوس   نیست

سَرَم    بر   بالشی    ابریشمین   در  اوجِ    رویا
کنار ِ  بسترم   شمعی  و  یاری  هم  نفس  نیست

ولی   پرواز   این   زاغان   و  این   پرخاشگر  بوم
به  پیری  می بَرَد د ما را ، کسی فریاد رس نیست 

اَلا  ای  چرخ ِ گردون  بس کن این نا مردمی هارا
برفت آن  پر بها عمر و  جوانی  ، باز  بس نیست؟

”نیا“  همچون  عقابی  بال و پر  بسته به سر بردی”
ترا  جایی  بدور  از  زاغ  و این  کنج  قفس نیست؟ 
------------------------

nabavar در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۹ دی ۱۴۰۲، ساعت ۰۲:۵۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۵:

ناگه   رخ   دلدار   سر  بام   عیان   شد  
خندیدم  و  در رقص چو پروانه سبک بار   

nabavar در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۹ دی ۱۴۰۲، ساعت ۰۲:۴۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۵:

آتش عشق

روزی که دلم عاشق و شیدا شد و تب دار
دل  رفت ز کف در پی یک خنده ی .دلدار

تا صبح  در ِ خانه ی  او بست نشستم
زانو به بغل سر به کف و پشت به دیوار

با خِش خِش ِ برگی که نسیم َش بپراکند
دل خنده زنان گفت که شد لحظه ی دیدار

 بس  دل  نگران  چشم به در دوخته بودم
هم  هوش ز ِسَر رفته و هم چشم خریدار

آهسته   شفق  بُرقعِ   تاریک ِ شب  افکند
مرغان  بنشستند   به  سر شاخِ  سپیدار

هر   یک  به  نوایی  سخن  عشق سرودند
تا  بلکه   شود   سایه ی  معشوق  پدیدار

خورشید   سر  از خواب ِ شبانگاه بر آورد
تشت ِ زَرَش از  دامن ِ کُوهسار نگون سار

در دَشت دو صد لاله ی خون رنگ دمیدند
داغی  به  دل ِ سوخته  ،  اَفروخته رُخسار


ناگه   رخ   دلدار   سر  بام   عیان   شد  
خندانم   و  در رقص چو پروانه سبک بار     

مرغ   سحری   بانگ   ز  حلقوم  بر  آورد
بر   خیز  که  شد سرو،  خرامان سوی گلزار

این  عشق  عجب  معجزه گر  بود، به جانم
افکنده   فروغی  که  شدم   پُخته  و  بیدار

بر آتش عشق اَر که بری دست ، '' نیا '' جان
لولو    همه  یابی   همه  لالا  وُ    چه بسیار

ja sha در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۹ دی ۱۴۰۲، ساعت ۰۲:۲۰ دربارهٔ میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش یک » سایر اشعار » شماره ۳۰ - ترکیب بند:

در مقاله «بررسی سبک شناسی اشعار ادیب نیشابوری» آمده است: «بیشترین اصطلاحات عرفانی در غزلی است که ادیب آنرا «غزل الهی» مینامید با این مطلع:
من که پا بست دام بلایم، دست فرسود رنج و عنایم پادشاه زمین فنایم، خسرو آسمان بقایم 
و شطح معروف وی در همین غزل است: لیس فی طیلسانی سوا هو، ....من خدا، من خدا، من خدایم»

آدرس مقاله: پیوند به وبگاه بیرونی

ja sha در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۹ دی ۱۴۰۲، ساعت ۰۲:۰۴ دربارهٔ میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش یک » سایر اشعار » شماره ۳۰ - ترکیب بند:

در وبلاگ پدر بزرگ آمده است: «...دیوان اشعار حاج میرزا حبیب خراسانی، حاصل تجربه شخصی او در سلوک عرفانی و سیر روحانی است. یکی از بهترین اشعار او، ترکیب بندی است که در جواب ادیب نیشابوری ساخته است. ادیب گفته است:

لیس فی طیلسانی سوی هو فاخته وار، چندی به «کوکو»

یاوه هر سو مپو! ای خدا جو! من خدا، من خدا،من خدایم

و حاج میرزا حبیب خراسانی، در مقام اعتراض، گفته است:

نیست جز فقر، در طیلسانم نیست جز عجز، طیّ لسانم

سفله تر از همه ناکسانم راست گویم: خسی از خسانم

برده زین سو، بدان سو، هوایم

بنده را پادشایی نیاید از عدم کبریایی نیاید

بنده‏ای را خدایی نیاید از گدا، جز گدایی نیاید

من گدا، من گدا، من گدایم (دیوان حبیب، صص 52 ـ 53 )»

آدرس وبلاگ: پیوند به وبگاه بیرونی

جهن یزداد در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۹ دی ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۲۸ در پاسخ به پرویز دهداری دربارهٔ ناصرخسرو » سفرنامه » بخش ۹۱ - مهروبان:

کجا نوشته که میان عبادان تا مهرویان ده فرسنگه؟

ماهی روبان. شهری است بر کنار دریا چنانکه موج دریا بر کنار شهر می زند و هوای آن گرم و عفن و ناخوشی بتر از آن ریشهر است ، اما مشرعه دریا است ،هرکه از پارس به راه خوزستان به دریا رود و آن که از بصره و خوزستان به دریا رود همگان را راه آنجا باشد و کشتیهایی که از دریا برآید بر این اعمال رود به مهروبان بیرون آید. و دخل آن بیشتر از کشتیها باشد وجز خرما هیچ میوه نباشد و گوسفندان آنجا بیشتر بز باشد و بزغاله پرورند و همچنانکه به بصره و می گویند بزغاله تا هشتاد رطل و صد رطل برسد بیشتر نیز، و برز و کتان بسیار باشد چنانکه به همه جای ببرند و جامع ومنبر است و آن جایگاه مردم زبون باشند. ( فارسنامه ابن البلخی ص 150 )

جهن یزداد در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۹ دی ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۲۴ دربارهٔ ناصرخسرو » سفرنامه » بخش ۸۱ - امیران پارسی بصره:

بنگرید که گوید
امیران پارسی  بصره و در ان وقت امیر بصره پسر باکالینجار دیلمی بود

ja sha در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۹ دی ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۵۹ دربارهٔ میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش یک » سایر اشعار » شماره ۳۰ - ترکیب بند:

مطلب دیگری که با جستجو در اینترنت یافتم، سخنرانی دکتر سید محمود یوسف ثانی عضو هیأت علمی مؤسسه پژهشی حکمت و فلسفه ایران در همایش بزرگداشت استاد مهدی حائری یزدی فیلسوف معاصر است که در بخشی از آن  بیان می کند: «...ایشان [استاد مهدی حائری] شأن مترفعی داشتند. ببینید که ایشان در آخر یکی از مکاتباتی که با مرحوم آقای طباطبایی دارند چه خضوعی نسبت به ایشان میکنند و میگویند ما باید از محضر افادت اثر ایشان پوزش بطلبیم و به این شعر مرحوم ادیب نیشابوری استشهاد کنیم:
این همه بیهده ژاژخواهی
نیست جز بهر طبع آزمایی
ورنـه انـدر شعار گدایی
من همان باستانی گدایم
به نظرم این شعر تاریخچه ای دارد که شاید بد نباشد آن را خدمتتان عرض کنم. چرا که احساس میکنم آقای حائری به این
تاریخچه هم توجه داشتند. این شعر بخشی از مسمط میرزا عبدالجواد ادیب نیشابوری، ادیب اول، است. آغاز آن این است:
من که پابست دام و بلایم
دست فرسوده رنج و عنایم
پـــادشـــاه زمــیــن فنایم
خــســرو آســمــان بقایم
من همان شاهبازم که نبود
جز بر اوج حقیقت مجازم
گرچه در چشم خودبین زاهد
چون حقیقت بسی بی بهایم

این شروع آن شعر است و تا آنجا ادامه مییابد که ادیب ترفعی میگیرد و از خودش تعریف میکند:
لیس فی طیلسانی سوی هو
فاخته وار چندی به کوکو
یاوه هر سو مپوی ای خداجو
من خدا، من خدا، من خدایم
ظاهراً این شعر به گوش حاج میرزا حبیب خراسانی میرسد و او انگار میخواهد ادیب را ادب کند و بگوید که تو با حضرت باری تعالی خوب صحبت نکردی. به همین دلیل، یک ترکیببند می سراید که در بخشی از آن به این شعر ادیب اشاره دارد:
نیست جز فقر در طیلسانم
نیست جز عجز طی لسانم
و در ادامه به این بند میرسد:
بنده را پادشاهی نیاید
از عدم کبریایی نیاید
بندگی را خدایی نیاید
از گدا جز گدایی نیاید
من گدا، من گدا، من گدایم
این شعر به گوش ادیب میرسد و ادیب تتمه ای که آقای حائری نقل کرده است را می سراید:
این همه بیهده ژاژخواهی
نیست جز بهر طبع آزمایی
ور نه اندر شعار گدایی
من همان باستانی گدایم
به نظرم، هم شعر و هم سابقه و الحقه
شعر، مورد نظر آقای حائری بوده...»

ja sha در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۹ دی ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۰۰ دربارهٔ میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش یک » سایر اشعار » شماره ۳۰ - ترکیب بند:

با جستجو در اینترنت در بحث درس خارج اصول استاد سیدمحمدجواد شبیری‌زنجانی در موضوع مراد جدّی متکلم اشاره به شعر و شاعری داشته و آمده است:

...خدا رحمت کند مرحوم ادیب نیشابوری را؛ ایشان شعری دارد که می‌گوید «من خدا، من خدا، من خدایم» و شروع به تعریف و تمجید از خود می‌کند؛ سپس در موضعی از شعر خود می‌گوید:

«این همه بیهده ژاژخواهی نیست جز بهر طبع آزمایی»

«ورنه اندر شعار گدایی من همان باستانی گدایم»...

ادیب می‌گوید این همه خدایم خدایم که گفتم در فضای شاعرانه و تخیّل است و جز طبع آزمایی هدفی ندارم.                     مرحوم میرزا حبیب خراسانی با ادیب نیشابوری _که ادیب اول است و نامش میرزا عبدالجواد است_ رفاقت داشتند؛ میرزا حبیب از ژاژخواهی ادیب نیشابوری خوشش نمی‌آید و شعری بسیار زیبا را در جواب او سروده است که در آن به جای «من خدا، من خدا، من خدایم» گفته «من گدا، من گدا، من گدایم»؛ «از گدا جز گدایی نیاید» یعنی از گدا، خدایی بر نمی‌آید؛ می‌گویند ادیب نیشابوری از این جواب میرزا حبیب ناراحت شده بوده که خودت فضای شاعرانه را می‌شناسی پس چرا ما را ضایع کردی. میرزا حبیب می‌خواهد بگوید حتی در فضای شاعرانه هم اشخاص نباید ادعای خدایی کنند. این خودش یک نوع تخیّل در فضای شاعرانه است یعنی کأن در فضای شاعرانه هم نباید چنین حرف‌هایی مطرح شود.

علی در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۸ دی ۱۴۰۲، ساعت ۱۹:۱۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۰۶:

ای شب کفر از مه تو روز دین

 

گشته یزید از دم تو بایزید

منظور از این بیت چیه؟؟

kaveh kaveh در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۸ دی ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۴۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۱:

با اذن او

در این غزل زیبا بیت 

گفتم که بر خیالت راهِ نظر ببندم

گفتا که شب‌رو است او از راهِ دیگر آید

توجه ام را جلب کرد وقتی نور هدایت در قلب سالک تابیدن بگیرد دیگر سالک راهی جز تسلیم شدن ندارد و توانایی مقابله هم ندارد همانطور که در ابیات دیگر نیز خواجه اشاره به هدایت به هر طریق اشاره دارد و آن نور کار خود را خواهد کرد بدون اینکه چیزی قادر به توقف آن باشد آن نور را شاید بتوان به شکوفایی فطرت تعبیر نمود یعنی وقتی دانه گندم در شرایط مناسب قرار گیرد غریزه کار خود را خواهد کرد التماس دعا

احمد خرم‌آبادی‌زاد در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۸ دی ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۲۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶:

در بیت‌های 3، 4 و 6 بنا به نسخه شادروان فروزانفر، واژه «توی» (با تلفظ «tovi») درست است.

در متون ایرانی، واژه «توی» (tovi) بیش از 200 بار به کار برده شده است. بپذیریم که کار پژوهشگران بزرگی چون شادروان فروزانفر، علامه دهخدا، دکتر معین و ... را هرگز، هرگز، هرگز نمی‌توان ارزش‌گذاری کرد!

از دستکاری یادگار سخنواران ایرانی (یعنی شناسنامه ملی) به بهانه ویرایش و بر پایه حدس و گمان پرهیز کنیم.

۱
۶۳۲
۶۳۳
۶۳۴
۶۳۵
۶۳۶
۵۵۲۳