مهدی هزاران در ۱ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۲۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۹:
واژه «شکر» با تشدید در ادبیات فارسی سابقه دارد
شکّر هندوستان و شکّر مازندران
هر دو شیرینند اما این کجا و آن کجا ؟
م شریعتی در ۱ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۰۲ در پاسخ به رضا از کرمان دربارهٔ سعدی » بوستان » باب سوم در عشق و مستی و شور » بخش ۲۰ - حکایت:
سپاس فراوان آقا رضا
بسیار خوب گفتید و ممنونم برای وقتی که اختصاص دادید برای پاسخ دادن
جواد کردحیدری در ۱ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۳۷ دربارهٔ ابوالفضل بیهقی » تاریخ بیهقی » مجلد ششم » بخش ۱ - آغاز تاریخ امیر شهاب الدّوله مسعود بن محمود رحمة اللّه علیهما:
در اواخر متن این قسمت یعنی سطر چهارم از انتها، چنین آمده است:
بدان شاخها اسلام بیاراست و قوّة خلفای پیغمبر اسلام در ایشان بست.
که ظاهراً تعبیر پیغمبر/پیامبر اسلام در متون اصلاً سابقه ندارد و درست باید «پیغمبر علیهالسلام» باشد کما این که در تاریخ بیهقی به تصحیح مرحوم فیاض و مرحوم غنی در سال ۱۳۲۴ (صفحهٔ ۹۹) به صورت «قوة خلفای پیغمبر علیهالسلام» آمده است و این ترکیب نادرست پیغمبر اسلام به جای رسول الله و پیغمبر خدا که اصلاً سابقهای در متون گذشته ندارد نیامده است و عجیب است که در تاریخ بیهقی تصحیح مرحوم فیاض از انتشارات دانشگاه فردوسی مشهد در شهریور سال ۲۵۳۶ (صفحهٔ ۱۲۰) که ظاهراً مبنای کار گنجور هم بوده است، مرتکب این سهو شدند که مناسب است اصلاح شود.
گفتنی است که مرحوم امیری فیروزکوهی هم در مقالهای در نشریه دانشکده الهیات مشهد ش ۱۴ (سال ۱۳۵۴) صص ۲۱۵ - ۲۱۸ توضیحاتی دادند در باب رواج تعبیر نادرست پیامبر اسلام به جای پیامبر خدا (=رسولالله) که گویا متأثر از نوشته های مستشرقان بوده است و با ترجمه وارد شده است.
جهن یزداد در ۱ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۲۲ دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۴:
ز نیکی به نیکی رسد مرد از آنک
که هر کس که او گل کرد گل خورد
رضا از کرمان در ۱ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۳۸ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب سوم در عشق و مستی و شور » بخش ۱۴ - حکایت در معنی عزت محبوب در نظر محب:
سلام
نکته ای که در این بیت نهفته است اینه که در زندگانی، آدمی به هرچه که دل ببنده ودر طلب اون باشه وبقول استاد پرویز شهبازی اون را در مرکز خودش قرار بده اون براش الوهیت پیدا میکنه حال مال وثروت باشه، علم اندوزی باشه ،فرزند باشه،اعتقادات کور مذهبی باشه و....
واین بیت رباعی ذیل از جناب مولانا را برام تداعی کرد
تادر طلب گوهر کانی کانی
تادر هوس لقمه نانی نانی
این نکته رمز اگر بدانی دانی
هرچیز که در جستن آنی آنی
شاد باشید
رضا از کرمان در ۱ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۰۸ در پاسخ به م شریعتی دربارهٔ سعدی » بوستان » باب سوم در عشق و مستی و شور » بخش ۲۰ - حکایت:
جناب شریعتی سلام
باز باید بگم که این برداشت بنده از این شعره واحتمالا خالی از اشتباه نیست
در زمان سعد زنگی (حاکم ولایات فارس وکرمان درعهدخوارزمشاهیان)یک شاعری شعری در مدح سعد زنگی تقدیم میکنه وایشان در حد متعارف به ایشان صله وانعام میده اون شخص زمانی که چشمش بر روی سکه های زر که مزین به نام الله بوده میافته ازخود بیخود میشه ومجلس را ترک میکنه وبقول سعدی سر به بیابان میزاره کسی از اون میپرسه چه شد تو که اول آستان حاکم را بوسیدی این اساعه ادب وترک مجلس با این حالت چه بود در جواب میگه اول از ترس وبیم حاکم چنان کردم ولی بعد که یاد خداوند وقدرت مطلقه اون افتادم واز اون تمکین کردم دیگر هیچ چیز وهیچکس در نظرم بزرگی نداشت وبرای اون به مثال ،حکایتی رو به این مضمون بیان میکنه که در یکی از شهرهای شام در اثر جنگ وغوغا پیری فرزانه را دستگیر میکنن در غل وزنجیر وقید ،در اون حال آن پیر میگه این از تدبیر خداوند است وحکمتی در آن نهفته است واگر خداوند نمیخواست این اتفاق به وقوع نمی پیوست وهر اتفاقی چه مبارک ومیمون وچه مذموم از سوی حضرت دوسته ودیگران اسباب وعلتند ومن اون رو از سوی خدا میدونم نه از این واون ،وما از راز آن نا آگاهیم مثل بیماری که جهت کسب صحت باید تلخی داروی طبیب را بپذیرد چون علم اون نسبت به حکیم ناقصه
در کل تسلیم بودن وتمکین از خداوند پیام اصلی این شعر میتونه باشه اگر دوستان راهنمایی بفرمایند ممنونم
شاد باشی عزیز
رضا از کرمان در ۱ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۴۵ دربارهٔ عطار » مصیبت نامه » بخش هفتم » بخش ۴ - الحكایة و التمثیل:
جناب نردشیر سلام
برای توضیح کلمه مپشول بنظر بنده که احتمالا شاید خالی از اشتباه هم نباشد باید نگاهی به تاریخ باستان این مرز وبوم وطایفه وقوم دلاور شول داشته باشیم قوم شول منسوب به فرسب ابن شول پسر افراسیاب تورانی میباشند که ماوای اولیه ایشان در لرستان بوده که باستناد شواهد تاریخی شولها در جنگاوری ،دلاوری،جوانمردی وظلم ستیزی همواره سرآمد دیگران بوده اند که هموارهی تاریخ، بدلیل همین روحیات والا، این قوم مجبور به کوچ اجباری از محل سکنی خود گشته اند ودر حال حاضر در جای جای این مرز وبوم نوادگان این قوم وجود دارد ومتاسفانه بسیاری ازآنها در اثر تداوم این کوچها در دل دیگر قومیتها هضم گردیده اند مثلا در استان بنده کرمان، در شهرستان سیرجان هنوز فامیل شول هست که حسن همجواری ما با ایشان نیز دلیل کوچ اجباری از سوی حاکمانی بوده که ظلم ستیزی ایشان را تاب نمی آوردند
در اینجا هم پیرزن که شاه چشم طمع به کلبه اودوخته میگه من را مثل شولها آواره مکن واز خانه خودم به جای دیگر مکوچان .ضمن اینکه در بخش قبلی (بخش سوم رفتن انوشیروان به ویرانه ) باز این کلمه را داریم :
گفت مپشولید این آشفته را
بر مگردانید کار رفته را
باز هم بگم عزیزم این برداشت شخصی خودمه اگه بزرگواران توضیحی بفرمایند ممنونم.
نردشیر در ۱ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۱۰ دربارهٔ عطار » مصیبت نامه » بخش هفتم » بخش ۴ - الحكایة و التمثیل:
مپشول چیه ؟
منوچهر قربانی در ۱ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۱۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزلِ شمارهٔ ۹:
درود فراوان بر ادب دوستان ایران زمین
لذت بردم از تفسیر زیبای خانم زندی در بیان عشق ازسخن استاد سخن سعدی
درودتان و بدرود
بیقرار در ۱ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۰۷:۱۷ دربارهٔ رهی معیری » غزلها - جلد اول » ساغر هستی:
« ساقیا در ساغر هستی شراب ناب نیست و
آنچه در جام شفق بینی بجز خوناب نیست »
هر چه کردم تا رها گردم از این دنیای دون
جز تلاشی بی ثمر در ورطه ی گرداب نیستچون بنای سازگاری هم ندارد ساز دل
لاجرم جز زخمه ای در زخمه ی مضراب نیستواعظان بر منبر از روی و ریا دارند سخن
حاصلم از وعظشان جز باده ی خوناب نیستاندکی صبرم بباید تا شود شامم سحر
گرچه بر چشمان منگم تا سحر یک خواب نیستعاشقان در عشقشان از جان و دل هم بگذرند
ما گذشتیم و ثمر ، جز یک دل بی تاب نیستنرگس چشمان مستت ، بی خود از خویشم نمود
جز کمان ابروانت بهر دل محراب نیستشاهدم از غیب گفتا اینچنین با دل سخن :
راه رفتن سوی جانان لاجرم ، یک باب نیستبیقرارا ، از دل پر آتشت دارم خبر
گرچه ما را یک خبر از آن رخ مهتاب نیست
بداهه 97/8/20 ساعت 22
#رضارضایی « بیقرار «
م شریعتی در ۱ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۰۶:۳۶ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب سوم در عشق و مستی و شور » بخش ۲۰ - حکایت:
از دوستان محترم کسی میتونه این داستان رو تعریف کنه که چی شد؟
Hadi Golestani در ۱ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۵۰ در پاسخ به رضا از کرمان دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳:
آقای رضا به لطف شما لذت دو چندان بردیم
مرتضی محمدخانی در ۱ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۴۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۹:
ای غم اگر زر شوی ور همه شکر شوی
بندم لب گویمت خواجه شکرخوار نیست
بیت بسیار شاخصی است . غم مگر زر می شود ؟ باید بگویم بله . یک پیشنهاد وسوسه کننده به شما می شود ، این پیشنهاد اگر از صافی عقل رد نشود ، ممکن است عاقبت غم انگیزی داشته باشد . نیروهای منفی مثل غم ، ناامیدی ، ترس و غیره ، گاهی به زیباترین شکل ممکن خودشان را به ما نمایان می کنند. گاهی معامله ای در نظر ما خیلی پرسود جلوه می کند ،اما پایان و عاقبتش غم است.
رضا از کرمان در ۱ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۱۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۱۸:
سلام
جناب مولانادقیقا همین مضمون ومعنی را در دفتر چهارم مثنوی بخش ۵۶ بیت ۸ با مطلع ذیل آورده که خواندنش خالی از لطف نیست.
در حدیث آمد که یزدان مجید
خلق عالم را سه گونه آفرید
بخش ۵۶ - در تفسیر این حدیث مصطفی علیهالسلام کی ان الله تعالی خلق الملائکة و رکب فیهم العقل و خلق البهائم و رکب فیها الشهوة و خلق بنی آدم و رکب فیهم العقل و الشهوة فمن غلب عقله شهوته فهو اعلی من الملائکة و من غلب شهوته عقله فهو ادنی من البهائم
رضا از کرمان در ۱ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۳۴ در پاسخ به سید احمد مبلّغ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۵۹ - متهم کردن غلامان و خواجهتاشان مر لقمان را کی آن میوههای ترونده را که میآوردیم او خورده است:
سپاس ودرود بی پایان
کوروش در ۱ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۱۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۱۸:
فرشته رست به علم و بهیمه رست به جهل
میان دو به تنازع بماند مردم زاد
به اشتباه تنازغ نوشته شده
سید احمد مبلّغ در ۱ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۰۱ در پاسخ به رضا از کرمان دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۵۹ - متهم کردن غلامان و خواجهتاشان مر لقمان را کی آن میوههای ترونده را که میآوردیم او خورده است:
دست حق به همراهتان
سپاسگزارم از توضیحات شما
یوسف شیردلپور در ۱ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۱۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۳۵:
بادرود بیکران به همه عزیزان گنجوری
اول اینکه بیت به بیت این شعر دنیای از درس وپند عبرت هستش بویژه دوبیت اخر
چو بر گورم بخواهی بوسه دادن
رخم را بوسه ده کاکنون همانیم
واما درمورد سگ یاسگی بگذار مامردمانیم بیشترین حالت ومفهومش این میتونه باشه که از سگ یاد بگیریم رسم وفا مهربانی وحتی گذشت را چه اینکه مابارهایه سگ پرخاش ضریب شتم میکنیم اما او هربار باوفایی بازم باوفایی
شاید قابل باور نباشد اما ماچون سگ گله داشتیم والان دارم وفا وچیزهاد دیدیم که حیرت آوره سگی بوده مرحوم پدرم درزمان حیاط گرفته بود وبعد مرگ چون ازطرف من متاسفانه بی وفایی دید
رفته سرقبر صاحب اصلی اش مانند یک آدم وفا دار گریه کرده عده ای دیگر هم شاهداین صحنه بودند😭😭🙏🙏
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد) در ۱ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۲۰:۵۴ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵:
راست گویی میان تهی جرسی ست
مهدی هزاران در ۱ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۲۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۹: