گنجور

حاشیه‌ها

نیکنام شاهین در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۲۷ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۰۲ در پاسخ به مهران دربندی دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۹:

سلام 
فکر می کنم این کلمه باید قُتْسُز باشد. چون در بعضی نسخه ها قُتْسُز آمده. و شرف الدین یالتقایا در مقال اش که در باره سخنان ترکی در آثار مولانا همین بیت را با«قتسز» آورده است.  قتسز یعنی شوم، منحوس یا بدبخت.
قَنْسِز (قانسز) در ترکی امروزی به معنی ترسنده و جبان آمده. ولی  نمی دانم این کلمه (قنسز) در عصر مولانا متداول بود یا نه. چون در هیچ اثری قدیمی ثبت نشده.

اما «قتسز» یا «قوتسز‍» کلمه ای خیلی قدیمیست. 

رضا از کرمان در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۲۷ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۰۱ در پاسخ به رضا دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲:

سلام 

  آقا رضای گرامی از وقت وانرژی که برای تفهیم غزلیات گذاشتید ممنونم وشاید باور نکنید اولین بار است که حاشیه حضرتعالی را با دقت خواندم اگر بر این باورید که غزلیات حافظ ،وبه تایید بزرگان ادب وعرفان ، عارفانه است  تعبیرحضرتعالی  وبرداشت حقیر از نوشتار شما ،از کلمات فقر  وچشم جان بنظر صحیح نیست وبا تعاریف عارفانه واهل تصوف  منافات دارد . راهنمایی بفر‌مایید  ممنونم.

  شاد باشی عزیز

رضا از کرمان در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۲۷ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۴۷ دربارهٔ جیحون یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳:

سلام

   عجب اعتراف نامه  صریحی گفته این جناب جیحون یزدی

احمد خرم‌آبادی‌زاد در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۵۱ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰:

بزرگانی چون دکتر تفضلی، ابوالقاسم حالت و ... با مقایسه و بررسی دقیق نسخه‌های خطی، هریک اثر معتبری به جا گذاشته است. دقت این بزرگواران به اندازه‌ای بوده که آدم جرأت بررسی دوباره را به خود نمی‌دهد. به هر حال، بررسی دوباره همه نسخه‌های خطی موجود، و از همه مهمتر، قافیه‌بندی غزل، نشان از آن دارد که –اگر خوشبین باشیم–احتمالا غزل شماره 10 مربوط به شاعر دیگری است.

Ali Sarhaddi در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۳۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲:

ادامه کامنتم اینکه نظر باقی اساتید بزرگوار هم جای خود محفوظ میام و یک غزل رو میخونم با اینکه از ۱۶ سالگی ۸۰درصد دیوان حافظ رو حفظم یه برداشت و تفسیر اولیه خودم میکنم بعد حاشیه دوستان رو میخونم که خودش دنیایی هست سپس با خوندن حاشیه جناب رضا انگار غزل رمزگشایی میشه و مست میشوم ممنونم از گنجور ممنونم از استاد رضا ممنونم از دوستان و خوشحال و مشعوف هستم که هنرمند بینظیری در دنیا وجود داره به نام حافظ که من باهاش همشهری همزبان و هم اسمم و زود هم باهاش آشنا شدم

سرو روان در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۵۲ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۷۹ - دماوندیۀ دوم:

این قصیده رو خیلی زیاد دوست دارم ...

محسن حیدرزاده جزی در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۴۲ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۱۲:

خاری که شتر در بیابان می خورد، خارشتر نام دارد که از آن ترنجبین می گیرند( همان مَنّ که بر قوم موسی نازل شد)  نام علمی این گیاه هم از کلمه حاجی گرفته شده است:

 

خارشتر ایرانی
Alhagi canescens
Alhagi graecorum
Alhagi kirghisorum
Alhagi nepalensis
Alhagi sparsifolia

Ali Sarhaddi در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۳۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲:

سلام نه به تناسخ اعتقاد دارم و نه معتقدم که میشه منظور و منویات کامل یک شاعر رو از رو شعرش تفسیر کرد اما آقا رضا انگار که خود حافظ هست و الان در جمع ما میگه که منظور من ۷۰۰ سال پیش این و این بوده است

رضا از کرمان در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۲۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۱۴:

هر دم ز خلق پرسی احوال عرش و ...

سلام 

این بیت حضرت مولانا متناظر با این نظریه کوانتومی نوپایست که میگوید هر جز شامل اطلاعات کل است یا به عبارت دیگر نظریه جدید کوانتومی  بر این موضوع اذعان دارد هر جز مشتمل بر تمام اطلاعاتی است که در کل وجود دارد چون اطلاعات بر اساس لا مکانی توزیع شده‌اند وجهان نیز دارای مختصات لامکانی است ودر عرفان از آن بانام وحدت کیهانی یاد شده  نظریه  هولوگرام بودن جهان هستی توسط تحقیقات دانشمندان دیوید بوهم  فیزیکدان و کارل پربرام متخصص اعصاب مشترکا ارایه گردیده که کتاب ارزنده جهان هولوگرافیک اثر مایکل تالبوت با ترجمه مرحوم داریوش مهر جویی به تشریح این نظریه وتوانا ییهای ذهن آدمی میپردازد که به جرات پاسخگوی بسیاری از سوالات هستی شناسی است 

پیام افشاری در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۴۱ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » تصنیفها » مرغ سحر (در دستگاه ماهور):

محمد گرامی و دوستان  بزرگوار دیگر

بند دوم را گمان نمیکنم شخصی به جز بانو قمرالملوک وزیری به شکل آواز و همچنین بانو لیلا فروهر به شکل اجرای زنده خوانده باشند...

خانم فروهر بند دوم را

از (( عمر حقیقت به سر شد....))

تا (( از پی دزدی وطن و دین بهانه شد...دیده تر کن))

خوانده اند.

توسط خانم فروهر بند دوم به شکل آواز و سپس به شکل تصنیف خوانده شده

بخش آوازی آن بسیار زیبا و دلنشین هست اگر در یوتیوب جست و جو کنید به راحتی آنرا میابید ، تنها باید با حروف لاتین جست و جو کرد

👇👇👇بر روی پیوند زیر بزنید تا ویدیوی اجرای زنده ب ایشان پخش شود( نیاز به وی پی ان می باشد.)

پیوند به وبگاه بیرونی

پیام افشاری در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۴۰ در پاسخ به محمد دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » تصنیفها » مرغ سحر (در دستگاه ماهور):

محمد گرامی و دوستا بزرگوار دیگر

بند دوم را گمان نمیکنم شخصی به جز بانو قمرالملوک وزیری به شکل آواز و همچنین بانو لیلا فروهر به شکل اجرای زنده خوانده باشند...

توسط خانم فروهر بند دوم به شکل آواز و سپس به شکل تصنیف خوانده شده

بخش آوازی آن بسیار زیبا و دلنشین هست اگر در یوتیوب جست و جو کنید به راحتی آنرا میابید ، تنها باید با حروف لاتین جست و جو کرد

در پیوندِ یوتیوبِ زیر ( به شکل اجرای زنده و ویدیو)⬇️⬇️⬇️

پیوند به وبگاه بیرونی

رضا از کرمان در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۳۶ در پاسخ به فریبا نصیرآبادی دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۵۰ - مرتد شدن کاتب وحی به سبب آنک پرتو وحی برو زد آن آیت را پیش از پیغامبر صلی الله علیه و سلم بخواند گفت پس من هم محل وحیم:

سرکار خانم نصیر آبادی گرامی سلام

اگر به معنی ساده بیت توجه کنیم جناب مولانا میفرمایند که نطق وگفتار جمادات را فقط صاحبان دل میتوانند بشنوند  وبنظرم با آیه ای که حضرتعالی درج نمودید قرابت معنایی وموضوعی ندارد وبنظر حقیر شاید مثلا مقتبس ازآیه ۴۴ سوره اسرا باشد، آنجا که خداوند میفرمایند:نیست چیزی جز آنکه ستایش خداوند را گوید ولیکن شما ستایش وحمد آن چیز را در نمی یابید 

آنکه اورا نبود از اسرار داد

کی کند تصدیق او ناله جماد 

گوید آری ،نه زدل، بهر نفاق

تا نگویندش که هست اهل نفاق

گر نیندی واقفان امر کن

در جهان رد گشته بودی این سخن (دفتر اول) 

امر کن =منظور کن فیکون است

به دوبیت قبل توجه کنید آنجا که میگوید زمین وخارها در سخن آمده اند ولی آدم فلسفی منکر شده آدم فلسفی در اینجا مراد از شخص سطحی نگر است یا به عبارت دیگر کسی که با عقل جزیی قصد شکافتن اسرار رادارد وبه موشکافی عقل راضی ودلخوش است. 

شاد باشی عزیز

 

کژدم در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۳۵ دربارهٔ عارف قزوینی » دیوان اشعار » نامه ها و اشعار متفرقه » شمارهٔ ۵ - عارف و کلنل نصرالله خان:

عارف پیرامون این غزل نوشته است: 

«بگو به خضر جز از مرگ دوستان دیدن

دیگر چه لذت از این عمر جاودان دیدی

این غزل را در اوایل ماه جمادی‌الاول در دهکرد بعد از شنیدن خبر کشته شدن کلنل نصرالله‌خان که از دوستان سی‌سالهٔ من بود، ساخته و به یادگار آن بدبخت که باید او را هم از ضایعات ایران شمرد با مختصر شرح حالات او و در کتابی که اگر روزگار امان دهد خواهم نوشت. ۱۳۴۵»

تاریخ قمری‌ست برابر با آبان ۱۳۰۵ خورشیدی.

هنگامی که سرهنگ نصرالله کلهر صفایار زندانی می‌گردد پس از چندی در زمانی که عارف در دهکرد (شهرکرد) بوده است، خبر قتل وی را به او می‌دهند هرچند خبر صحت نداشته است. کلنل نصرالله‌خان از شهریور ۱۳۰۵ تا ۲۰ مرداد ۱۳۱۲ زندانی بوده است.

کژدم در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۱۷ دربارهٔ عارف قزوینی » دیوان اشعار » نامه ها و اشعار متفرقه » شمارهٔ ۴ - رونوشت از خط زیبای عارف:

عارف پیرامون این غزل نوشته است: «در بیست و ششم خرداد ۱۳۰۷ بر حسب درخواست و خواهش روسای مدرسهٔ آمریکایی در تهران قرار شده بود آقای تقی‌زاده در جشن فارغ‌التحصیل‌های مدرسهٔ آمریکایی همدان حضور داشته باشد. چون باز هم یکی از دیپلمه‌ها منصورخان پسر دکتر بدیع‌الحکما بود خطابه‌ای که اساساً برای تبریک درود و عرض تشکر در حضور ایشان در این جشن بود نوشته ولی به واسطهٔ تعریف بی‌پایان از عملیات درخشان زمامداران وقت به قدری فضای خطابه را تنگ و تاریک کرده بود که دریچه‌ای که اسم تقی‌زاده هم بتواند از آنجا سر به در کرده ورود خود را در همدان به حاضرین و مدعوین در فضای مدرسه اعلان کند باقی نگذاشته چون قبلاً بنا به میل آقای دکتر بایستی از نظر من بگذرد و خود من هم جزء مدعوین بودم، حس آزادی‌خواهی من و سابقهٔ آزادی‌خواهی تقی‌زاده مرا واداشت چند سطری آنچه به نظرم می‌رسد راجع به ایشان اضافه کرده به علاوه غزلی هم بسازم که بعد از خطابه، یا پیش از آن بخوانند ولی خوانده نشد. از دکتر پرسیدم. گفت: «فردا شب که عده‌ای به شام دعوت دارند خواهند خواند.» معلوم شد روح محافظه‌کاری یا ملاحظه از آخوندها برای یکی دو شعر آن، دکتر و روسای مدرسه را دچار زحمت خیال کرده است.

شب دوم که مهمانی خیلی مفصل و آبرومندی که در همدان هیچ سابقه نداشته است قریب ۳۰۰ نفر ایرانی و اروپایی به افتخار ورود تقی‌زاده در سر میز حضور داشتند. معلوم شد می‌خواهد غزل را به استثنای دو سه شعر آن که روح غزل و اساساً برای همان دو سه شعر ساخته شده است بخواند. من با کمال دلتنگی موافقت کرده به اصرار دکتر خودم قرار شد بخوانم. بعد از صرف شام و نطق مفصل رئیس مدرسه و مختصر نطق تقی‌زاده با سینهٔ تنگ نفس‌گرفته خوانده خیلی هم دست زدند.»

رضا از کرمان در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۲۳ در پاسخ به ارسلان دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱ - سر آغاز:

سلام 

شرح جامع مثنوی کریم زمانی مناسب است

رهگذر در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۰۲ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و شغاد » بخش ۴:

درود 

بیت ۹

به گمانم " گَه آمد که بر تو سرآید زمان " درست‌تر باشد

نوید ارجمند در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۱۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳:

همکاری استاد شجریان و استاد لطفی بسیار بسیار این ابیات رو محسوس تر کرده واقعا زیباست

 

رضا از کرمان در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۰۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱ - سر آغاز:

سلام  بر عزیزان و همراهان گنجور

گرچه یک مو بد گنه کو جسته بود

لیک آن مو در دو دیده رسته بود

 

در بیت ۱۷ وابیات نزدیک آن حضرت مولانا به نکته جالبی اشاره دارد روییدن مو در چشم گرچه این مو کوچک وناچیز بنظر میرسد ولیکن بسیار درناک است وحتی دید آدمی را مختل میکند حال بگذریم که در اصطلاح پزشکی  این بیماری   تریکیازیس نام داره ولی نتایجی که منظور مولانا بوده این است که آدم(ع) یا کل نوع بشر بواسطه روح خدایی در حکم مردمک چشم حضرت حق است

فرع دید آمد عمل ،بی هیچ شک

پس نباشد مردم الا مردمک  (دفتر اول)

وبرابر با تعبیری است از ابن عربی آنجا که فرموده ( وهو للحق بمنزله انسان العین من العین الذی یکون  به النظر ) نسبت انسان به حق تعالی نسبت مردمک چشم است به چشم که دیدن کار اوست  پس اعمال آدمی فرع بر دیدن است 

ز دست دیده ودل هردو فریاد

که هرچه دیده بیند دل کند یاد 

بسازم خنجری نیشش ز فولاد

زنم بر دیده تا دل گردد آزاد

به همین دلیل گناهی که مرتکب شد یعنی گام برداشتن در ذوق نفسانی شاید ظاهرا کوچک است ولی نسبت به جایگاه ومقام آدمی بسیار بزرگ است چرا چون دید اورا مختل کرده ودیگر نمیتواند حقایق را ببیند و چور فرد نابینا گام بر میدارد علیرغم اینکه چشم دارد ولی این چشم کاربرد ندارد البته ناگفته نماند از دیدگاه علمای شیعه تمامی پیامبران وامامان ، معصوم وبری از انجام گناهند واین را با عنوان نهی تنزیهی  توجیه کرده‌ا‌ند و چون نهی تحریمی نیست گناهی انجام نشده ، یعنی  فاعل عملی که باعث عدول از نهی تنزیهی شده، گناه نکرده بلکه ترک اولی نموده  که خود بحث دیگری است وبهتر است نگویم بنظر حقیر که یک نوع کلاه شرعی است برموضوع.

nabavar در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۴۸ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۱۶۲:

غزلی در همین زمینه از عباس نیای نوری

گذشت

همه انگشت به لب در غم عمری که چه بی هوده گذشت

خار، روییده در اندیشه و، افکار غم آلوده گذشت

آنچه حاصل شده از عمرِ تبه گشته، پشیزی نخرند 

آخر کار نگر کاین همه تب بر تن فرسوده گذشت 

هر طرف باغ  پر از مریم و نسرین و شقایق در کار  

 بانگ بلبل به سراپرده ی گلزار چه نشنوده گذشت

آنکه دل در گرو عشق نهاد و سر و دستار بداد 

توسن عمر به در برد ازین وادی و پیموده گذشت 

ای خوشا انکه نه در بند هوس بود و نه دلبسته ی مال

چون ” نیا “ آنچه خزف بود بیانداخت و آسوده گذشت 

احمد خرم‌آبادی‌زاد در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۴۷ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۸۵ - نامه ی اثرط به گرشاسب:

در فرهنگ فارسی شادروان دکتر معین و نیز لغتنامه دهخدا، واژه «وَرْغ» به معنی «سد برای آب» (آب‌بند) آمده است. اما در بیت شماره 80 (انجام پند سوم برهمن) متوجه می‌شویم که «ورغ» برای «مهار کردن ریگِ روان» نیز به کار می‌رفته است.

۱
۵۴۴
۵۴۵
۵۴۶
۵۴۷
۵۴۸
۵۴۸۰