گنجور

حاشیه‌ها

سیاوش خزاعی در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۱۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۸۲ - بقیهٔ حکایت نابینا و مصحف:

این اشاره به تعادل دارد که در ذات وجود جاری است،  از هسته اتم تا روابط ستاره ها... جایی پیشنهاد هم میده که ،،  آب رحمت بایدت    رو پست شو    وانگهان   خور خمر رحمت مست شو.. 

اسلام خیلی بامزه پافشاری میکنه که خدا عدل نداره!

ایرانیها عدل را اضافه کردند به اصول دین

 

سیاوش خزاعی در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۵۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۷:

سلام

اول اینکه

خر یعنی بزرگ

دوم اینکه

خودتون را بخاطر اشتباه دیگران

ناراحت نکنید

من از این شعر  چیزی نفهمیدم

والسلام

وقت  بذاریم

جاهاییکه واضحتر است

بررسی کنیم.    بدرود

Nadim Najimi در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۵۰ دربارهٔ خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » دم را دریابیم [۱۴۳-۱۰۸] » رباعی ۱۴۲:

سلام عرض ادب خدمت تک تک شما!

معنی رباعی

گردون نِگَری ز قدّ‌ِ فرسودهٔ ماست:

گردون نِگَری: گردش فلک و آسمان قدّ‌ِ فرسوده: قامت خمیده و فرسوده

معنی: خمیدگی و فرسودگی قامت ما، نشان‌دهنده‌ی گردش و گذر زمان و پیری ماست.

جیحون اثری ز اشکِ پالودهٔ ماست:

جیحون: نام رودی بزرگ در آسیای میانه اشکِ پالوده: اشک زلال و پاک

معنی: رود جیحون، نمادی از اشک‌های زلال و پاک ماست که در طول زندگی ریخته‌ایم.

دوزخ شَرَری ز رنجِ بیهودهٔ ماست:

دوزخ: جهنم شَرَر: جرقه رنجِ بیهوده: رنج و سختی بی‌فایده

معنی: جرقه‌های جهنم، نمادی از رنج و سختی‌های بی‌فایده‌ای است که در زندگی متحمل شده‌ایم.

فردوس دمی زِ وقتِ آسودهٔ ماست:

فردوس: بهشت وقتِ آسوده: زمان آرامش

معنی: بهشت، لحظه‌ای از زمان آرامش و آسودگی ماست.

جمع‌بندی:

این رباعی به گذر زمان، سختی‌های زندگی و آرزوی آرامش می‌پردازد. شاعر می‌گوید که خمیدگی قامت ما نشان‌دهنده‌ی گذر زمان و پیری ماست، اشک‌های ما به عظمت رود جیحون است، رنج‌های ما جرقه‌های جهنم را می‌سازد و تنها آرزوی ما لحظه‌ای آرامش در بهشت است.

 

محمد طاها کوشان mkushantaha@yahoo.com در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۱۰ دربارهٔ حافظ » قطعات » قطعه شمارهٔ ۹:

این غزل نغز پرمغز  ژرف و دانه دار همانند انار شیرین لایه دار حضرت حافظ رحمة الله علیه؛ را در سال ۱۹۷۹ ترسایی جناب حضرت دکتور عبدالغفور روان فرهادی  که تازه از زندان ستم کاران کمونیست رهایی یافته بودند، برایم برگزیدند و از روی نسخه ای بسیار کهن و تصحیح شده  نوشتند و به دستم دادند. جناب حضرت استاد محمد حسین سرآهنگ (رح) برایم در راگ مشکلی آهنگی ساختند. این آهنگ را برای نخستین بار در رادیو افغانستان آن وقت ثبت  نمودم( اکنون همان نام مستعارم را فراموش نموده ام) و دوسه باری پخش آنرا از رادیو خودم شنیدم؛ بعد آن، راهی سفر هجرت شدم و تا امروز کاپی آنرا ندارم. شاید بتوانم روزی پیش از سفر نابرگشتنی،  دوباره خوانی کنم.

دادگرا! فلک ترا، جرعه کش پیاله باد

دشمن دل سیاه تو، غرقه به خون چولاله باد

ذروهِ کاخ رفعتت راست ز فرط ارتفاع

راه روان وهم را  راه، هزار ساله باد

زلف سیاه  پُرچَمَت چشم و چراغ  عالم است

جان ز نسیم دولتت، در شکن کلاله باد

ای مهِ برج معدلت، مقصد کُل- ز آدمی

بادّهِ صاف دایمت، در قدح و پیاله باد

چون بهوای قامتت، زُهره شود ترانه ساز

حاسدت از سَماعِ آن، همدم آه و ناله باد

نُه طبق سپهر و آن ، قرضهِ سیم و زر که  هست

از لب خوان حشمتت، سهلترین نواله باد

دختر فکر بکر من، همدم صحبت توشد

مَهر چنین عروس را، هم به کفت حواله باد

حافظ تو در این غزل، حجت بندگی نوشت

عیب عَبید پرورت  شاهد این قباله باد./

محمد قلیزاده در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۱۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰:

عرض سلام و ادب دارم خدمت استاد عزیز «رضا» که به نغزترین،دقیقترین و کاملترین شکل ممکن غزلهای حضرت حافظ رو معنی،تفسیر و تشریح میکنند،ان شاالله که خداوند به شما عمر پر برکت عطا بفرماید،امین

m.g.gharib@

 

 

سبحان در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۰۶:۰۴ دربارهٔ قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷۷ - در جواب قصیدهٔ حکیم سوزنی:

ویدیوی توضیح قصیده

میر نور الدین علوی در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۰۳:۰۹ دربارهٔ جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۵۵ - هشام بن عبدالملک در طواف کعبه بود هر چند خواست که حجرالاسود را استلام کند به واسطه ازدحام طایفان میسرش نشد به جانبی بنشست و مردم را نظاره می کرد. ناگاه حضرت امام زین العابدین علی بن الحسین بن علی رضی الله عنهم حاضر شد و به طواف خانه اشتغال نمود چون به حجرالاسود رسید همه مردمان به یک جانب شدند تا نقبیل حجرالاسود کرد یکی از اعیان شام که همراه هشام بود پرسید که این چه کس است؟ هشام گفت نمی شناسم از ترس آنکه مبادا اهل شام به وی رغبت نمایند. فرزدق شاعر آنجا حاضر بود گفت من می شناسمش و در جواب سائل قصیده ای انشا کرد بیست بیت کما بیش در تعریف و تمدیح امام زین العابدین رضی الله عنه:

بیت عربی (بیت 42):

 

هُم غُیوثُ النَّدی إذا وَهَبوا

هُم لُیوثُ الثَّری إذا نَهَبوا

 

ترجمه:

آنانند ابران بارانی به هنگام بخشش

آنانند شیران بیشه به هنگام یورش

میر نور الدین علوی در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۰۳:۰۸ در پاسخ به حفیظ احمدی دربارهٔ جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۵۵ - هشام بن عبدالملک در طواف کعبه بود هر چند خواست که حجرالاسود را استلام کند به واسطه ازدحام طایفان میسرش نشد به جانبی بنشست و مردم را نظاره می کرد. ناگاه حضرت امام زین العابدین علی بن الحسین بن علی رضی الله عنهم حاضر شد و به طواف خانه اشتغال نمود چون به حجرالاسود رسید همه مردمان به یک جانب شدند تا نقبیل حجرالاسود کرد یکی از اعیان شام که همراه هشام بود پرسید که این چه کس است؟ هشام گفت نمی شناسم از ترس آنکه مبادا اهل شام به وی رغبت نمایند. فرزدق شاعر آنجا حاضر بود گفت من می شناسمش و در جواب سائل قصیده ای انشا کرد بیست بیت کما بیش در تعریف و تمدیح امام زین العابدین رضی الله عنه:

بیت عربی (بیت 42):

 

هُم غُیوثُ النَّدی إذا وَهَبوا

هُم لُیوثُ الثَّری إذا نَهَبوا

 

ترجمه:

آنانند ابران بارانی به هنگام بخشش

آنانند شیران بیشه به هنگام یورش

زیرک غبار در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۰۲ در پاسخ به امین کیخا دربارهٔ رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۴۳:

در خراسان هم قال به معنای گودال است. 

 

زیرک غبار در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۴۲ در پاسخ به امین کیخا دربارهٔ رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۹۷:

و البته واژه ی Egg در زبان نگلیسی هم برخوردار از ریشه ی همین خاگ و خایه است. خوشبختانه این واژه هنوز در غذای خاگینه جاری و زنده است.

کژدم در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۳۷ دربارهٔ عارف قزوینی » دیوان اشعار » نامه ها و اشعار متفرقه » شمارهٔ ۳ - رونوشت از خط زیبای عارف که در آن تاریخ نوشته:

عارف پیرامون این مثنوی نوشته است: «در سوال ۱۳۴۶ از بروجرد به همدان برای معالجه، که شرح آن را در صورت زندگی و موفقیت در ضمن تاریخ زندگانی و مسافرت‌های اجباری و اختیاری در ایران خواهم نوشت آمده، بعد از دو ماه توقف از طرف روسای مدرسهٔ الیاس و حضرت دکتر بدیع‌الحکما برای جشن فارغ‌التحصیل‌های مدرسهٔ مذکور دعوت شده، چون ناصرخان پسر دکتر هم یکی از شاگردان دیپلمه بودند، به مناسبت خطابه‌ای که در موضوع تحصیل اجباری نوشته و در موقع بایستی خوانده شود به درخواست دوست خود این چند شعر را ساخته ایشان هم خوانده من هم به یادگار آن روز می‌نویسم.»

تاریخ قمری‌ست برابر با فروردین ۱۳۰۷ خورشیدی.

فرهاد ریاضی در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۳۶ در پاسخ به حاجی سیسی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۱:

افرین بر شما 

همایون در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۲۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۵۳:

غزل در بیخودی است و عاشق هیچ از خود ندارد بجز دل که آنهم به دلبر وابسته است نه بخود

جلال دّین  میگوید با دلبر سخن گفتن مانند گفتگوی ترک و هندو است که سخن هم را در نمی یابند او باور دارد که این غزل ارزشی ندارد و جز ملامت و سرزنش چیزی به بار نمی آورد

مقام بیخودی خودش مثل این غزل بیخودی است

و در خود تناقض دارد ولی عارفان با آن بالا و بالاتر میروند

جاوید رضایی در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۲۰:۵۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۰:

درود بر سرکار خانم زندی

همایون در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۲۰:۴۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۵۲:

اگر این شه دورو باشد نه آنش ...

اگر آن شه دورو باشد نه آنش خلق و خو باشد

آتش باید آنش باشد

همایون در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۲۰:۴۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۵۲:

غزل روز عشق

غزل روشن و رسایی در باره شیوه عشق، که با دورویی سازگاری ندارد، اگر بخواهیم بدانیم که در جایی یا به چیزی و کسی عشق داریم بسنده است که ببینیم در خود دورویی حس می‌کنیم یا نه 

دورویی نشان سودجویی و ترس است که در میان جانداران هست که آنجا  خطر در پی است و اگر با انسان باشد آن دیگری هم در دورویی استاد است و آنرا چون آینه حس میکند و انسان های برتر اگر دورویی می‌کنند ازاینرو است که دیگران را بیازمایند بیگمان انسان والا دورویی نمی کند چون ارزش عشق و کارایی آنرا پی برده است که چون آینه صاف است و همه چیز را آشکار می سازد

حبیب شاکر در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۹:۲۶ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۲:

سلام بر همراهان گرامی 

دنیا دلش از کرده ما پر خون است 

لیلا بخودش ندیده و مجنون است 

سر تا قدم جهان نظر کن،بینی 

کز جهل بشر خرابه و داغون است 

سپاس از دوستان

 

فاطمه کوهشاهی در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۳۰ در پاسخ به عباسی-فسا @abbasi2153 دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۱:

بسیارعالی 👏خوانش هم مرتب وصحیح بوداتفاقاجناب عباسی استادنقدشعروادبیات وصرف ونحو

مهدی جلال الدین در ‫۱ سال و ۵ ماه قبل، چهارشنبه ۲۵ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۱۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۱:

همونطور که در یکی از نسخه های ابتدای صفحه اومده، استاد شجریان هم مصرع دوم رو اینطور خونده:

هر چه کند به شاهدی کس نکند ملامتش.

که در معنی هم بنظر بهتر میاد، یعنی اون معشوق با عاشقان و نظربازان خودش هرچه کند کسی ملامتش نمیکند

۱
۵۴۵
۵۴۶
۵۴۷
۵۴۸
۵۴۹
۵۴۸۰