گنجور

حاشیه‌ها

رحمان خمسه ءکجوری در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۱ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۰۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۳۵:

با درود فراوان خدمت دوستان ،حرف "ی"در کلمهء سگی از نظر دستوری" ی "حاصل مصدری است و در این صورت سگی معنای سگ بودن را می‌دهد همچنین "بگذار" البته در این بیت به معنی رها کن،ترک کن و همانطور که بعضی از دوستان فرمودند مفهوم این بیت خیلی ساده و عاری از پیچیدگی است یعنی مخاطب را از خلق و خوی سگ بودن،رفتار حیوانی و کنش غیر انسانی داشتن برحذر می‌دارد و او را به رفتاری انسانی،مهربانانه و نوعدوستی ترغیب می‌کند زیرا که بقول شاعر ما مردمانیم و باید به صفات انسانی متصف شویم.

عارف در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۱ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۲۰:۴۲ دربارهٔ طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۴:

سلام.

در مصرع اول «تو کام» درست است.

عارف در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۱ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۲۰:۴۱ دربارهٔ طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۰:

سلام.

در مصرع اول «ز دل» درست است.

عارف در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۱ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۲۰:۴۰ دربارهٔ طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۱:

سلام.

در مصرع اول «هر شب» درست است.

عارف در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۱ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۲۰:۳۸ دربارهٔ طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۰:

سلام.

در مصرع اول «ز صید» درست است.

عارف در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۱ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۲۰:۳۳ دربارهٔ طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۲:

سلام.

مصرع ششم قاعدتا باید «نشناسند» باشد.

Hamid Khanjan در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۱ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۲۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۸:

باسلام 

در بیت

لب بر لبی چو چشم خروس ابلهی بود

برداشتن به گفته بیهوده خروس 

در مصرع اول لب یار را به گل چشم خروس تشبیه کرده . گل چشم خروس یا گل آدنیس گل سرخ رنگ زیبایی است 

در مصرع دوم گفته ی خروس همان آواز صبحگاهی خروس هست 

وقتی لب بر لب یار که مانند گل چشم خروس سرخ و لعل فام هست گذاشتی ابلهی بود اگر در سحر با شنیدن آواز خروس لب از لب یار برداری.

عارف سماعی در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۱ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۱۹ دربارهٔ کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۳۷:

آیا مصراع دوم ساقط شده؟

اسکندر علیپور اندکا در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۱ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۱۵ در پاسخ به mohsen دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۷:

وقتی درمتن نوشته یکی بوستان بد . یعنی یک باغی بود اشاره به یک مکان دارد وهمان بهشت به نظر معتبر تر است زیرا اردیبهشت یک زمان است . اگر معنی کنیم بوستانی بود در بهشت که باغبان همان خداست همچین درخت که به جوان رعنا تشبیه شده نکاشته وخلق نکرده است بهتر هستش تا بیایم بگیم بوستانی بود که باغبان دراردیبهشت همچین درختی نکاشته یا همچین جوانی دراردیبهشت خلق نکرده

رضا از کرمان در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۱ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۲۲ دربارهٔ ایرج میرزا » مثنوی‌ها » عارف نامه » بخش ۱۱:

اذا شاهَدت فی نظمی فتورًا و ...

سلام 

دوستان گرامی معنی دو بیت آخر را مرقوم میفرمایید.

 

  متشکرم

زمان ملک زاده در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۱ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۲۸ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۴ - قصیده:

سلام

در بیت پنج بنظر میرسد باید یال باشد، نه بال ضمن اینکه معنی رسان مبهم است

محمد تدینی در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۱ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۲۶ دربارهٔ ایرج میرزا » مثنوی‌ها » عارف نامه » بخش ۱:

جلایرنامه قائم مقام 

 شعر نیز همچون نثر، ابزار دست و اسلحه نبرد قائم‌مقام فراهانی بوده است. قائم‌مقام در شعر نیز مهارتی داشته و از سبک خراسانی پیروی می کرده است. از یادمان های شناخته شده او مثنوی «جلایر نامه» که از زبان جلایر – یکی از نوکران اوست - که بعدها ایرج میرزا در عارف نامه خود از سبک سروده او پیروی می کند. 

کیوانلو در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۱ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۱۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۹:

در بیت "چو پرده دار به شمشیر می زند همه را - کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند" 

به نظر مخلص، منظور جناب حافظ از پرده دار، جناب عزرائیل است. در کل غزل، حافظ سخن از این می گوید که زندگی در این دنیا فانی است و دوامی ندارد و چنین باقی نخواهد ماند. خلاصه با مرگ از غم این دنیا آزاد می شویم و به محبوب می پیوندیم. در این بیت هم می فرماید که فرشته ی مرگ(عزرائیل) مانند پرده داری همگی را می  زند و جان همگی را می ستاند و این برای همه است. در بیت بعدی نیز همین مضمون را تاکید می کند و اینکه چرا شما از شرایط خود در این دنیا و بدشانسی هایتان شکایت می کنید در حالی که این دنیا فانی و زودگذر است و ارزشی ندارد که به این موارد توجه کنید و این یک قانون کلی است و شامل همگان است که بر صحیفه ی هستی هیچ کسی جز ذات باریتعالی باقی نمی ماند و جمشید جم نیز این را با تاکید بیان کرده و خود جمشید نیز به عنوان یک نمونه و مثال باقی نمانده و او درست گفته است. خلاصه اینکه عمر کوتاه است و قدرش را باید دانست و جز نکویی اهل کرم، چیز دیگری باقی نمی ماند.

محمد تدینی در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۱ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۰۲ دربارهٔ ایرج میرزا » مثنوی‌ها » عارف نامه » بخش ۲:

ایرج میرزا در پایان عارفنامه چنین گوید:  جلایرنامۀ قائم‌مقامست که سرمشق من اندر این کلامست اگر قائم‌مقام این نامه دیدی جلایرنامۀ خود را دریدی جلایر را جلایر بنده کردم جلایرنامه را من زنده کردم به شوخی گفته‌ام گر یاوه‌ای چند مبادا دوستان از من برنجند..!؟

محمد محسنی در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۱ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۱۳:۴۵ در پاسخ به جهن یزداد دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد » بخش ۲:

سرورانی که دیدگاه این هم وطن دانش اندوز و خوانشی را مطالعه کردند، بنده  زیرش این پاسخ رو دارم نگارش میکنم که متوجه باشند این ابیات الحاقی به شاهنامه فردوسی است، و گذر کنند و از خواندن و ترویج  آن خوداری کنند ،این الحاقات در همان چند سال ابتدایی فوت فردوسی صورت گرفته، و حتی در زمان حضور خودش، و تنها دلیل آن حفظ این سند ملی از گزند خلفای راشدی و دین پروران زمان بوده

سیدمحمد جهانشاهی در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۱ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۱۳:۰۰ دربارهٔ اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۳:

جَیبِ من هم  دارد از پیراهنِ یوسف نشان

فرهاد میم در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۱ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۱۴ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۱۴:

درو بر دوستان هنردوست، چرا صاعب از قافیه "گشاده" چهار بار استفاده کرده ؟! 

هادی شیرازی در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۱ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۰۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۹:

همه شب نهاده ام سر چو سگان بر آستانت 

که رقیب در نیاید به بهانه ی گدایی

Kazem Gharibi در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۱ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۰۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۶۵:

آینه به خلاف تصور دوستان از شیشه و جیوه نبوده. آینه ها را از آهن صیقل داده می ساختند که در مجاورت هوا اکسیده می شد و زنگار می گرفت.

در بیت آخر، می توان به عقده شاعر درباره خدا پی برد. می گوید تو همانند آینه ای و تصاویر و رنگهای تو ناشی از انعکاس آن چیزی است که در برابر تو قرار دارد. تو فاقد رنگ و تصویر و نقشی و به همین سبب به اندازه انسانهایی که به تو می اندیشند، تصویر و تخییلی از تو وجود دارد و تو از همه این تلونها و تعینها بری هستی.

سیدمحمد جهانشاهی در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۱۱ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۱۴ دربارهٔ فضولی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۲:

خانه ای در بیستون ، فرهادِ سرگردان گرفت

۱
۵۲۹
۵۳۰
۵۳۱
۵۳۲
۵۳۳
۵۴۸۳