گنجور

حاشیه‌ها

شکوه در ‫۱۲ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۶ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۱۶:۲۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴:

رسته جان توضیحات دوست خوبم جناب کیخا کاملا درست است در عربی یک سرس واژه داریم به اسم معربات یا عربی شده ها که تعدادشان زیاد مهم نیست اما واقعا وجود دارند و انکار آنها مانند انکار واژه های عربی وار شده در فارسیست..باید دانست که زبان عربی قالبی است یعنی واژه را در یک باب میریزند و واژه جدید میسازند مثلا کادیک را قاضی میکنند بعد از آن قضا و قضا وت و مقتضیو ..را میسازند یا گناه را به واسطه نداشتن گ جناح میکنند بعد ازآن جنحه را میسازند و ما به راحتیاز آن در ترادف جرم استفاده میکنیم ولی نکته جالب این است که بیشتر واژه های وارد شده از عربی به فارسی مترادف فارسی دارند وتعداد زیادی از آنها هم در معنیی که در عربی کاربرد دارند در فارسی ندارند یعنی صحیح منتقل نشده اند و میدانیم که اتیمولوژی علاوه بر بررسی ریشه واژگان به مفهوم و انتقال و حتی کیفیت انتقالشان هم میپردازد باری سخن به درازا کشید اما یک سری قاعده هم هست که به شما کمک میکند که با دیدین ظاهر و فیزیک واژه تشخیص دهید که فارسیست یا عربی

z۲۶ در ‫۱۲ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۶ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۱۶:۲۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۶۳:

من مستمو نترسم...

امین کیخا در ‫۱۲ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۶ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۱۶:۲۱ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب سوم در عشق و مستی و شور » بخش ۱۷ - حکایت:

بیت 5 ان پیر فارابی ، سعدی را پر خرد نام داده است و سعدی میخواسته بگوید که انمرد فراخردی به کیهان مینگریسته است و با بیخردی ناهمگون است . خردستیز هم معنی فراخردی میدهد و ان اندک گرفتن خرد است زیرا انکس که خرد باخته است خود نداند که بی خرد است ، ولی فراخردمند حکمت داند اما بر آب میرود.

امین کیخا در ‫۱۲ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۶ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۱۶:۱۶ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب سوم در عشق و مستی و شور » بخش ۱۷ - حکایت:

سعدی واقعا سفر کرده است و انچه نوشته حکایت هایی است از مردی رهازموده برای نمونه ببینید که بعد از مغرب و یا مراکش واقعا اقیانوس است !

امین کیخا در ‫۱۲ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۶ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۱۶:۰۸ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب سوم در عشق و مستی و شور » بخش ۱۵ - حکایت مجنون و صدق محبت او:

ناشناس جانم ریشیدن هم تواند بود زیرا معنی ریز ریز کردن می دهد و ان چون خرد کردن قطعه ای نمک است بروی ریش و زخم با درود

امین کیخا در ‫۱۲ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۶ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۱۶:۰۳ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب سوم در عشق و مستی و شور » بخش ۱۵ - حکایت مجنون و صدق محبت او:

حی به عربی افزون بر زنده معنی میدان میدهد

امین کیخا در ‫۱۲ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۶ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۱۵:۵۳ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۰:

برای روانی خواندن بهتر است بعد از تا بود نشانه کاما بگذارند

امین کیخا در ‫۱۲ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۶ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۱۵:۵۱ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۰:

وجود او گران بود اشاره به گرانجانی دارد و ان خسیسی و بینوایی و فرتوت بودن را در خود دارد .

امین کیخا در ‫۱۲ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۶ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۱۵:۴۹ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۰:

سپند ارمیتی بروی چشم
عماد کاشی از سر بی خردی می گفت به خاطر نبود خوراک گرانی رخ میدهد
تا زنده بود، همه چیز گران بود و حالا که در گذشته همه چیز ارزان است.
شعر فرانمونی دارد به گرانجانی کسی

آرمیتا در ‫۱۲ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۶ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۱۵:۳۰ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۰:

میخواستم بدانم شاعر درچه مورد حرف میزند؟

امین کیخا در ‫۱۲ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۶ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۱۴:۳۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳:

ببخشید پیش اول یعنی ضمه solam

امین کیخا در ‫۱۲ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۶ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۱۴:۳۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳:

البته اوایش پلکان با زبر اول است

امین کیخا در ‫۱۲ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۶ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۱۴:۳۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳:

سلم به عربی معنی سلامت و پلکان می دهد

امین کیخا در ‫۱۲ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۶ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۱۳:۴۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴:

در پایان هم از نبی اکرم ص سخنی میاورم در نکوهیدن نژادپرستی از ایشان پرسیدند . و ما عروبه ؟ یعنی عربیت چیست ؟ پیامبر که باید برای همه عالم سخن بگوید تنها می فرماید زبانی زیبا ، یعنی به نژاد پرستی گمراه نشوید .درود به شما

امین کیخا در ‫۱۲ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۶ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۱۳:۴۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴:

رسته جان عربی در اصل یک زبان ساخت دار و صیغه ای است یعنی هر وقت کلمه ای را پذیرفت دیگر بقیه صیغه ها کم بیش ساخته می شوند و این مانند زبان فارسی که زبانی پیشوند و پسوندی است متفاوت است پس باید پذیرفت که وجود ساخت های دیگر یک کلمه در عربی ، عربی بودن انرا تأیید نمیکند بلکه دلیل بهتر این است کلمه ی عربی را در عبری و یا ارامی و یا سریانی ببینیم که همریشه ان هستند .

امین کیخا در ‫۱۲ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۶ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۱۳:۳۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴:

رسته جان البته نژاد پرستی زشت و نا خوشایند است و منهم مانند شما عربی را دوست دارم و هر روز کنار فارسی عربی هم می خوانم .ولی گردانش و تبدیل کلمات روندی داردو نیز زبان های همریشه کلمات مشابه را می اوردند که ثابت میکند یک کلمه کجایی است برای نمونه قطعه به نظر عربی میاید اما به لری کت با زبر اول یعنی بریدن و به انگلیسی که با فارسی همریشه است cut یعنی بریدن و با کت یکی است و اینجا می بینیم که برای عربی شدن کت ،عه به ان اضافه شده است، ایا داشتن کلمات مقاطعه و انقطاع و مقطوع مانع پذیرش فارسی بودن قطعه است ؟
حالا ساعه را نگاه کنیم از سا یعنی سایه درست شده است باز عه به ان افزوده شده است و عربی شده است . و نیز قلعه که کل به لری یعنی خانه و عه به ان افزوده شده وعربی شده است .

ناشناس در ‫۱۲ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۶ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۱۲:۰۵ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب سوم در عشق و مستی و شور » بخش ۱۵ - حکایت مجنون و صدق محبت او:

بیت4:
مرا خود دلی دردمنداست و ریش
تو نیزم مزن بر سر ریش نیش

Alireza Feizi در ‫۱۲ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۶ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۱۱:۵۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵:

سلام بزرگواران
در مورد قالب این شعر اگر اطلاعی هست توضیح دهید
شعر دارای ردیف هست و از قافیه استفاده نشده
چرا و چطور میشه مولانا چنین اشتباهی کنه

رسته در ‫۱۲ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۶ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۰۸:۵۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴:

مزگت = مسجد ؟
آیا لغت مزگت فارسی معادل مسجد عربی است؟
متون فارسی از تاریخ بلعمی گرفته تا دیوان ناصر خسرو در تایید آن است.
هم چنین لغتنامه های فارسی از زمخشری گرفته تا دهخدا باز هم در تایید آن است.
ولی آیا مسجد عربی شدۀ مزگت است؟ هیچ کسی این را اثبات نکرده است. و در دوران تاریخی زبان فارسی از تاریخ بلعمی تا لعت نامۀ دهخدا، هیچ کدام ادعایی نکرده اند که مسجد معرب مزگت است و یا بالعکس.
ولی در دوران اخیر داستان جوردیگری رقم خورده است و گفته شده است که مزگت فارسی از زبان فارسی رفت و عربی شد تبدیل شد به مسجد. بقیه داستان به عهده و به باور و ایمان خواننده گذاشته می شود که ...
آقای شفیعی کدکنی محملی هم برای آن آورده اند که مزگت = مزداکده بوده است. اثبات این مدعی کار آسانی نیست.
این گونه ادعاهای اثبات نشده و ناسنجیده، در دوران جدید ممکن است خریدار داشته باشد ولی سموم خطرناکی هم تولید می کنند که برتری نژادی و قومی بدترین آن است.
آیا آن همۀ تصریفات لغوی : سجده، ساجد، سجاده، مسجود، ... از این مزگت فارسی نشأت گرفته است؟! آیا آن همه لغات سجده، مسجد ، مساجد، ... از داستان یوسف گرفته تا مسجدالقصی و مسجدالحرام در قرآن از همین لغت مزگت فارسی نشأت گرفته است؟
آیا این مسالۀ با عقل جور در می آید؟ شاید عقل با هر عقیله ای گره بخورد و این چنین داستانی را باور کند ولی واقعیت می تواند چیز دیگری باشد که عقل را ملزم به تحقیق و تفحص می کند.
در لغتنامه دهخدا ذکر شده است که اصل لغت منشأ آرامی دارد و از آن جا به زبان های فارسی و عربی رفته است. اگر این نکته را باور کنیم خواهیم دید که مزگت و مسجد هر دو از سرچشمۀ دیگری آمده اند، نه زبان عربی وام دار فارسی است و نه بر عکس.

محمود روزبهانی در ‫۱۲ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۶ تیر ۱۳۹۲، ساعت ۰۶:۵۶ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۷:

زیبا بیان نمودی، درد فراغ یاران
من هم ز روی دستت، چرخانده ام زبانم

۱
۵۰۱۴
۵۰۱۵
۵۰۱۶
۵۰۱۷
۵۰۱۸
۵۶۲۳