علیرضا محمدی در ۱ ماه قبل، شنبه ۲۸ مهر ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۰۲ در پاسخ به ادب دوست دربارهٔ سعدی » مواعظ » مراثی » در زوال خلافت بنیعباس:
اولا با توجه به سال وفات خواجه نصیر و سال وفات سعدی قصه فلک کردن سعدی به دست خواجه نصیر غلط هست
ثانیا اف بر ادب فارسی که دوره سالوس گری عباسی رو دوران طلایی میدونه!
علی در ۱ ماه قبل، شنبه ۲۸ مهر ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۴۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۴۷:
یاد بابا طاهر افتادم
akram baghshani در ۱ ماه قبل، شنبه ۲۸ مهر ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۳۰ دربارهٔ وحشی بافقی » خلد برین » بخش ۳ - در سپاسگزاری:
سپاس از زحمات شما. فقط خوانش این شعر هم هست یا خیر؟؟؟
حبیب شاکر در ۱ ماه قبل، شنبه ۲۸ مهر ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۰۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:
با سلام خدمت همه همراهان عزیز.
این ابیات ناقابل را تقدیم میکنم به جناب حافظ بزرگ اگر لایق باشم.
به ملک شعر و ادب میر و سروری حافظ
به کیمیای غزل کیمیاگری حافظ
حقیقت است که شیراز کان حسن بود
به کان حسن تو خود حسن دیگری حافظ
اگر چه شعر بود همچو موم در دستت
ولی به فن غزل از همه سری حافظ
جناب سعدی و عطار و مولوی الحق
نمونه در غزلند و تو محشری حافظ
سروده های تو گلواژه های معرفتست
به مصحفی که از آن بهره میبری حافظ
به آسمان ادب شاعران همچو قمر
تو در میانه چو خورشید انوری حافظ
زلال شعر تو سیراب کرده اهل زمین
به قدسیان هم از آن تحفه میبری حافظ
چنان عجین شده با جان من غزلهایت
که در غیاب و مرا شمع منظری حافظ
بسان معجز باران, که پروراند گل
زشعر ناب،تو جانها, بپروری حافظ
سپاس از همراهان عزیز
Narges Ja در ۱ ماه قبل، شنبه ۲۸ مهر ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۵۲ در پاسخ به اولدوز دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱:
بله استاد طاهری در سخنان خود به این موضوع اشاره می کنند🙏
H Hj در ۱ ماه قبل، شنبه ۲۸ مهر ۱۴۰۳، ساعت ۱۵:۴۰ دربارهٔ جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۶:
نوشتار میثم عزیز رو در آوازی خوش شنیدم،
پریسا و دستان -تصنیف حدیث عاشقی
شهریار شاهیندژی در ۱ ماه قبل، شنبه ۲۸ مهر ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۰۹ دربارهٔ صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۰۳:
با درود
در بیت ۳ مصرع دوم
به جای کلمه دعا باید دغا باشد
پرویز شیخی در ۱ ماه قبل، شنبه ۲۸ مهر ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۰۷ در پاسخ به شکوه دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۱:
جناب شکوه کاملا صحیح گفتید و این اشعار ، مزامیر داوود است که به شاعران و به زبان خودشان الهام میشود .. امروزه هنوز به شاعران ، مزامیر داوود الهام میشه...مثلا سعدی می گوید:
سعدی شیرین زبان این همه شور از کجا
شاهد ما ایتیست وین همه تفسیر او
در دل داوود است آتشی از سوز عشق
تا به فلک می رسد بانگ مزامیر او
پرویز شیخی در ۱ ماه قبل، شنبه ۲۸ مهر ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۱۴ دربارهٔ سعدی » بوستان » در نیایش خداوند » بخش ۲ - فی نعت سید المرسلین علیه الصلوة و السلام:
دوستان محترم....معنی این واژه ها چیست و این القاب در قرآن خطاب به کیست؟..
امین خدا
کلیم خدا
خواجه بعث و نشر
نور خدا
چرخ فلک طور کیست
جسیم
مطاع
امام رسل
کسی که خداوند بوسیله او آسمانها وزمین را خلق کرده است
دارالسلام
چه کسی مخلوق و بنده خداست اما دیگر بشر خاکی نیست
والاتر از همه کیست؟
راهنمایی: این القاب برای
۱_حضرت اعلی
۲_روح و کلمه خدا
۳_ روح القدس و کلیم خداست
مرتضی کبیری در ۱ ماه قبل، شنبه ۲۸ مهر ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۰۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶۴ - خدو انداختن خصم در روی امیر المؤمنین علی کرم الله وجهه و انداختن امیرالمؤمنین علی شمشیر از دست:
مولوی نه سنی بود نه شیعه صوفی بود مثل علی مثل محمد مثل موسی و عیسی و.....شیعه و سنی و یهودی و مسیحی و هر مذهبی که وجود داره یک جوکه
عزت عزیزی در ۱ ماه قبل، شنبه ۲۸ مهر ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۲۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۲:
با سلام و احترام
بنده فکر میکنم حافظ میفرماید: با توجه به سرودههایم مرا در مجلسی حافظ القرآن و در محفلی میگسار و دردیکش میدانند در حالی که این اشعار، بیانگر هنرآفرینی ادبی من است نه ترجمان شخصیت من. و این تضاد و تضارب آرا نتیجه شوخطبعی و گستاخی من است که با خلق صنعت (بیان هنری و شاعرانه) مردم را سرگرم کرده و مجالس و محافلشان را داغ کردهام.
دکتر صحافیان در ۱ ماه قبل، شنبه ۲۸ مهر ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۱۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۱:
گفتم به اندوه عشقت گرفتارم، گفت: اندوهت پایان مییابد.گفتم چون ماه بر من بتاب! گفت اگر ممکن شود(ایهام:اگر ماه طلوع کند)
۲- گفتم از عاشقان سرشار مهرورزی، رسم وفاداری بیاموز! گفت از زیبارویان این کار ساخته نیست(ایهام: مهر با خورشید و تقابل آن با ماه)
۳- گفتم بر تصور اندام زیبایت، چشمم را خواهم بست.گفت: خیالم شبگرد است، از راه دیگری مبتلایت میکند.
۴- گفتم که بوی موهایت، گمراه جهانم کرده، گفت اگر نیک بنگری، همین بوی راهنمای توست( زلف نشان کثرت است که به وحدت رهنمون خواهد شد)
۵- گفتم نسیم صبحگاهی را خوش است! گفت خوشایند تو نسیمی است که از محله معشوق بیاید(خانلری: کز باغ حسن خیزد)
۶- گفتم در آرزوی شیرینی دهانت مردیم، گفت: تو پیوسته درگاه دوست باش، او بندهپروری را نیک میداند.
۷- گفتم پس دل مهربانت کی در اندیشه آشتی است؟ گفت این راز را به کسی نگو تا زمانش برسد(خانلری: تا وقت آن برآید)
۸- گفتم فرصت کامرانی دیدی چگونه پایان یافت؟ گفت چیزی نگو که این غصه هم پایان پذیرد( ایهام در بیت اول و آخر: طنز معشوق در وعده دادن و ناز کردن)
- بهترین غزل در صنعت سوال و جواب، در غزل ۱۹۸ نیز گذشت اما در این غزل گفتگوی زیبا و دلنشین عاشق و معشوق وجود دارد.
دکتر مهدی صحافیان
آرامش و پرواز روح
پیمان ابروان در ۱ ماه قبل، شنبه ۲۸ مهر ۱۴۰۳، ساعت ۰۸:۳۵ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۲:
درود
در مصرع دوم بیت ششم، واژه جهان صحیح نیست و بایستی جنان باشد:
جز خیالی چشم تو هرگز نبیند از جهان
از خیال جمله بگذر تا جنان آید پدید
شیوا سلامی در ۱ ماه قبل، شنبه ۲۸ مهر ۱۴۰۳، ساعت ۰۵:۰۸ در پاسخ به برگ بی برگی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۶:
خیلی توضیح خوبی بود. سپاس
وحید نجف آبادی در ۱ ماه قبل، شنبه ۲۸ مهر ۱۴۰۳، ساعت ۰۳:۰۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۱:
سیر گردی زان همه جفتان تو زود
چونک که فرد فرد فردی عاقبت
ودود صفا در ۱ ماه قبل، جمعه ۲۷ مهر ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۰۲ در پاسخ به نجیب الله بوری بیگ دربارهٔ اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۱ - پیشکش به حضور اعلیحضرت امیرامان الله خان فرمانروای دولت مستقلهٔ افغانستان خلد الله ملکه و اجلاله:
منظور ایشان فریدریک نیچه است.
آریا میرانی در ۱ ماه قبل، جمعه ۲۷ مهر ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۲۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸:
این متن، فال حافظ من بود،
درست وقتی دوری و هجران اجباری از خانه و وطن، چونان دو دست استخوانیِ چسبیده بر گلو، راه نفسهایم را سد کردهاند.
کاش این تنِ خسته یارای آن داشته باشد که این کوه اندوه فراقت را بر دوش بکِشد، و کاش آمده باشد که برود، پیش از آنکه برق را از چشمهایم بکُشد...
کوهِ اندوهِ فراقت به چه حالت بکُشد؟
حافظِ خسته که از ناله تنش چون نالیست
جلال ارغوانی در ۱ ماه قبل، جمعه ۲۷ مهر ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۱۸ دربارهٔ منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۴۳:
بیش از اندازه بازی با کلمات گل ومل در این قصیده زیباست
هیچ در ۱ ماه قبل، جمعه ۲۷ مهر ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۱۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۸۴:
هین که هنگام صابران آمد
وقت سختی و امتحان آمد
از پیش و پس پشت هم
چاله از بالا و پائین آمد
این چنین وقت عهدها شکنند
کارد چون سوی استخوان آمد
تا کی باید دل پر ز غم و اندوه
فغان جگر ز دل پیر و جوان آمد
عهد و سوگند سخت سست شود
مرد را کار چون به جان آمد
فریاد آزادی از سینه برآمد
اهریمنان چو سان آمد
هله ای دل تو خویش سست مکن
دل قوی کن که وقت آن آمد
سوته دلان
جلال ارغوانی در ۱ ماه قبل، شنبه ۲۸ مهر ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۳۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷: