گنجور

حاشیه‌ها

هادی مردی در ‫۱ ماه قبل، دوشنبه ۲ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۲۳:۵۳ در پاسخ به رضا از کرمان دربارهٔ سعدی » بوستان » باب دوم در احسان » بخش ۱۰ - حکایت کرم مردان صاحبدل:

و خود سعدی میگه :

بزرگی بایدت ، بخشندگی کن    که دانه تا نیفشانی نروید 

احمد خرم‌آبادی‌زاد در ‫۱ ماه قبل، دوشنبه ۲ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۲۲:۰۸ دربارهٔ ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۷۰ - در نکوهش صوفیان این زمان و نارسا بودن افعال با اقوالشان:

در مصرع نخست بیت 8، «لتنبار» (latambar به معنی «شکم پرست») به جای «لتتباز» درست است.

1-در نسخه خطی مجلس به شماره ثبت 5379 نیز «لتنبار» ثبت شده است.

2-واژۀ «لتتباز» در هیچ فرهنگ لغتی، یافت نمی‌شود.

 

*این حاشیه پس از ویرایش، حذف نخواهد شد تا به عنوان سندی برای پژوهشگران باقی بماند.

سروش . در ‫۱ ماه قبل، دوشنبه ۲ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۲۲:۰۲ در پاسخ به حبیب شاکر دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۸:

درود و سلام بر شما دوست عزیز و فرزانه،من تمام حاشیه های شما را در کنار اشعار خیام مطالعه کردم.بعد از خوانش هر رباعی خیام فقط به امید خواندن شعر شما به بخش حاشیه نویسی می آمدم.واقعا اشعار زیبا و مرتبطی سرودید.در گنجور ثبت نام کردم که فقط به اینجا بیایم و به شما بگویم مرحبا.در پناه حق

احمد خرم‌آبادی‌زاد در ‫۱ ماه قبل، دوشنبه ۲ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۲۰:۵۱ دربارهٔ ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۷۲ - در نکوهش فقهای بی عمل:

از آنجا که در مصرع نخست بیت 36 سخن از بینایی «چشم» و گویایی «زبان» مطرح است، منطق حکم می‌کند که مصرع دوم همین بیت به شکل زیر باشد:

«دست اگر گیرا و پا پویا، ز توست» (یعنی گیرایی «دست» و پویایی «پا» درست است)

چنین مفهومی (یعنی گیرایی دست و پویایی پا) را در مصرع دوم بیت 16، بخش 55 مثنوی طاقدیس نیز می‌بینیم: «دست او گیرا و پا پویا نشد».

 

*با نگرش سیستمی، می‌توان پاره‌ای از لغزش‌های نگارشی را تصحیح کرد.

برمک در ‫۱ ماه قبل، دوشنبه ۲ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۱۷:۳۴ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۳:

 

deuk-تگ/تج/تاز/لک/لگ/لغ/لگام/لجام
--" German Zaum ","=زمام/لگام/

برمک در ‫۱ ماه قبل، دوشنبه ۲ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۱۷:۳۴ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۱۷:

 

deuk-تگ/تج/تاز/لک/لگ/لغ/لگام/لجام
--" German Zaum ","=زمام/لگام/

برمک در ‫۱ ماه قبل، دوشنبه ۲ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۱۷:۳۱ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۹:

 

deuk-تگ/تج/تاز/لک/لگ/لغ/لگام/لجام
--" German Zaum ","=زمام/لگام/

برمک در ‫۱ ماه قبل، دوشنبه ۲ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۱۷:۲۹ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۵:

 

deuk-تگ/تج/تاز/لک/لگ/لغ/لگام/لجام
--" German Zaum ","=زمام/لگام/

برمک در ‫۱ ماه قبل، دوشنبه ۲ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۱۷:۲۹ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » کیقباد » بخش ۳:

 

deuk-تگ/تج/تاز/لک/لگ/لغ/لگام/لجام
--" German Zaum ","=زمام/لگام/

آینهٔ صفا در ‫۱ ماه قبل، دوشنبه ۲ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۱۷:۲۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۰۷:

O Beloved, accept me—then of life, deprive me
Intoxicate me—then of both worlds, deprive me
If my heart finds rest in aught but You
Set me ablaze—and of that, deprive me

پرستش در ‫۱ ماه قبل، دوشنبه ۲ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۱۵:۳۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۸:

درود,سپاس از برگ بی برگی بخاطر توضیح زیبا و دلنشینتون که برای من مبتدی بسیار مفید و جالب بود و همچنین از تماشاگه راز با مطالعه معانی کلمه ها که لطف کردید در کنار شعر درک ابیات بسیار عمیق تر صورت می گرفت 
خواهشمندم از اساتید که اگر ممکن هست  بیت 9 را برای بنده توضیح دهند

هنگامه حیدری در ‫۱ ماه قبل، دوشنبه ۲ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۲۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۲۷:

در بیت اول

من از اقلیم بالایم سر عالم نمی دارم

نه از آبم نه از خاکم سر عالم نمی دارم

در مصراع دوم آدم به جای عالم درست است در نسخه قونیه هم آدم درست است نه عالم

احسان خدارحمی khodaarahmi@gmail.com در ‫۱ ماه قبل، دوشنبه ۲ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۱۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵:

به نظرم اونجایی که حافظ می فرماید:

آن تلخوش که صوفی ام الخبائثش خواند

اشهی لنا و احلی من قبله العذارا

در واقع داره به صوفی کنایه میزنه که اگر تو شهوتران و زن باره ای، منم مست و شرابخواره ام! (اونم شراب تلخی که مردافکن بود زورش!)

محمد وحید در ‫۱ ماه قبل، دوشنبه ۲ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۱۰:۵۴ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۱:

چقدر عمق و جذبه عشق موحدانه که آدمی را به مستی و خرابات نشینی مفتخر می کند، زیبا تصویر شده است.

بهزاد رستمی در ‫۱ ماه قبل، یکشنبه ۱ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۲۲:۲۴ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳:

چقدر مجیزگوییِ پادشاه آخه، واقعا تو ذوق آدم میخوره

زهره دیوانی در ‫۱ ماه قبل، یکشنبه ۱ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۱۹:۰۲ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۲:

پیوند به وبگاه بیرونی

برمک در ‫۱ ماه قبل، یکشنبه ۱ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۱۶:۵۱ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۲۶:

جهاندیده دهقان یزدان پرست چو بر باژ برسم بگیرد به دست نشاید چشیدنش یک چکه آب گر از تشنگی آب بیند به خواب واز/باژ =ورد/دعا

برمک در ‫۱ ماه قبل، یکشنبه ۱ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۰۲:۲۷ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۲۲:

ز بس اندوه دل اندوته دیرم
هزار اتش درون بوته دیرم
اگر گیتی به آه افروته دیرم
جهان از نیک و از بد روته دیرم

ز بس اندوه دل اندوته دیرم 
 به درد و داغ خود دل سوته دیرم
ز بس  اتش که مو در بوته دیرم
 جهان را سربسر افروته دیرم



-----
زعشقت آتشی در بوته دیرم
در آن آتش دل و جان سوته دیرم
سگت ار پا نهد بر چشمم ای دوست
به مژگان خاک پایش روته دیرم
----


هزاران غم به دل اندوته دیرم
هزار آتش به جان افروته دیرم
به یک آه سحر کز دل برآرم
هزاران مدعی را سوته دیرم

برمک در ‫۱ ماه قبل، یکشنبه ۱ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۰۰:۳۶ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۱ - آغاز داستان:

شوربختانه جوانان ایران شاهنامه نمیخوانند و انان هم که میخوانند به بخش ساسانیان که بسیار زیباست نمیپردازند گاهی بخشی از ان را باید نوشت که بالا بیاید تا یاران بخوانند همه روی کشور نگهبان نشاند چو آسود از دشت لشکر براند ز دریا به راه الانان کشید یکی مرز ویران و بیکار دید به آزادگان گفت ننگست این که ویران بود بوم ایران زمین نشاید که باشیم همداستان که دشمن زند زین نشان داستان ز لشکر فرستاده‌ای برگزید سخن‌گوی و دانا چنان چون سزید بدو گفت شبگیر ز ایدر بپوی بدین مرزبانان لشکر بگوی شنیدم ز گفتار کارآگهان سخن هرچ رفت آشکار و نهان که گفتید ما را ز کسری چه باک چه ایران بر ما چه یک مشت خاک بیابان فراخست و کوهش بلند سپاه از در تیر و گرز و کمند همه جنگجویان بیگانه‌ایم سپاه و سپهبد نه زین خانه‌ایم کنون ما به نزد شما آمدیم سراپرده و گاه و چادر زدیم در و دشت جای نشین شماست بر و بوم و کوه و زمین شماست فرستاده آمد بگفت این سخن که سالار ایران چه افگند بن سپاه الانی شدند انجمن بزرگان فرزانه و رای زن سپاهی که شان تاختن پیشه بود وز آزادمردی کم‌اندیشه بود از ایشان بدی شهر ایران ببیم نماندی بکس جامه و زر و سیم زن و مرد با کودک و چارپای به هامون رسیدی نماندی بجای فرستاده پیغام شاه جهان بدیشان بگفت آشکار و نهان رخ نامداران ازان تیره گشت دل از نام نوشین‌روان خیره گشت بزرگان آن مرز و کنداوران برفتند با باژ و ساو گران همه جامه و برده و سیم و زر گرانمایه اسبان بسیار مر از ایشان هر آنکس که پیران بدند سخن‌گوی و دانش‌پذیران بدند همه پیش نوشین‌روان آمدند ز کار گذشته نوان آمدند خروشان و غلتان به خاک اندرون همه دیده پر خاک و دل پر ز خون خرد چون بود با دلاور به راز به شرم و به پوزش نیاید نیاز بر ایشان ببخشود بیدار شاه ببخشید یک سر گذشته گناه بفرمود تا هرچ ویران شدست کنام پلنگان و شیران شدست یکی شارستانی برآرند زود بدو اندرون جای کشت و درود یکی باره‌ای گردش اندر بلند بدان تا ز دشمن نیابد گزند بگفتند با نامور شهریار که ما بندگانیم با گوشوار برآریم ازین سان که فرمود شاه یکی باره و نامور جایگاه

برمک در ‫۱ ماه قبل، شنبه ۳۱ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۲۳:۴۶ در پاسخ به فرهود دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۲۰:

بوته پارسی قالب هست در ریخته گری هم بوته را در اتش مینهند ان بوته هست اما بوته تنها ان نیست و هر قالبی بوته هست بوته با بادی انگلیسی هم ریشه هست بوته درخت و گیاه را هم. برای همین بوته میگویند

۱
۴۷
۴۸
۴۹
۵۰
۵۱
۵۵۰۴