گنجور

حاشیه‌ها

sara Falahi در ‫۱ ماه قبل، جمعه ۶ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۲۱:۳۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۸:

ملیکا بانو بسیار از تحلیل شما فیض بردم

بسیار خوشنود هستم که شما آنقدر با خدا احساس دوستی و عشقی عمیق دارید و به من حال خوبی را پس از سه سال عطا کردید 

هر کجا که زندگی می‌کنید آنجا سرشار از نور باشد و دل شما پر شور تپش را از سر بگیرد

خداوند شمارا حفظ کند

برمک در ‫۱ ماه قبل، جمعه ۶ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۲۱:۲۲ در پاسخ به سید حسین اخوان بهابادی دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۴۱ - دیدن گرشاسب برهمن را:

و نیز نوشته های شما درباره  پارسی واژگان نیز بسیار خوب است

برمک در ‫۱ ماه قبل، جمعه ۶ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۲۱:۲۰ در پاسخ به سید حسین اخوان بهابادی دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۴۱ - دیدن گرشاسب برهمن را:

من نوشته های شما را  در اپادیس  دنبال میکنم هر  واژه که از بهاباد میگویید شاهکار و بسیار راه گشا است  و هربار  درباره دین و  وازگان عربی مینویسید تکراری و  نابکار است  خواهش میکنم  بیشتر از واژگان بهابادی بنویسید چیزی که بسیار بکار بخور است و  دیگران  ان را نمیدانند و ماندگار خواهد بود وازگان بهاباد است و نه  واژگان عربی و دینی که  دیگران  درباره ان ان اندازه نوشته اند که تخمه کردیم

sara Falahi در ‫۱ ماه قبل، جمعه ۶ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۲۰:۰۳ دربارهٔ ایرج میرزا » قطعه‌ها » شمارهٔ ۶۹ - ای خایه:

زبانم قاصر است 🤣

ما لیاقت تفسیر نداریم لطفا توضیح ندهید !

 

Aram Moradi در ‫۱ ماه قبل، جمعه ۶ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۱۷:۴۲ در پاسخ به حسین علویانی دربارهٔ اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۸:

احسنت به شما

میر مرتضی موسوی در ‫۱ ماه قبل، جمعه ۶ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۱۶:۳۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۳۱:

گر هیچ نشانه نیست اندر وادی

بسیار امیدهاست در نومیدی

((وقتی انسان از خلق خدا نا امید می‌شود به خدا رجوع می‌کند این خودش بسیار امیدواری دارد))

ای دل مبر امید که در روضهٔ جان

خرما دهی، ار نیز درخت بیدی

((حتی اگر درخت تو بید باشد میوه اش خرما می‌شود آیه ۸۲ سوره یاسین. فقط به آن می گوید: باش، پس بی درنگ موجود می شود.)

پیمان شریفی در ‫۱ ماه قبل، جمعه ۶ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۱۴:۵۸ در پاسخ به مهرپویا دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۵:

سلام. عزیزجان بهتره حافظ رو که یه عارف بزرگ و خداشناس هست رو با دید عوام خودمون نبینیم.حور و غلمان اسباب بازی و شکلات واسه آدمهایی هست که عقل بچه دارند و همچنین صوفیها و زاهدان بی عمل. عشرت حافظ هم نه عشرت و خوشی بچه سالهاست.ثروت و عشرت حافظ نه مادی که معنویه.عارفانی که تمام زندگی و حالاتشون غم عشق و هجران معشوق هست. ناصحم گفت که جز غم چه هنر دارد عشق... برو ای خواجه عاقل هنری بهتر از این؟

علی اشرفی نوشنق در ‫۱ ماه قبل، جمعه ۶ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۱۴:۴۸ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۲ - در حماسه و نکوهش حسودان و سخنی در حکمت:

در این قصیده خاقانی با مهارت و آگاهانه  اعداد را  بطور هدفدار در ابیات گنجانده است معلوم میشود حکیم خاقانی دربازی تخته نرد تسلط کامل داشته

(داو) از اصطلاحات بازی تخته نرد است مکعب داو یا تاس داو به تاسی می‌گویند که برای عمل داو دادن به کار می‌رود و یک مقدار از تاس‌های بازی بزرگتر است بر روی آن اعداد ۱و۲و۳و۴و۵و۶ نشان داده می شود

ودر بعضی مناطق  ۲و۴و۸و۱۶و۳۲و۶۴درج شده که برای دوبل کردن امتیاز ها استفاده میشود

یعنی یکی از طرفین که ادعای برد دارد و می‌خواهد طرف در مقابلش تسلیم شود(آخشیج) به معنای عناصرچهارگانه هست در زبان پارسی به عنصرهای سازنده جهان آخشیگ از ریشه وخش است به معنی بیرون آمده که اشاره به چهار گوهر بیرون آمده از خورشید دارد عناصر اربعه که جهان را شکل داده‌اند از طرف دیگر چهار خانه تخته نرد نشان از چهار فصل است اگر عدد ۱ طرف تاس با طرف مقابل آن جمع کنیم عدد ۷ به دست می اید بازی دو طرف خانه هر کدام ۱۲ تا است ۱۲ خانه مثلثی به مفهوم ۱۲ ماه می‌باشد مجموعا میشه ۲۴ یعنی ۲۴ ساعت زندگی می‌آید۳۰تا مهره یعنی سی روز ماه است و جمع ۱با ۶  که نشانه هفت روز هفته است ۱۵ مهره سیاه و ۱۵ مهره سفید به معنی ۱۵ روز و ۱۵ شب است  ستاره و تاس‌های روی (کعبه )چرمینه که تاس ها را در ان میریختند به طور وارونه شکل آسمان پیدا می‌کند نشانه ستاره های آسمان است از لحاظ کیهان شناسی و هستی شناسی  قدما معتقد بودند که سرنوشت انسان با ستاره‌ها مرتبط است

در بازی تخته نرد اعداد نقش بسیار مهمی در تعیین نحوه حرکت مهره‌ها دارند داد روی تاس‌ها تعیین می‌کنند که هر مهره چند خانه باید حرکت کند در واقع اعداد تاس تعیین کننده حرکت‌های بازیکنان هستند هر عدد روی تاس ۱ تا ۶ نشان می‌دهد که یک مهره چند خانه باید به جلو یا عقب حرکت داده شود در بازی تخته نرد همه چیز مفهوم دارد صفحه این بازی به دنیا تشبیه شده است هر تخته نرد دو قسمت اصلی دارد تشبیهی برای دو نیم سال است ۱۲ خانه مثلثی به مفهوم ۱۲ ماه سال می‌باشد و مجموع آن ۲۴ است که ۲۴ ساعت شبانه روز را تداعی می‌کند

در کل چیدمان و اجزای بازی تخته نرد از اعتقادات ایرانیان باستان گرفته شده است

برای مثال شرح اعداد تخته نرد 

عدد ۱ یگانگی خداوند است

عدد ۲ آسمان و زمین

عدد ۳ به معنی پندار نیک گفتار نیک کردار نیک

عدد ۴ به معنای شمال و جنوب و شرق و غرب

یا برخی می‌گویند آب خاک و آتش و باد عناصر اربعه هست

عدد ۵ به معنای برگرفته از روشنی طبیعت و نور مقدس خداوند است به نام آتش و خورشید و ماه ستاره و رعد و برق

عدد ۶ برای ۶ روز آفرینش دنیا توسط خداوند که باور ادیان توحیدی است

همچنین اگر عدد یک طرف تاس را با عدد طرف دیگر تاس جمع کنیم عدد ۷ به دست می‌آید که در ایران باستان عددی مقدس محسوب می‌شود

بازی تخته نرد صرفاً به یک بازی سرگرمی نیست بلکه الهام بخش اعتقادات توحیدی و هستی شناسی و کیهان شناسی و خداشناسی هست

 

طغری به معنی امضا هستد بواسطه طاق امضا در ادبیات در مقام مجازی برای ابرو هم  بکار می رود 

 

هلالی شد تنم زین غم که با طغرای ابرویش

 

که باشد مه که بنماید زطاق  آسمان ابرو 

 

حافظ

 

بعضی اصطلاحات تخته نرد

 

نراد : کسی که تخته نرد بازی می‌کند

نرد : منظور بازی تخته نرد است

نرد شیر: نام قدیمی بازی تخته نرد

داو: دو برابر کردن نتیجه بازی

دو برگرد: برگرداندن داو حریف به خودش

بازی به دو : بازی که داو رد و بدل شده و امتیاز بر آن ۲ شده است

بازی تاخیری : حالتی در قسمت بیرونی زمین حریف (خانه‌های ۷و ۸و ۹و ۱۰ )قرار گرفته و منتظر گشاد دادن او هستید

حمله برق آسا : بازی هجومی و کشتن مهره رقیب در زمین خودی با بستن خانه‌ها

مفت بر : کسی که راحت بازی را پیروز می‌شود

مفت باز : کسی که راحت بازی را می‌بازد

 

تألیف علی اشرفی نوشنق

خلیل شفیعی در ‫۱ ماه قبل، جمعه ۶ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۱۴:۰۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۳:

شرح مختصر غزل ۲۵۳ دیوان حضرت حافظ را در لینک زیر تماشا کنید👇👇👇

پیوند به وبگاه بیرونی

احمد خرم‌آبادی‌زاد در ‫۱ ماه قبل، جمعه ۶ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۵۶ دربارهٔ ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۵۴ - خریدن خاتم انبیاء ص خود را به گردکان:

1-جای شگفتی است که چرا در مصرع نخست بیت 38، به «صد» توجه نشده و «زِ دَه» (از 10) را تبدیل به «زده» کرده‌اند. البته در پی این جایگزینی، «پری» هم تبدیل شده به «بری».

پی‌آمد: مصرعی به طور مطلق نامفهوم.

2-در مصرع دوم بیت 46 «اِخوان» (= «برادری») جایگاهی ندارد؛ یعنی در سراسر این شعر زمینۀ به کار گیری آن دیده نمی‌شود. واژه درست عبارت است از «احزان» (نسخه خطی مجلس به شماره ثبت 5379).

 

*پدیدۀ فریب ذهن را جدی بگیریم!

*این حاشیه پس از ویرایش، حذف نخواهد شد تا به عنوان سندی برای پژوهشگران باقی بماند.

شاهان نوذری در ‫۱ ماه قبل، جمعه ۶ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۵۵ در پاسخ به 7 دربارهٔ فردوسی » هجونامه (منتسب):

دوست عزیز، من کاری با اینکه این اشعار به زبان فردوسی می‌خورَد یا نه، کاری ندارم. امّا نظامی عروضی چند قرن قبل از سعدی می‌زیسته‌است! این یعنی که احتمالاً سعدی بیتی که شما گفتید را از هجونامه برداشته و در حکایت خود استفاده کرده است. شما نمی توانید با یک بیت نتیجه بگیرید که کل این اشعار از بوستان سعدی جعل شده اند و این زبان، زبان سعدی است!

خلیل شفیعی در ‫۱ ماه قبل، جمعه ۶ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۱۱:۴۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۴:

✅ نگاه دوم: عناصر برجسته‌ی غزل ۲۵۴

دیگر ز شاخ سرو سهی بلبلِ صبور / گلبانگ زد که چشم بد از روی گل به دور
آغاز شکفتن طبیعت و فوران شور عاشقانه با نغمه‌ی بلبل
حضور نمادهای لطیف بهاری (سرو، بلبل، گل) در خدمت تحسین زیبایی
پرهیز از بدی و چشم بد در آغاز وصل؛ تلطیف فضا با دعای عاشقانه

ای گل، به شکر آن‌که تویی پادشاهِ حُسن / با بلبلانِ بی‌دلِ شیدا مکن غرور
خطاب مستقیم به معشوق با لحنی ملایم و اندرزگونه
دعوت به فروتنی در اوج زیبایی
توصیف رابطهٔ معشوق با عاشقان در نسبت پادشاه و رعایا

از دستِ غیبتِ تو شکایت نمی‌کنم / تا نیست غیبتی، نبود لذتِ حضور
حکمت‌گرایی عاشقانه؛ فراق لازمه‌ی درک وصال
شکایت نکردن به‌عنوان نوعی تعالی روحی
نقش غیبت در عمق‌دادن به لحظهٔ دیدار

گر دیگران به عیش و طرب خُرَّمند و شاد / ما را غمِ نگار بود مایهٔ سرور
عشق به‌مثابه دگرگونی معناها؛ شادی از غم یار
تمایز رند عاشق با مردم عادی
بی‌نیازی از خوشی‌های دنیوی در برابر غم عاشقانه

زاهد اگر به حور و قصور است امیدوار / ما را شرابخانه قصور است و یار حور
سایه‌روشن میان زهد و رندی
وارونه‌سازی آرمان‌های دینی با تعبیرهای زمینی
استفاده‌ی طنازانه از واژه‌های دینی در منظومه‌ی عاشقانه

می خور به بانگِ چنگ و مخور غصه، ور کسی / گوید تو را که باده مخور، گو: هوالغفور
سخن‌گفتن رند با طنین موسیقایی و شیرینی لحن
واکنش هنرمندانه به پند و نصیحتِ خشک‌مذهبان
ترکیب رندی و عرفان در قالب یک پاسخ زیرکانه

حافظ، شکایت از غمِ هجران چه می‌کنی؟ / در هجر، وصل باشد و در ظلمت است نور
سخن پایانی خطاب به خود؛ جمع اضداد در تجربهٔ عرفانی
فرا رفتن از رنج هجر و دیدن جلوه‌های وصل در دل فراق
نور از دل تاریکی؛ رمز پایداری و امید در مسیر عاشقانه

خلیل شفیعی،مدرس ادبیات فارسی

خرداد ماه ۱۴۰۴

پیوند به وبگاه بیرونی

خلیل شفیعی در ‫۱ ماه قبل، جمعه ۶ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۱۱:۲۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۴:

✅ نگاه اول: شرح بیت‌به‌بیت غزل ۲۵۴ حافظ

بیت ۱

دیگر ز شاخ سرو سهی بلبلِ صبور

گلبانگ زد که چشم بد از روی گل به دور

✦ بلبل صبور که مدتی خاموش بود، دوباره از شاخه‌ی سروِ بلند نغمه‌سرا شد و آواز سر داد که: چشم بد از چهرهٔ گل (معشوق) دور باد. (نشانه‌ای از بازگشت شور عاشقانه و تحسین جمال محبوب.)

بیت ۲

ای گل، به شکر آن‌که تویی پادشاهِ حُسن

با بلبلانِ بی‌دلِ شیدا مکن غرور

✦ ای گل زیبا، که با شکر نعمت زیبایی، پادشاهِ عالم زیبایی شده‌ای، با بلبلانِ عاشق و بی‌دل مغرورانه رفتار نکن. (دعوت به فروتنی و مهربانی از سوی معشوق)

بیت ۳

از دستِ غیبتِ تو شکایت نمی‌کنم

تا نیست غیبتی، نبود لذتِ حضور

✦ از فراق تو گله نمی‌کنم، چراکه لذت دیدار زمانی معنا دارد که غیبتی هم در میان باشد. (نوعی فلسفهٔ عاشقانه دربارهٔ قدرشناسی از لحظات وصل.)

بیت ۴

گر دیگران به عیش و طرب خُرَّمند و شاد

ما را غمِ نگار بود مایهٔ سرور

✦ اگر دیگران با شادی‌های ظاهری خوش‌اند، ما از غم عشق به معشوق، شادی می‌یابیم. (شوریدگی عاشقانه که اندوه را نیز به لذت تبدیل می‌کند.)

بیت ۵

زاهد اگر به حور و قصور است امیدوار

ما را شرابخانه قصور است و یار حور

✦ اگر زاهد امید بهشتی با حوری زیباو قصر دارد، برای ما همین میخانه، جای قصر های بهشت  و یارِ حوری  زیباست. (نمایش تفاوت نگاه رندانه و زاهدانه.)

بیت ۶

می خور به بانگِ چنگ و مخور غصه، ور کسی

گوید تو را که باده مخور، گو: هوالغفور

✦ با نوای چنگ شراب بنوش و غم نخور، و اگر کسی تو را از شراب منع کرد، در پاسخ بگو: «خدا آمرزنده است». (بازی ظریف با مفاهیم دینی و رندی عاشقانه.)

بیت ۷

حافظ، شکایت از غمِ هجران چه می‌کنی؟

در هجر، وصل باشد و در ظلمت است نور

✦ حافظ! از فراق شکایت نکن؛ چراکه در دل هجر نیز نوعی وصال هست و در تاریکی‌ها نوری نهفته است. (نگاه عرفانی به دوگانگی غیبت و حضور)

خلیل شفیعی ، مدرس ادبیات فارسی

خرداد ماه ۱۴۰۴

پیوند به وبگاه بیرونی

احمد خرم‌آبادی‌زاد در ‫۱ ماه قبل، جمعه ۶ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۱۰:۵۸ دربارهٔ ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۵۵ - مرد عارفی که شنید مکالمه زن را با شوهر:

1-در مصرع دوم بیت 18، ترکیب «دوشابِ دوغ» نا مفهوم است. واژۀ «دوشاب» به معنی «شیرۀ انگور» می‌باشد که هم اکنون نیز دست کم در آذربایجان، به کار می‌رود. این ترکیب در نسخه خطی مجلس به شماره ثبت 5379 به شکل «دوشاب و دوغ» نوشته شده است.

2-در مصرع نخست بیت 30، «این یکی» به جای «هر یکی» درست می‌باشد زیرا، در مصرع دوم همین بیت سخن از «آن یکی» آمده است. وانگهی در نسخه خطی نیز به شکل «این یکی» ثبت شده است.

3-متاسفانه با حذف مصرعی مانند «چون تو دُردی دُردیانت همرهند» دیگر جایگاهی برای مصرع «صافیان از تو نفور و در رمند» نمی‌ماند که شاعر با ظرافتی ستودنی واژه‌های «دُردی» و «صافی» را در کنار هم به کار برده بود. با بررسی دقیق نسخه خطی و انجام ویرایش، همخوانی و سازگاری مفهومی بین بیت‌های 38 و 39 پدید می‌آید.

 

*دستکاری آشکار اسناد هویت ملی، پی‌آمد فریب ذهن و شتابزدگی است.

*این حاشیه پس از ویرایش، حذف نخواهد شد تا به عنوان سندی برای پژوهشگران باقی بماند.

سروش . در ‫۱ ماه قبل، جمعه ۶ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۰۹:۱۱ در پاسخ به حبیب شاکر دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳:

بسیار زیبا

سروش . در ‫۱ ماه قبل، جمعه ۶ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۰۸:۵۴ در پاسخ به سروش دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۹:

من هم چنین فکر می کنم،متشکرم

علیرضا در ‫۱ ماه قبل، جمعه ۶ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۰۴:۲۲ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶۴ - دریغاگویی از نااهلی روزگار:

سراسر جمله عالم پر کریمست

کریمی در کرم چون مجتبا کو

حافظ سعدی در ‫۱ ماه قبل، جمعه ۶ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۰۱:۱۰ در پاسخ به جواد. . دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۶:

بیت 7

در سر باده می‌کنم هستی خویش هر زمان

خاک رهم، رواست گر بر سر آب می‌روم

هستی بر سرِ باده‌ی عشق دادن، تشبیه پرتکراری در شعر فارسی است. و در مصراع دوم، شاعر خود را به غبار راه تشبیه می کند که بر سطح آب نشسته و بر خلاف ریگ و سنگ کف و کناره‌ی جوی، با آب در سیلان و حرکت است.

نکته:  این معنی، نظر و سلیقه شخصی من است و ممکن است با ترجمه حرفه‌ای فاصله معنا دار داشته باشد.

حافظ سعدی در ‫۱ ماه قبل، جمعه ۶ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۰۱:۰۵ در پاسخ به جواد. . دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۶:

سلام
نظر من این است:

شاید اگر هوای او می‌کشدم، که در رهش

بر سر آب چشم خود همچو حباب می‌روم

شایسته است (ممکن است) که اگر نفسِ یار مرا که از آب چشمم دریا یا رودی ساخته ام و سبک همچون حباب بر آن شناور شده ام را در مسیرِ رسیدن به یار بکشد و جابجا کند. (اینهمه تشبیهاتِ تو در تو، شاید اشاره‌ای به مقام نیستی باشد)

البته این ذوق و سلیقه من است.

مهرناز در ‫۱ ماه قبل، پنجشنبه ۵ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۲۳:۵۸ دربارهٔ نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش دوم: خردنامه » بخش ۱۱ - افسانهٔ ارشمیدس با کنیزک چینی:

کجا میتونم معنی و توضیح بیشتر اشعار نظامی رو ببینم؟

۱
۴۲
۴۳
۴۴
۴۵
۴۶
۵۵۰۲