گنجور

حاشیه‌ها

ناشناس در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۰۲ دربارهٔ سیف فرغانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۳:

شاعر در این بیت نیز فعل « خوهد » را به کار برده است.
چو کدخدای دگر شوی زن خوهد بودن

تو ترک خانه بکن جابدو گذار، بمیر

علی خادم در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۲۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۷:

بس فتنه که برخیزد

ن آ در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۳۰ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۹۱ - شوق برابری:

و تأئیدی دیگر


درختی که تلخ‌است وی‌را سرشت گرش برنشانی به باغ بهشت

ور از جوی خلدش به هنگام آب به بیخ انگبین ریزی و شهد ناب

سرانجام گوهر به کارآورد همان میوهٔ تلخ بارآورد
گفته‌شده که جامی به خواهرزادهٔ چامه سرایش هاتفی سپرد که این مضمون را جامه‌ای دیگر بپوشاند و او چنین سرود:

اگر بیضهٔ زاغ ظلمت‌ سرش نهی زیر طاووس باغ بهشت

به هنگام آن بیضه پروردنش
ز انجیر جنّت دهی ارزنش

دهی آبش از چشمهٔ سلسبیل در آن بیضه دم دردمد جبرئیل
شود عاقبت بیضهٔ زاغ زاغ
برد رنج بیهوده طاووس باغ

ن آ در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۲۵ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۹۱ - شوق برابری:

مصداق های دیگر
..
همچنین ابوشکور در دو بیت چنین می‌گوید:
درختی که خردک بود باغبان
بگرداند او را چو خواهد چنان
چو گردد کلان باز نتواندش
که از کژّی و خم بگرداندش
....
و ”نیا ” هم به تائید سرود
کسی را که تلخ است وی را سخن گرش انگبین ریزی اندر دهن
ور او را دهی سد درود و سلام دلش را بدست آوری با کلام
سر انجام ذاتش نمایان شود همان چهره ی زشت عریان شود

ن آ در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۱۴ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۹۱ - شوق برابری:

اگر بیضه ی زاغ ظلمت سرشت
نهی زیر طاووس باغ بهشت
به هنگام آن بیضه پروردنش
ز انجیر جنت دهی ارزنش
دهی آبش از چشمه ی سلسبیل
در آن بیضه دم دردمد جبرئیل
شود عاقبت بیضه ی زاغ ،زاغ !
برد رنج بیهوده طاووس باغ

ن آ در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۰۴ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۴:

سعدی ست دیگر
گر جور کند محبت اش انگارم
ور سنگ زند نوازش اش بشمارم

روفیا در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۳:۲۱ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۴:

حالا اگر سعدی خان معلم نخست را تنها به ترشرویی وصف میکرد یک جوری میتوانستیم بپذیریم ترشروی را به نرمخوی ترجیح بود.
ولی ترشروی تلخ گفتار بدخوی مردم آزار گدا طبع ناپرهیزگار را بر هیچ کس و در هیچ کجا برتری نیست.

ن آ در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۳:۱۷ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۴:

امروزه ما لغت شکنجه را در مورد آزار و تنبیه بکار میبریم
ولی به معنای شکستن است
قصاص : آنکه همان عمل در باره ی مجرم انجام شود . اگر پای کسی را شکسته ، پایش را بشکنند ، یعنی چشم در مقابل چشم .
حَد : مجازات را کاملاً اجرا کردن ، مجازات می خواری هشتادضربه شلاق است
تعزیر: مجازاتی کمتر از حَد ، مثلاً جوانی برای بار اول از روی نادانی شراب نوشیده ، قاضی حکم به تعزیر میدهد و چهار پنج ضربه شلاق به او میزنند.

ن آ در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۲:۲۶ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۴:

چنین بر می آید که یا در آن دیار ، معلمی متعادل یافت نمی شده.
یا جناب سعدی شکنجه را بر میانه روی ترجیح میداده ؟

خشایار در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۰:۲۸ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳:

به نظر من در مصرع دوم بیت هشتم مرغان از نظر وزن شعری درست تَر از مرغ ها است

ابن فرخ در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۰:۰۰ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۴:

هر چند بنده کمترین سعدی را یکی از بزرگترین اندیشمندان و معلم اخلاق و تربیت و سیاست وفرهنگ و...میدانم ولی در اینجا خلاف فرمایش خداوند حکیم را که به پیامبر اسلام فرمود : که منت خدا بر تو اینکه ترا خوش خلق و مهربان افرید که اگر تند خو وغلیظ القلب بودی مردم از اطرافت پراکنده میشدند و...

نی ما در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۷:۱۴ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۶:

این شعر به گمان بسیار در مدح امیرمومنان حضرت مولا علی ع سروده شده البته در انتساب این شعر به ابوالخیر شک بسیاری هست و هچنین روایت های مختلفی برای ابیات ان بخصوص مصرع اول بیت دوم موجود می باشد و به شرحهای مختلفی از جمله مثال زیر نیز روایت گردیده
آزادکنم زدست این بی دستان ، دست من و دامان توای دست خدا

نی ما در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۶:۵۴ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵:

وافریاد ز دست عشق وا فریادا
کارم به یکی طرفه نگار افتادا
گر داد من شکسته دل دادا دادا
ورنه من وعشق هرچه بادا بادا
این گزارش از یک نسخه معتبر قدیمی با حاشیه دکتر نوری متن برداری گردیده وی در حاشیه خصوصا به مصرع اول بیت دوم اشاره کرده که نوشتار صحیح بدینصورت درج گردیده

ناشناس در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۶:۵۲ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵:

وافریاد ز دست عشق وا فریادا
کارم به یکی طرفه نگار افتادا
گر داد من شکسته دل دادا دادا
ورنه من وعشق هرچه بادا بادا
این گزارش از یک نسخه معتبر قدیمی با حاشیه دکتر نوری متن برداری گردیده وی در حاشیه خصوصا به مصرع اول بیت دوم اشاره کرده که نوشتار صحیح بدینصورت درج گردیده

ناشناس در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۶:۵۱ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵:

وافریاد ز دست عشق وا فریادا
کارم به یکی طرفه نگار افتادا
گر داد من شکسته دل دادا دادا
ورنه من وعشق هرچه بادا بادا
این گزارش از یک نسخه معتبر قدیمی با حاشیه دکتر نوری متن برداری گردیده وی در حاشیه خصوصا به بیت اول مصرع دوم اشاره کرده که نوشتار صحیح بدینصورت درج گردیده

قانع خورشید در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۲۲ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳:

(سعدیا! گر بکند سیلِ فنا خانهء عمر) بکند از مصدر (کردن) نیست و نباید ضمه‌ بر کافش باشد، بلکه‌ این فعل از (کندن) است و فتحه‌ بر کافشه‌. یعنی اگر سیل فنا خانه‌ عمر را بکند و ویران کند...

مهدی کاظمی در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۵۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۷۷ - آمدن رسول روم تا امیرالمؤمنین عمر رضی‌الله عنه و دیدن او کرامات عمر را رضی‌الله عنه:

از سوی قیصر روم فرستاده‏ای از راه بیابان دور و دراز نزد عمر بمدینه آمد، پرسید که قصر خلیفه کجاست زیرا تصوّر می‏کرد که عمر نیز مانند قیصر و دیگر پادشاهان در قصری باشکوه می‏نشیند، مردم مدینه گفتند عمر قصر ندارد و با آن که آوازه او در امیری و حکومت جهان گیر است در خانه‏ای پست و محقّر، منزل گزیده است، او دارای بی‏نیازی روح است و در قصر جان خود می‏نشیند و نیازی بدان ندارد که نقص و ضعف روحی خود را بوسیله تجمّل و اسباب ظاهری جبران کند، فرستاده قیصر از شنیدن این اوصاف بدیدار عمر مشتاق‏تر گشت و بتعجّب فرو رفت که مگر ممکن است کسی در جهان با چنین صفات عالی باشد و از دیده کسان مختفی ماند، او با شوق و گرمی بیشتر در صدد جست و جوی عمر بر آمد تا زنی از عرب گفت اینک عمر درین نخلستان خفته است، پیش‏تر رو و سایه خدا را در زیر سایه درخت خرما ببین، فرستاده پیشتر رفت و از دور ایستاد از دیدار عمر ترس و هیبتی بهمراه مهر و محبّت در دلش پدیدار شد، حالتی که می‏توان آن را جمع اضداد نامید، رسول از خود در شگفت بود که مردی کارزار دیده و جنگ آزموده، شیر اوژن و پلنگ افکن که با شاهان شکوه‏مند و پر هیبت همنشین بوده و هرگز سر مویی از بیم و هراس بر تنش نلرزیده است اکنون از دیدن مردی مرقّع‏پوش و بی‏سلاح چرا می‏ترسد و بر خود می‏لرزد،او درین حیرت فرو رفته بود که عمر از خواب جست و فرستاده بحرمت و ادب بر وی سلام گفت، عمر جواب سلام را باز داد و فرستاده را بنوازش ایمن کرد.
عمر بدین فرستاده پند می‏دهد و ارشادش می‏کند همچنان که پیران، نو عهدان سلوک را هدایت می‏نمایند، عمر از خدا و صفات او آغاز می‏کند بدان جهت که خدا شناسی پایه سلوک است، سپس امید وی را بذکر نوازشها و الطاف حق نسبت بابدال بر می‏انگیزد، فرستاده قیصر از برکت صحبت و گفت و گو با عمر سراپا ذوق می‏شود و کامل و واصل می‏گردد،القصّه فرستادهْ قیصر روم که به قصد کشتن عمر به مدینه می آید ، بادیدن زندگی بسیار سادهْ این مرد با شکوه، دگرگون می شود واسلام می پذیرد.
خلاصه داستان

رضا در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۵۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۱:

شعر های حافظ معمولا دو پهلو هستند یعنی هم میتونی به صورت عرفانی و خدایی و هم به صورت عشق زمینی و یا یک شخص خاص مخاطب قرار بدی و این هنر شاعر هست که دست طیف وسیعب از خوانندگان را برای لذت بردن از شعر فراهم میکند

محمد دلیری در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۲۰ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۴۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۹۹:

این شعرو در آلبوم خداوندان اسرار با صدای همایون شجریان باید شنید..

نیک اندیش در ‫۹ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۲۰ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۳۴ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۷ - گفتار اندر ستایش پیغمبر:

درود. در این سروده این بزرگ مرد به جز واژه «بعد»، واژه های عربی «علم، قول، اهل بیت، وفی، لوا، خطا، بغض» هم بکار رفته که تنها همین یک بار در سراسر شاهنامه این واژه ها به کار گرفته شده است.
همچنین بکارگیری واژه «بی پدر» و ناسزا گویی نیز زیبنده سراینده بزرگ پارسی نیست. واژه «بی پدر» هم تنها در این سروده شاهنامه دیده می شود.
داوری با شما.

۱
۴۰۷۷
۴۰۷۸
۴۰۷۹
۴۰۸۰
۴۰۸۱
۵۵۴۷