گنجور

حاشیه‌ها

شبرو در ‫۹ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۰۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۴:

آنقدر ستیز با کلمات عربی در زبان فارسی زیاد شده که گمان کردم می خواهید همه صاد ها را با سین عوض کنید. :)

شبرو در ‫۹ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۰۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۴:

آنقدر ستیز با کلمات عربی در زبان فارسی زیاد شده که گمان کردم می خواهید همه صاد ها را با سین عوض کنید. خدا را شکر اینگونه نبوده است :)

نام من در ‫۹ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۰:۳۹ دربارهٔ قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵۸ - در مدح حسین‌خان صاحب اختیار:

چرادرکتاب هشتم فقط 5 بیتش امده

نام من در ‫۹ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۰:۳۸ دربارهٔ قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵۸ - در مدح حسین‌خان صاحب اختیار:

توکتاب هشتم فقط 5بیت اورده شده

شادمان در ‫۹ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۲۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۸:

دوستی فرموده بودند که روح ناموجود است،و حتی داستانهایی را که جناب شایق بیان کرده بودن را خرافه و دروغ و افسانه عنوان کردند.خوب در صورتیکه روح ناموجود باشد،همه اینها افسانه است.من هم معتقد با ناموجودی روح هستم .ولی یک سؤال: محبت .مهربانی،عشق چیست؟از کجا سرچشمه میگیرد؟اگر روح نیست پس چیست؟دلتنگی یعنی چه؟ نگرانی و دلواپسی برای چیست از کجا نشات میگیرد؟؟

شادمان در ‫۹ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۱۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۸:

سلام دوستان گرانقدر ،بزرگواران عزیز
بنده تمامی حواشی تحریر شده بر این غزل را مطالعه نمودم . چه بحث زیبایی، بسی تبریک به همه بزرگواران.از این سعه صدر و شکیبایی ،این حقیر و یا به قول جناب شایق بنده فقیر ،خود را در حد نقد نظرات دوستان نمیبینم،شاگردی میکنم در محضر اساتید.اما اجازه بفرمایید سوالات و شبهات ذهنی خود را عرض نمایم واز نظرات گرانقدران بهره مند گردم.

نفیس در ‫۹ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۰۸:۲۹ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۹:

بیت اول مصرع دوم «را» به گمانم « ما» باشد!!! ؟؟؟؟؟
تاک را آتش عنان سازد می پر زور ما
؟؟؟؟ کدام صحیح است؟؟؟

بی سواد در ‫۹ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۰۴:۰۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۴:

جناب مشهور،
گرچه به سیار از زبان خواجه به دور است، بیت مورد اشاره به گمانم میگوید لذت زندگی آن است که روزی روزگاری وسال تو ام حاسل شود. ( روزی من شود)
و ببخشید حرف ساد را نمی یابم.

سپهر در ‫۹ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۴۰ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۵:

عده ای میگویند این شعر در دیوان خاقانی ام امده و درست است وای اصل شعر برای سنایی است . چون شعری بی پروا و نیازمند کمی شجاعت است در دیوان خاقاتی هم امده .. با کمی مطالعه به ان پی میبریم

روفیا در ‫۹ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۰۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۰۹:

سرمست چنان خوبی کی کم بود از چوبی
شبستری نیز میگوید :
درآ در وادی ایمن که ناگاه
درختی گویدت «انی انا الله»
روا باشد انا الحق از درختی
چرا نبود روا از نیک‌بختی
حافظ نیز میگوید :
بلبل به شاخ سرو به گلبانگ پهلوی
میداد دوش درس مقامات معنوی
یعنی بیا که آتش موسی نمود گل
تا از درخت نکته توحید بشنوی

بهرام مشهور در ‫۹ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۳۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۰۹:

بخاطر علاقه ای که برای اهتمام شما در راه اندازی این سایت بی نظیر و ارزشمند دارم متن اصلی را برای شما و سایر دوستان ادب دوست می نگارم . این متن از کتاب غزلیّات شمس تبریزی که به اهتمام منصور مشفق و با مقدمه استاد جلال الدین همائی و علی دشتی توسط بنگاه مطبوعاتی صفی علیشاه به طبع رسیده : چاپ اوّل خرداد 1335 ، چاپ دوّم اسفند 1335 و چاپ سوّم اسفند 1338 در صفحه 695 و کتاب را پدرم که مردی شریف ، مهندسی سختکوش و زحمتکش ، مردی ادب دوست و مسلمانی مؤمن بود همچون چندین کتاب قدیمی دیگر خریده و برای ما به یادگار گذاشت . غزل بدین قرار است :
من مست و تو دیوانه ما را که برد خانه
صد بار ترا گفتم کم خور دو سه پیمانه
در شهر یکی کس را هشیار نمی بینم
هریک بتر از دیگر شوریده و دیوانه
جانا بخرابات آی تا لذّت جان بینی
جانرا چه خوشی باشد بی صحبت جانانه
هرگوشه یکی مستی دستی زده بر دستی
زان ساقی سرمستی با ساغر شاهانه
ای لولی بربط زن تو مست تری یا من
ای پیش تو چو مستی افسون من افسانه
تو وقف خراباتی خرجت می و دخلت می
زین دخل به هشیاران مسپار یکی دانه
از خانه برون رفتم مستیم به پیش آمد
در هر نظرش مضمر صد گلشن و کاشانه
چون کشتی بی لنگر کژ میشد و مژ میشد
وز حسرت او مرده صد عاقل و فرزانه
گفتم ز کجائی تو تسخر زد و گفتا من
نیمیم ز ترکستان نیمیم ز فرغانه
نیمی ز آب و گل نیمیم ز جان و دل
نیمیم لب دریا نیمی همه دُردانه
گفتم که رفیقی کن با من که منت خویشم
گفتا که بنشناسم من خویش ز بیگانه
من بی سر و دستارم در خانۀ خمّارم
یک سینه سخن دارم زان شرح دهم یا نه
شمس الحق تبریزی از فتنه چه پرهیزی
اکنون که در افکندی صد فتنه فتانه

هادی در ‫۹ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۳۳ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » ترکیبات » گلهٔ یار دل‌آزار:

اصلاح:
بشنو پند و مکن قصد دل‌آزردهٔ خویش
بشنو «این» پند و مکن قصد دل‌آزردهٔ خویش
عروضش اشکال داره

سلمک در ‫۹ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۳۰ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۷۹ - سرود خارکن:

وزن شعر فعولن فعولن فعولن فعل است

بهرام مشهور در ‫۹ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۰۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۴:

از بس که معنا کردن برخی ابیات این غزل سخت است کسی تا پیش از این چیزی ننوشته است ، بخصوص بیت سوّم که احتمال زیاد می دهم جز خود حافظ کسی معنای آن را درنیابد

بهرام مشهور در ‫۹ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۴۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۰:

بر من منت بگذارید و بیت آخر را بدینگونه درست کنید :
گر مسلمانی از این است که حافظ دارد
وای اگر از پس امروز بود فردایی

شجاع الدین شقاقی در ‫۹ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۲۶ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۲۲:

میل ِ مخلصان
تاج و آن تخت ِ قرینَت طالبیم
بخت ِ مخلصهای دینت طالبیم
قلّه ی قربت کمال ِ میل و ما
پیش ِ یاران و قریبَت طالبیم

شجاع الدین شقاقی در ‫۹ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۵۸ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۲۱:

مژده ی وصل
این قوّت ِ من ز وصل ِ حبل است مرا
من متّصل ِ حبلم و طبل است مرا
طبّال ِ دل ِ من است و نقّال شدم
یک مژده به دل دارم و وصل است مرا

شجاع الدین شقاقی در ‫۹ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۴۰ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۲۰:

گنج ِ وصال
خوابم سبب و دلی خرابست مرا
در آتش ِ هجران و کبابست مرا
گنج دلم و دفن و وصال ِ من و اوست
رنج است و به دل همچو شرابست مرا

جلال رجبی خاصوان در ‫۹ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۳۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۰:

1. معنی بیت اول: زاهد گوشه نشین دیشب از خلوت نشینی توبه کرد و به میخانه رفت و شروع به نوشیدن شراب کرد.
2. معنی بیت دوم: صوفی(پشمینه پوش) که تا دیروز از روی بی عقلی مخالف جام و می خوردن بودن و آن را حرام می دانست، حالا با خوردن کمی می دوباره عاقل و حکیم گشت
3 معنی بیت سوم: معشوقه دوران جوانی صوفی دیشب به خوابش آمده بود، که به این سبب باز در دوران پیری حس عاشقی و جوانی یافت
4. معنی بیت چهارم: ساقی زیبا رویی در میخانه می گذشت که عقل و دین را می برد، صوفی دنبال وی افتاد و در تعقیب آن زیبا رو از همه بیگانه شد و به کسی توجه نکرد
5 معنی بیت پنجم: داغ سیاه وسط گل دل بلبل را سوزاند و چهره خندان و روشن شمع هم پرهای پروانه سوزاند
معنای بقیه ابیات در صدر توضح داده شده اند

علی عبدی در ‫۹ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۲۸ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۵ - در وصف بهار:

باسلام دوستان درست فرمودند . بامدادی منظور اول بهار نیست .تازه اگر "بامدادی " باشد ی نکره دارد . بای دبگویم که جناب حنیفه نیاد درباره چشم نرگس اشتباه فرمودند . اینجا تشخیص دارد .نرگس خودش به انسانی تشبیه شده . نه این که چشم انسان باشد . چون دربیت قبل هم مرغان سحر بیدارند ومی خوهند انسان را بیدار کنند

۱
۴۰۷۷
۴۰۷۸
۴۰۷۹
۴۰۸۰
۴۰۸۱
۵۴۶۴