گنجور

حاشیه‌ها

محسن سالاری در ‫۹ سال و ۷ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۳، ساعت ۲۰:۱۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۸:

بیت ششم، مصرع دوم فکر می‌کنم به جای «بند»، «بنده» صحیح باشد.
همینطور در بیت آخر به جای «به گه»، «پـگــَه» (صورت دیگر «پگاه»‌) صحیح است.

 

ستاره در ‫۹ سال و ۷ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۳، ساعت ۲۰:۱۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۸:

دل "سوی" تو و دیده به جای دگرستم...
هم اینکه حرف س در اینجا واژآرایی دارد و هم دیده نمی تواند پیش کسی باشد، اما هم دل و هم دیده کی توانند به سوی کسی باشند.

 

علی اصغر در ‫۹ سال و ۷ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۳، ساعت ۲۰:۰۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۸:

با سلام در بیت پنجم معرق درست است که اشتباها به جای عین غین نوشته شده

 

رحیم غلامی در ‫۹ سال و ۷ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۳، ساعت ۱۷:۵۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۴:

با سلام. مصراع اول و بحشی از مصراع دوم بیت اول با تغییر محتصری از حکیم نزاری است:
باد بهار می وزد باده خوسگوار کو
بوی بنقشه می دمد ساقی گلعذار کو

 

رحیم غلامی در ‫۹ سال و ۷ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۳، ساعت ۱۷:۴۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۶:

با سلام. در بیت هشتم منظور حافظ از دهقان سالخورده، پدر حکیم نزاری قهستانی است چنانکه در ص 56 جلد دوم دیوان این شاعر فرزانه آمده استک
پرسیدم از پدر نکتی وان لطیفه را در خواب بر صحیفه خاطر نگاشتم
گفتم بگوی تا به چه حالی چگونه ای گفت ای پسر من آن بدرودم که کاشتم

 

م.ت.ض.ن در ‫۹ سال و ۷ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۳، ساعت ۱۷:۲۷ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۸:

اعرابیی که در اول حکایت نوشته شده درست است نه اعرابی که شهنی فرموده است .

 

محمّدرضا جبّاری هرسینی در ‫۹ سال و ۷ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۳، ساعت ۱۴:۰۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۴ - خاریدن روستایی در تاریکی شیر را به ظن آنک گاو اوست:

مولوی در باب تقلید و عواقب آن، اشعاری بس قوی تر دارد. از جمله داستان طوطی و بقال:... کار پاکان را قیاس از خود مگیر... و یا بیت مشهور: خلق را تقلیدشان بر باد داد/ ای دوصدلعنت بر این تقلید باد

 

مریم در ‫۹ سال و ۷ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۳، ساعت ۱۲:۴۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۸۹:

محشره این شعرو بانگ رحیلی که به ما میرساند و امیدوارم هرکی این شعرو میخونه از خبر بزرگ اونم آگاه بشه.. و روشن ..

 

فرهاد کمالی در ‫۹ سال و ۷ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۳، ساعت ۰۹:۳۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳:

با پوزش ازخانم رجائی:
مصراع دوم بیت 2:
سّر گیسوی تو غلط است و سر گیسوی تو بدون تشدید مناسبتراست زیرا سر چیزی در سر بودن بمعنی اندیشه و خیال ان چیز در سر بودن است همچنانکه در این بیت هم امده است:
برهم چومیزد آن سر زلفین مشکبار
با ما سر چه داشت زبهر خدا بگو

 

فرهاد در ‫۹ سال و ۷ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۳، ساعت ۰۹:۱۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۲:

در این مصراع که:
"گنج زر گر نبود کُنج قناعت باقیست" گنج قناعت درست است زیرا یخشیدن و دادن با گنج مناسب است نه با کُنج. .بهمین ترتیب در بیت:
هرکه گنج قناعت به گنج دنیا داد فروخت یوسف مصری به کمترین ثمنی

 

ابوالفضل در ‫۹ سال و ۷ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۳، ساعت ۰۸:۵۹ دربارهٔ رضی‌الدین آرتیمانی » رباعیات » رباعی شماره ۷:

با توجه به فرمایش آقای فتحی اگر به صورت
هرگز دل خو نگشتم از غم نگرفت
خوانده شود وزن رعایت میشود.
خونگشتم=خو نگشته ام

 

محسن شمس در ‫۹ سال و ۷ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۳، ساعت ۰۷:۰۵ دربارهٔ حافظ » ساقی نامه:

به یکتایی او دو تایی‌ بزن
لطفا اصلاح کنید

 

سعید در ‫۹ سال و ۷ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۳، ساعت ۰۶:۰۸ دربارهٔ رهی معیری » غزلها - جلد اول » حدیث جوانی:

این کهنه را به نقد جوانی خریده ام

 

ناشناس در ‫۹ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۳، ساعت ۲۳:۵۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۹۷:

بیت سوم: وقتی برای پرنده ای دامی پهن کنند و اونو بگیرن که ریسمان افکندن نماد این کاره دیگه نمیتونه بپره اما اینجا مولانا میگه وقتی منو اسیر خودت کردی من اوج گرفتم و حالا که اون ریسمان پاره شده و من ازت دورم حالا سردرگمم ، با اینکه تو اوجم ولی سردرگمم

 

میر هدایت در ‫۹ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۳، ساعت ۱۹:۲۲ دربارهٔ نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۱۴ - برتری سخن منظوم از منثور:

در مصرع دوم از بیت26
هر که نگارنده این پیکر اوست
بر سخنش زن که سخن‌پرور اوست
" بر سخنش زه " صحیح است که از ادات تحسین میباشد

 

داود در ‫۹ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۳، ساعت ۱۷:۱۵ دربارهٔ وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » ترکیبات » گلهٔ یار دل‌آزار:

سلام
اول اینکه یک خسته نباشید گرم و صمیمانه خدمت شما دوست عزیز که زحمت گردآوری چنین سایتی را قبول کردین واقعا خیلی خوشحال و شاد شدم که این سایت را پیدا کردم
دوم اینکه امیدوارم هیچ کسی انچنان که وحشی دچار بی مهری معشوق گشت نشود و به عشق و معشوق برسد.
سوم اینکه من هم چون سایر دوستان خاطراتی به یاد ماندنی از عشق دوران جوانیم زنده شد برایم
ساعتها گریستم و از بی مهری یار که بعدا خود نیز گرفتار بی مهری دیگری شد از جفای چرخ فلک حیران گشتم
امید کامیابی همه

 

amin در ‫۹ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۳، ساعت ۱۶:۵۶ دربارهٔ محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۹ - در منقبت حضرت امیرالمؤمنین علی‌ابن ابیطالب:

خوانده چون کیوان غلام خویش به درش کرده نام
بدرش کرده نام .(منظور از بدر همان ماه است)
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.

 

رهی مقیم در ‫۹ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۳، ساعت ۱۴:۱۰ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۹ - شرم و عفت:

جای خالی همچون استاد شهریار به راحتی پر نخواهد شد

 

رضا در ‫۹ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۳، ساعت ۱۳:۲۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۵ - روان شدن خواجه به سوی ده:

سلام خدمت دوستان
بنده چون در دانشگاه مدرس درس روستا هستم خدمتتان عرض می کنم که تفسیرهای شما ناتمام است تا وقتی که متوجه یک نکته ی مهم نباشید و آن نکته این است که مولوی و امثال ایشان در دوره ی سنت می زیسته اند و قیاس ده و شهر را در آن دوره انجام داده اند یعنی قیاس دهی در اصفهان با اصفهان، دهی در یزد با یزد، ده شیرازی با شیراز ، ده نیشابوری با خود شهر نیشابور و ...؛ شهرهایی که هیچکدام از آلودگی ها و مسائل شهر امروز را نداشته اند و خود بسیار به روستای امروزی شبیه بوده اند و فقط به لحاظ علمی و سیاسی و نظامی و ... پیشرفته تر بوده اند. یعنی حال و هوای کوچه های شهر همان حال و هوای کوچه های امروز روستاهای خوب بوده در ضمن امکانات هم بوده؛ در آن زمان اصلا تصور نمی شده که شهر آلوده تر، بی اخلاق تر و ... از روستاست چون تمام فضای زیستی آنها پاک و مذهبی و طبیعی و سالم و... بوده از این رو قیاس فقط قیاس علم و امکانات بوده و نه قیاس دیگر؛ بی شک اگر مولوی در زمان معاصرزندگی می کرد، شهر امروز را زیر باد فحش و ناسزا می گرفت. با تحولاتی که برای شهرها به وجود آمده، رجوع به شعر مولوی فقط این را می رساند که در زمان ایشان، علم در روستا ناچیز بوده و نه هر نتیجه ای که دوستان می خواهند بگیرند. در بعضی موارد روستا بهتر است و در برخی موارد شهر و هر بخش باید با تحقیق معلوم شود و حکم کلی نباید داد. مثلا ما الان روستاهای بسیار فاسد هم داریم، اما در کل فساد، طلاق، بی اخلاقی و ... در شهرها بیشتر است....
یا حق

 

سحر در ‫۹ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۳، ساعت ۱۰:۴۰ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۳:

با کمال شرمندگی اشتباه تایپی من رو بپذیرید. استاد صدیق تعریف

 

۱
۴۰۷۶
۴۰۷۷
۴۰۷۸
۴۰۷۹
۴۰۸۰
۵۰۵۳
sunny dark_mode