سعید سلطانی در ۹ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۰۳ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱۶۳:
ما را میان بادیه باران گرفته است...
روفیا در ۹ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۱۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳:
گستاخانه پرسش شما را در حد" بضاعت "خود پاسخ میدهم.
نیست که نیست میتواند دو گونه معنا شود:
هیچ سری نیست که فارغ از سر گیسوی تو یا سودای تو باشد،
هیچ سری ابدا در سودای سر گیسوی تو نیست،
حال جنابعالی تک تک این ردیف ها را باید به یکی از این دو معنی برگردانید. ولی به گمانم دست کم بیشتر ابیات معنای نخست را در بر دارند. (چنین نیست که نباشد).
در ضمن من نفهمیدم نیم بیت موردنظر چه منافاتی با اکتشافات هابل دارد.
هابل نیز یکی از راه های کشف سر گیسوی حضرت دوست است دیگر!
مهدی کاظمی در ۹ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۵۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۷۷ - آمدن رسول روم تا امیرالمؤمنین عمر رضیالله عنه و دیدن او کرامات عمر را رضیالله عنه:
09216557471
abolfazl mortezapour در ۹ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۵۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:
ان المسموم و ما اندی بتریاقا ولا واقا ادرکاسا وناولها الا یا ایها الساقی
سالها پیش یکی از اساتید ادبیات دانشگاه ب من گفتند ک این بیت از یزید ابن معاویه است
مهدی کاظمی در ۹ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۳۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۷۷ - آمدن رسول روم تا امیرالمؤمنین عمر رضیالله عنه و دیدن او کرامات عمر را رضیالله عنه:
چون رفیقی وسوسهٔ بدخواه را
کی بدانی ثم وجه الله را
وقتیکه با وسوسه ها رفیقی و همسانی ..کی بدین حقیقت اگاه میشوی که همه جا تجلی ذات حق هست و تماشاگه راز
هر که را باشد ز سینه فتح باب
بیند او بر چرخ دل صد آفتاب
هرکسیکه باب معرفت حق تعالی در سینه اش باز باشد (فتح باب درینجا بمعنی گشودن در ارزو و نیاز است و مراد ان درینجا شهود و کشف الهی است و مرتبه ای از ادراک حقیقت که دران مرتبه درهای غیبی بروی دل و سینه سالک راه حق باز میشود ) هر ذره نور را در دل خود مانند افتابی میبیند ....
حق پدیدست از میان دیگران
همچو ماه اندر میان اختران
حرف حق و مرد حق میان دیگران مشخص است و خود حضرت حق هم که عیانتر از انکه بشود دید ...... مثل عیان بودن ماه در جمع ستارگان
دو سر انگشت بر دو چشم نه
هیچ بینی از جهان انصاف ده
دو انگشتت رو روی چشمت بزار دیگه هیچ نمیبینی
گر نبینی این جهان معدوم نیست
عیب جز ز انگشت نفس شوم نیست
حالا نمیبینی دلیل برنبودن جهان نیست و اگر نمیبینی مشکل در وجود نفس اماره اس که چشمان مارا گرفته و بر روی حقیقت محض بسته است
تو ز چشم انگشت را بر دار هین
وانگهانی هرچه میخواهی ببین
تو انگشتت را از روی چشمانت بردار و بعد از ان هر چه دلت میخواهد تماشا کن.. یعنی حضور حضرت حق را دیدن منوط به برداشت حجاب نفس اماره اس ....
نوح را گفتند امت کو ثواب
گفت او زان سوی واستغشوا ثیاب
امت حضرت نوح به او گفتند پس ان پاداشی که وعده دادی کجاست ؟؟؟ و نوح گفت: پاداش الهی در انطرف حجاب غفلت و نادانی و دشمنی شماست ولی چاره چیست وقتیکه جامه ای از این دست بر سر خود کشیدید { اشاره به ایه 7سوره نوح است بدین مضمون : ومن هرگاه ایشان را فرا میخواندم تا تو ایشان را امرزی انگشتان خود را بر چشم مینهند و جامه برسر میکشیدند ...............
رو و سر در جامهها پیچیدهاید
لاجرم با دیده و نادیدهاید
سر و صورتتون رو در جامه غفلت پیچیده ایید پس ناگریز با وجود انسان بودن و با وجود حقیقت و اینکه ما دارای ابزار دیدن و شهود هستیم قادر به اینکار نیستیم
آدمی دیدست و باقی پوستست
دید آنست آن که دید دوستست
انسان در حقیقت دیده است و مابقی پوست است ........... و ان دیده دیده ایست که خدای (عز و جل) را ببیند ... با تفکر و با دریافت ببیند نه با چشم سر ...... یعنی حقیقت را دریافتن ....
ایران نژاد در ۹ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۳۶ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۴:
مهرزاد، روش نفرمودید آقاتون !!!دقیقا چه میفرمایند!!!
خادمی در ۹ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۲۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۷۸ - قصه وکیل صدر جهان کی متهم شد و از بخارا گریخت از بیم جان باز عشقش کشید رو کشان کی کار جان سهل باشد عاشقان را:
وَخِم: وباآور، ناگوار. ناسالم
هَباء : غباری که همراه پرتو خورشید از روزنه ای پدیدار می شود
حَرَض: تباهی، گداختگی
................................................
از تو هم بجهد، تو دل بر وی مَنه
پیش از آن کو بجهد، از وی تو بِجِه
مهرزاد در ۹ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۱۱ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۴:
آقامون نامجو هم میگه " اس در میان حان "
Yousef در ۹ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۰۲ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۸ - به مرغان چمن:
در مصراع یازدهم باغ گلستان نام یکی از پارکهای قدیمی تبریز آمده که استاد با ظرافت بسیار زیبایی از آن یاد کرده است.
محمص یق نمدی در ۹ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۴۵ دربارهٔ نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۱ - به نام ایزد بخشاینده:
فقط میتوانم تحسین استاد بزرگوارا
جداًحق مطلب رااداکرده اند
هومن نمازی در ۹ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۴۳ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۶ - در آفرینشِ ماه:
درود فراوان...الف انتهای روشنا و بپیمایدا چه الفی اطلاق میشود؟
هومن نمازی در ۹ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۳۹ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۶ - در آفرینشِ ماه:
درود فراوان...آرایه بیت دوما در انتهای دومصرع دررابطه با بیفزایدا،روشنا چیست؟منظور بنده نام اون الف انتهای کلمات هست..ممنون از پاسخگویی شما
سودابه مهیجی در ۹ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۵۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۳۰ - سبب هجرت ابراهیم ادهم قدس الله سره و ترک ملک خراسان:
بیت 14: کُمیز :=ادرار
رضام در ۹ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۱۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:
......
زین سبب پیغامبر با اجتهاد
نام خود وان علی مولا نهاد
گفت هر کو را منم مولا و دوست
ابن عم من علی مولای اوست
کیست مولا آنک آزادت کند
بند رقیت ز پایت بر کند
چون به آزادی نبوت هادیست
مؤمنان را ز انبیا آزادیست
.........
با سلام
باعث تاسف است که کسی مولانا را به ایجاد شکاف فرقه ای متهم کند که مثنوی دکان وحدت است و منظور تمامی انبیا و اولیا خدا همان یک چیز بیش نبوده ...
سایت زیر توصیه میگردد:
www.parvizshahbazi.com
کمال در ۹ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۰۳ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۹:
باسلام وتسلیت بمناسبت شهادت امام هشتم شیعیان جهان
جمع این رباعی:4571
محمد رضا از بروجن در ۹ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۳۷ دربارهٔ مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱۹:
با سلام با توجه به اینکه عقل حسابگر است سفارشی می کند که عاقلانه باشد نه عاشقانه از طرف دیگر که و نه در زبان فارسی قابل تصحیف یکدیگر هستند و چون در گذشته هم کمتر نقطه به کار می بردند این تصحیف بیشتر به نظر می رسد.بنابراین مصراع آخر چنین به نظر می رسد« یعنی که خموش بیع جان نه ارزان است » و در خواندن و قرائت شعر باید به اینگونه خوانده شود « نرزان» با تشکر
ناشناس در ۹ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۳۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۲۳:
در بیت چهارم "خونم فتد بر گردنت" صحیح است
ناشناس در ۹ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۰۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۸:
احتمال دارد از جمله ابرار در بیت اول شهدای کربلا مراد باشند
از عبارت این قیامت در بیت دوم صحنه عاشور منظورست
تن چوسایه برزمین دربهشت عشق هم اجساد شهیدان در وسط میدان جنگ "
وعبارت های بعدی هم همینطور
مهدی در ۹ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۳۶ دربارهٔ فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۳۴:
بیت «دلا خو کن به تنهایی که از تن ها بلا خیزد» و ... از لسان الغیب حافظ شیرازی است که خانم سیمین بهبهانی هم از ایشون تضمین کرده در یکی از اشعارش
مجید نیک در ۹ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۱۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۸۰: