تضمینی در ۹ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۲ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۲:۵۱ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲ - مطلع دوم:
راء شمر(لعین) را باید به کسره خواند تا با ابتدای مصرع در تناقض نشود.
کاش گنجور یک بازبینی إعرابی و زیر و زبری نیز در اشعار انجام می داد.
به امید آن روز.
تضمینی در ۹ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۲ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۲:۴۴ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۲۵:
موحد دانستن ترسایان و زردشتیان!!!:
لا حاجبی است بر در الا شده مقیم
کو ابلهان باطله را میزند قفا
بیحاجبی لا به در دین مرو که هست
دین گنج خانهٔ حق و لا شکل اژدها
تضمینی در ۹ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۲ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۲:۳۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۱۰:
حسین جان یا سید جان یا حتی سمانه جان که شاید همه تان یکی باشید.
ممنون از راهگشایی شما. با نظر شما فهمیدم که چه مقدار منطقی و حساب شده سخن می گویید.
راحت است انسان بر اثر دانش اندکش حرف های بی مبنا بگوید و بعد خودش یا همفکرانش با این توجیه که اهل فن آن سخنان بی مبنا را می فهمند، از جواب دادن طفره ببرد.
مهم نیست. تا بوده چنین بوده...
گیرم که مارچوبه کند تن به شکل مار
کو زهر بهر دشمن و کو مهره بهر دوست؟
شاد باشید دوست دانای من.
سید در ۹ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۲ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۲:۱۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۱۰:
جان مطلب همان است که : بانو روفیا نوشتند:
تنها آن کودک بیچاره بود که تقابل ذاتی آن بازیگر ها را جدی انگاشته بود!
و بسیار زیبا ست که :
اگر نیک بنگریم همه با یکدگر در صلح و آشتی اند
و بانویی نوشتند :
دنیا به همین تضاد و همین هارمونی زنده و در گردش است
جمع اضداد است این عالم ، ولی
بشنو آهنگ اش اگر صاحب دلی
آفرین بر شمایان
حسین در ۹ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۲ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۵۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۱۰:
بعضی مطالب هست که اهلش میفهمند
شما احساسی و انشاگونه و کاملا غلط حساب کن
تضمینی در ۹ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۲ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۱۸ دربارهٔ ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۹۴ - در محرم:
برای ظعر اگر چه می توان توجیهی یافت ولی در نگاه اول مسخره کردن عقاید هزار و چند قرنی گروه زیادی از مردمان است.
بهار می توانست با لحن بهتری به آسیب شناسی عزاداری های نامشروع بپردازد.
به علاوه چند رنگه بودن مرحوم بهار در عرصه ی سیاست و ادبیات و فرهنگ و... امری است روشن و جملگی بر آنند....
وی روزی در ستیز با استبداد بود و مشروطه خواهی دو آتشه می نمود ولی در زمانی مداح شاه و نه کرسی فلک را ردیف کن تا بوسه زند بر رکاب قزل ارسلان-یعنی رضا خان-
گاهی در سرقت شعر و گاهی بر علیه سارقان...
و مطالبی دیگر
ثبات در رأی و عمل چیز خوبی است که ایشان چندان این رقم جنس را نداشت...
به خاطر همین شعر بالا نیز در همان راستا تحلیل می شود و نباید خرده ای خاص بر این دست افراد گرفت...
تضمینی در ۹ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۲ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۱۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۱۰:
«اگر نیک بنگریم همه با یکدگر در صلح و آشتی اند…»!!!!!!!
لطفا کسی معنای این عبارت بالا را برای بنده شرح دهد.
به نظر من که نظری احساسی و انشاگونه و کاملا غلط است. ولی اگر توضیح مقبولی داده شود قطعا خواهم پذیرفت.
با تشکر
کمال در ۹ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۲ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۱۹ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۸۰:
ج.آ : 9545
کمال در ۹ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۱ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۰۵ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۷۹:
ج.آ : 5282
سید محمد در ۹ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۱ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۴۴ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۲۵:
بانو سمانه گرامی
درود بر شما
در تأئید فرمایش سرکار و موحد دانستن ترسایان و زردشتیان {گبران } از هاتف که چون سعدی گرفتار خشک اندیشی نیست چامه ای
در کلیسا به دلبری ترسا
گفتم: ای جان به دام تو در بند
ای که دارد به تار زنارت
هر سر موی من جدا پیوند
ره به وحدت نیافتن تا کی
ننگ تثلیت بر یکی تا چند؟
نام حق یگانه چون شاید
که اب و ابن و روح قدس نهند؟
لب شیرین گشود و با من گفت
وز شکرخنده ریخت آب از قند
که گر از سر وحدت آگاهی
تهمت کافری به ما مپسند
در سه آیینه شاهد ازلی
پرتو از روی تابناک افگند
سه نگردد بریشم ار او را
پرنیان خوانی و حریر و پرند
ما در این گفتگو که از یک سو
شد ز ناقوس این ترانه بلند
که یکی هست و هیچ نیست جز او
وحده لااله الاهو
دشمن دانستن انسانهای دیگر از ضعف قوه ی تمیز این جهان است
آزاد اندیشی سرکار را، سمانه بانو ، و همچنین سرکار خانم روفیا را تحسین و تقدیر میکنم
با احترام
علی در ۹ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۱ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۱۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۴۲:
این شعر زیبا راسالار عقیلی با آواز دلنشینی خوانده است.
بهرام شاگرد سعدی و فردوسی در ۹ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۱ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۰۹ دربارهٔ سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۴۱ - حکایت:
بسیار زیبا بود
من هم مانند نگار همیشه از خواندن این شعر متاثر میشوم.
عالی بود.
محمد در ۹ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۱ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۰۲ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۵ - اشک یتیم:
ای کاش اون عکس کتاب پنجم رو هم میگذاشتن خیلی لطفش بیشتر می شد
رضا یاهو در ۹ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۱ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۴۷ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۳۹ - لطف حق:
سلام
بهتر است مسئولان گرامی سایت ،هر نظری را منعکس نکنند تا ترافیک بی مورد پیش نیاید .
در مورد "موسی عمران" بدون اینکه مشکلی وجود داشته باشد ، فضا اشغال شده است .
با تشکر
سمانه ، م در ۹ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۱ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۳۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۱۰:
دنیا به همین تضاد و همین هارمونی زنده و در گردش است
جمع اضداد است این عالم ، ولی
بشنو آهنگ اش اگر صاحب دلی
شعر از ” نیا “
ناشناس در ۹ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۱ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۳۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷:
باسلام
حضرت شیخ الاسلام احمدجام(ره) ازعارفان وصوفیان برجسته وزبردست بوده چنانچه نورالدین عبدالرحمن جامی شاگردروحی ایشان بوده،قطب الدین بختیار کاکی ازعرفاهند باشنیدن یک قطعه از شعرایشان درمجلس سماع جان می دهد،خواجه قطب الدین سلطان مودودچشتی (ره)سرسلسله طریقت چشتیه ازایشان کسب فیض مکندچشتیه نزدیک دویست میلیون پیرو دارد،مولاناابوبکرتایبادی و...لذاکسب فیض ازایشان امری عادی است
امین در ۹ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۱ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۲۴ دربارهٔ اقبال لاهوری » اسرار خودی » بخش ۱۳ - حکایت نوجوانی از مرو که پیش حضرت سید مخدوم علی هجویری رحمة الله علیه آمده از ستم اعدا فریاد کرد:
عالی بود
نگار در ۹ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۱ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۱۹ دربارهٔ سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۴۱ - حکایت:
.... چراغ از بهر تاریکی نگه دار...
خیلی سر این شعر گریه کردم.... خیلی!
یا حق
روفیا در ۹ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۱ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۱۲:۵۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۱۰:
درود
در میان جمعی از یاران دلپسند هر کس یادبودی شیرین از گذشته و کودکی بر زبان می راند.
دوستی میگفت در روزهای کودکی به روستای همسایه برای تماشای تعزیه رفته بود.
در میانه روز که نمایش تعزیه برای ساعتی استراحت و صرف ناهار متوقف شده بود مردم متفرق شدند. ولی کودک داستان ما به دلیل دوری خانه اش در زیر سایه درختی به استراحت و خوردن نان و پنیری مشغول بود که ناگهان موضوعی توجه او را به خود جلب کرد.
دید در پشت صحنه نمایش، بازیگران از جمله امام حسین و شمر و... بر سر ظرف آبگوشت به گفتگو و شوخی مشغولند و کودک بیچاره متحیر که چه نفرتی از بازیگر شمر در دل داشت حال آنکه آن پشت اینان دل می دهند و قلوه می ستانند!
طفلک با خود خیال میکرد چه ساده لوحانه بازی خورده است!!
راوی داستان به شیرینی شباهت این غزل مولانا با این خاطره دوران کودکی را یاد آور شد :
باز شیری با شکر آمیختند
عاشقان با همدگر آمیختند
روز و شب را از میان بر داشتند
آفتابی با قمر آمیختند
چون بهار سر مدی حق رسید
شاخ خشک و شاخ تر آمیختند
رافضی انگشت در دندان گرفت
هم علی و هم عمر آمیختند
گرچه ما خیال میکنیم در دنیا پلیدی و پاکی، سیاهی و سپیدی، زشتی و زیبایی به گونه ای آشتی ناپذیر رو در روی یکدیگر ایستاده اند،
ولی اگر نیک بنگریم همه با یکدگر در صلح و آشتی اند...
روز بهنگام جای خود را به شب می دهد و شب ثانیه ای بیش از آنچه باید نمی پاید...
نظامی می فرماید :
سایه سخنگو به لب آفتاب
زنده شده ریگ ز تسبیح آب
شما در لبه سایه چه می بینید؟
غیر از آفتاب؟
سایه و آفتاب گرچه تفاوت های ماهوی دارند ولی لب بر لب به بوس و کنار مشغولند!
به یاد دارم جایی خواندم که حتی رنگ های متضاد مانند سبز و سرخ، یا سپید و سیاه در یک ویژگی( طول موج؟ یا فرکانس؟) با هم هارمونی دارند،
چیزی مشابه این بر نت های موسیقی نیز حاکم است.
چنین هارمونی ای در میان همه پدیده های متضاد وجود دارد،
مثلا گرچه بلند و کوتاه متضادند ولی یک شباهت بنیادی دارند و آن اینست که هر دو طول دارند!
گرچه سپید و سیاه ضد یکدیگرند ولی پیش از این ضدیت هر دو از یک جنس اند و هر دو رنگ اند و هر دو به نور حساسند!
تنها آن کودک بیچاره بود که تقابل ذاتی آن بازیگر ها را جدی انگاشته بود!
تضمینی در ۹ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۲ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۰۱ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۰۴ - در مذمت شعرا: