گنجور

حاشیه‌ها

محدث در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۹ دی ۱۳۹۴، ساعت ۰۶:۵۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۸۶:

دوست گرامی
بر اساس نگرش فلاسفه، وجود ما و وجود آفریدگار نازنین ما، در معنا مشترک است. اما برخی فیلسوفان و نیز بسیاری از عارفان می گویند ما هستی و وجود نداریم و وجود و هستی محض و خالص و بسیط و واحد، متعلق به خداست. یعنی ما هستی نما هستیم و تجلی و اشراق و به تعبیری دیگر سایه و ظل.
شاید مقصود جناب مولوی معنوی، از هستی پنهان من، اشاره به همان قضیه و نگرش عارفان باشد. اما ربط هستی محض و حقیقی خدا به هستی صوری و لفظی ما، چیست خب مولوی می گوید اختلاط روی داده....هستی حقیقی خدا در عدم هایی هستی نما چون ما.
مثلا نفخ روح الهی در روح ما. چنانکه در کتاب زیبایش می فرماید:
فَإِذا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی فَقَعُوا لَهُ ساجِدینَ ...
یا
نَفَخَ فِیهِ مِنْ رُوحِهِ وَجَعَلَ لَکُمُ...
یا
فَنَفَخْنَا فِیهَا مِنْ رُوحِنَا وَجَعَلْنَاهَا وَابْنَهَا آیَةً لِلْعَالَمِینَ...
می تواند هم اشاره به مقام خلافت انسان در بشر از یوی خدا باشد. و البته احتمالات دیگر...

ناشناس در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۹ دی ۱۳۹۴، ساعت ۰۵:۴۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۸۶:

ببخشید یه سوال دارم اسونه ولی من بلد نیستم،
ای هست تو پنهان شده در هستی پنهان من یعنی چی؟

ناشناس در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۹ دی ۱۳۹۴، ساعت ۰۲:۲۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۶:

لطفا خیلی ازین تفسیرهای سطح پایین رو در حاشیه این اشعار قدسی ننویسید!

saeed در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۹ دی ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۲۴ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۴:

سلام و درود این شعرو جای دیگه برای مولانا نوشتند لطفا بگین از کیه

س،م در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۹ دی ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۵۶ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴۲:

اشکان جان
بیختن همان معنای ، ریختن را هم می دهد
و هم به مانای الک کردن
آردمان را بیختیم
الک مان آویختیم

س،م در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۹ دی ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۴۹ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۷ - کاوهٔ آهنگر و درفش کاویانی و ساخته شدن گرز گاوسر:

مازیار عزیز
همان گرد به معنای قوی و پهلوان به نظر صحیح می آید
استاد توسی مردم کرد را ، اعقاب جوانانی می داند که آشپزهای ضحاک فراری دادند و آنها در کوه ها مسکن گزیدند تا به دام ضحاک نیافتند
وقتی که کاوه قیام کرد ، گویا هنوز قبایل کرد شکل نگرفته بودند ، و کاوه از مردم همان شهر و شناخته شده بوده
واللهُ اعلم

مهدی کاظمی در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۹ دی ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۴۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۷۹ - سوال کردن رسول روم از امیرالمؤمنین عمر رضی‌الله عنه:

تو مگو کین مایه بیرون خون بود
چون رود در ناف مشکی چون شود
تو نگو که این مایع بیرونی خون هست ببین همین خون وقتی در ناف قرار میگیریه تبدیل به مشک خوشبو میشه ..... با این جریان جاری در جهان هرکسی همراه شد و داخل شد مانند مشک میشود از عشق ..... و اگر ازین عشق و ازین معبود دریغ باشد مانند خون اهو میشود
تو مگو کین مس برون بد محتقر
در دل اکسیر چون گیرد گهر
تونگو که این فلز مس حقیر و بی ارزش هست ... ببین وقتیکه با اکسیری در میامیزد چه گوهر با ارزشی میشود
اختیار و جبر در تو بد خیال
چون دریشان رفت شد نور جلال
معنی جبر و اختیار برای تو یک مبحث فلسفی در فکرت است ولی وقتی به چشم نیکو در این جبر مینگری باعث تجلی نور حق و حقیقت و عشق به حق میشه
نان چو در سفره‌ست باشد آن جماد
در تن مردم شود او روح شاد
نان سر سفره یه تیکه جامد بیشتر نیست ولی وقتی خورده شود و مورد استفاده صحیح قرار گیرد ازو انرژی میگیریمو و روحمون شاد میشه
در دل سفره نگردد مستحیل
مستحیلش جان کند از سلسبیل
تو سفره این نان اتفاقی براش نمیفته و از حالت خودش خارج نمیشه (مستحیل) .... این تبدیل شدن رو جان انجام میده و اون نان گوارا میشه.. ... یعنی باید در موقعیت درست قرار بگیریم تا بهره وری درستی پیدا کنیم و حقیقت رو در یابییم و مثل نان در مقابل خورده شدن مقاومت نکنیم ... خیلی مهمه اینکه ما فقط باید مقاومت نکنیم و به این نیروی عظیم عشق تن بدیم و بدنبال اون به جستجو نپردازیم که دور میشیم زیراکه عشق همه جا جاریست و ما باید بدنبالش نگردیم و مقاومت نکنیم وقتی همه ذرات عالم میل به معشوق دارند و رقص کنان حضور اورا درک میکنند
قوت جانست این ای راست‌خوان
تا چه باشد قوت آن جان جان
ای کسی که درست میخونی این مطلب رو این عشق ...این جبر همه جا حاکم و این درک حضور او و این دلدادگی به او و ذات لایزالش برای جان ما غذا است و مستی ..... تا برای خود این مستی و یگانگی چه باشد قدرت و غذا و.....
گوشت پارهٔ آدمی با عقل و جان
می‌شکافد کوه را با بحر و کان
این انسان با قدرت عقل و نیروی جانش کوه را میشکافد و معادن و دریا ها را به تصرف در میاره
زور جان کوه کن شق حجر
زور جان جان در انشق القمر
قدرت جان انسان کوه را میشکند و سنگ را دوتا میکند و قدرت جان جان ماه را میشکافد و چه تشبیهه زیباییست .......
گر گشاید دل سر انبان راز
جان به سوی عرش سازد ترک‌تاز
اگر اسرار از دل وباطن برای این جان ما بیرون بریزه و اشکار بشه ... جان بسوی عالم بالا میتازه و به عرش میره ... بسکه حقیقت انسان نورانی و والاست .....

اشکان در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۹ دی ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۲۷ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴۲:

غلط تایپی دارد دز مصرع اول شعر.... بیخت ...باید بشود ریخت

فرهنگ در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۸ دی ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۵۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۷۷:

بیت سوم مصرع دوم ... چو جهان می لرزی صحیح است ... لطفا اصلاح کنید

ناشناس در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۸ دی ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۴۵ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۵:

جالبه من فراموش کردم اصلا این غزله!!! چقدر شعر احساس داشت برم از این به بعد غزل بخونم به جای شعر نو!

سعید در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۸ دی ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۴۵ دربارهٔ اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۱۸۸ - ز من بر صوفی و ملا سلامی:

حقیقتا حق مطلب را بیان کردی ، خدا جزای خیرت دهد .امیدوارم صحت این نکته اساسی ، برای همه حق جویان آشکار شود .

مازیار در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۸ دی ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۴۱ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۷ - کاوهٔ آهنگر و درفش کاویانی و ساخته شدن گرز گاوسر:

با سلام دوستان میخواستم یه نکته ای رو بگم که خالی از لطف نیست. اینکه در این بیت هنی رفت پیش اندرون مرد... نوشته شده مرد گرد در حالی که بسیاری از استادان و تاریخ شناسان معتقد اند که مرد کُرد هست چون هم قافیه مثل تمام شعر حفظ میشه هم اینکه مردم کرد و تمام ایران کاوه را کُرد میدونن و چون کُرد ها قدیمی ترین ساکنان ایران هستند احتمالش خیلی قویه که کُرد درست باشه دوستان هرگونه نظر ی دارین لطفا تو تلگرام پیام بدین 09370895061

کمال در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۸ دی ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۱۱ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۲۶:

باسلام،وتبریک بمناسبت تولدحضرت نبی اکرم(ص)
جمع این رباعی: 6168

میترا در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۸ دی ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۰۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۴ - از خداوند ولی‌ّ التوفیق در خواستن توفیق رعایت ادب در همه حالها و بیان کردن وخامت ضررهای بی‌ادبی:

ادب در این شعر به طور خاص و در بیشتر اشعار عرفانی تا جایی که بنده دریافت کرده ام به معنی سپاسگزاری و قدرشناسی و تشکر است دربرابر ناسپاسی که عین بی ادبی و درشتخویی است چناکه دراین شعر رفتار قوم عیسی موید بی ادبی است ونیز درچایی دیگر مولانا دربیان اظهار ندامت حضرت ادم ع می فرماید که او به جای این که به جبر متوسل شود و گناهش را به گردن تقدیر بیندازد خود مسپولیت گناه را پدیرفت و مودبانه سربه اطاعت وقبول مجازات فرود اورد. ادب به معنی سپاسگزاری و عدرخواهی درهر شرایط مثبت و منفی است . تا نظر بزرگان چه باشد. با سپاس از زحمات همه شما

سعید در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۸ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۵۹ دربارهٔ اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۱۸۸ - ز من بر صوفی و ملا سلامی:

حقیقتا حق مطلب را بیان کردی ، خدا جزای خیرت دهد .

هادی در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۸ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۱۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۰:

به نظر می رسد در بیت یکم، مصرع دوم، " زنهار مخور بی" درست باشد. یعنب به جای "با"، "بی" باشد.

جلیل بحرانی فرد در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۸ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۴۳ دربارهٔ عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت دردمندی که از مرگ دوستش پیش شبلی گریه می‌کرد:

سلام
من قبلا سطر چهارم را به این صورت شنیده بودم
شیخ گفتا شد دلت بی خویش از این؟ خود نمی باشد سزایت بیش از این.
مصرع دوم سطر ششم هم :دوستی او هم غم جان آورد.
ممنون

محمد رضا در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۸ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۰۰ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۷۷ - کل و کلاه:

معنی رشک لاخ که برای کلاه در نظر گرفته شاعر در هیچ فرهنگی یافت نشد و نوشته بودند رشک یعنی حسود و غار وبرای لاخ نوشته شده پسوند مکان مانند سنگلاخ یا دیو لاخ

مجتبی در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۸ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۱۴ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۶۵ - گفتار اندر داستان خسرو و شیرین:

شکل صحیح مصرع اوّل بیت سوم چنین است:
بود بیت شش بار بیور هزار
که به اشتباه به جای «بیت»، "بیست" نوشته شده.

علی در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۸ دی ۱۳۹۴، ساعت ۱۰:۰۴ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایتِ شمارهٔ ۱۳:

اگر این حکایت را همیشه در نظر داشته باشیم گرفتار این همه وام و اقساط نخواهیم شد

۱
۳۹۶۱
۳۹۶۲
۳۹۶۳
۳۹۶۴
۳۹۶۵
۵۴۶۶