گنجور

حاشیه‌ها

علی در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۵۱ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۱:

معنی چی میشه/؟

عیسی در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۴۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۰:

بخاطر اینکه همان مرید صحیح است. "مرید" یکی از اسما باریتعالی هست. بنابراین این بیت کاملا صحیح به نگارش در اومده. همانطور که استادم میفرمایند:
روزه باعث میشه انانیت وجود کم بشه جوری که خدا اون وسط پیدا بشه.

عمر شیردل در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۳۳ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۸۲:

میرزا عبدالقادر بیدل ، با این غزل آسمانی ، شعر عاشقانهٔ زبان فارسی را به اوج آن رسانیده .

محمد روشن در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۲۰:۱۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » سی‌ام:

منظور از امیر بی گزند؛ حضرت شمس هستن.
دیدم بعضی دوستان بر اساس نظر شخصی ، فرد مورد نظر رو امام علی دونستن، این در حالی هست که مولانا؛ مسلمان سنی مذهب بوده و نسبت دادن این شعر به امام علی کاملا اشتباه و غیر محتمل هست.

Raha در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۵۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹:

این شعر فوق العادس عاریه عالی

عبدالعزیز میرخزیمه در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۲۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۶:

آنجا که میفرماید
ای خواجه برو به هر چه داری / یاری بخر و بهیچ مفروش
در حقیقت میخواهد بگوید در سودای زندگی تنها کالایی که اگر بجای عمر از دست رفته, آدمی آن کالا را در عوض زندگیش تحصیل کند سود کرده است کالای عشق است و بس .در غیر اینصورت بجای عمرش هر کالای دیگری اگر بدست آورده باشد ضرر کرده است . چرا که خواهی نخواهی ما رفته رفته داریم کاسته میشویم و زندگی و عمرمان خرج میشود. مولانا همین کالای عشق را در برابر روزهای از دست رفته عمر به دست آورده بود که با کمال سرور و شادی میگفت که بر روزهای رفته از عمر حسرت نمیخورد , زیرا در عوض آن چیزی بدست آورده بود که به فدا شدن عمر می ارزید و آن عشق بود که مولانا را جاودانه کرد؛
در غم ما روزها بیگاه شد
روزها با سوزها همراه شد
روزها گر رفت , گو رو ,باک نیست
تو بمان , ای آنکه چون تو پاک نیست

مریم گل محمدی در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۲۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » سی‌ام:

توی کامل منم ناقص، توی خالص منم مخلص
توی سور و منم راقص، من اسفل تو معلایی
صفاتی چون "کامل" و "خالص" و "معلا" و ... مختص خداوند جهانیان است پس مقصود پروردگار است
شاید در مصرع های بعدی منظور کسی دیگر باشد اما برداشت من این است که در کل خدا را در نظر داشته.

ramin در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۰۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱:

جناب شایق عزیز
خواستم بابت توضیحاتی که ذیل هز شعر می دهید تشکری کرده باشم. حقیقتاً علم فراوانی (لااقل نسبت به بنده) دارید و قلم زیبایی.

سعیده پ در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۰۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۷۲:

امان از محسن چاوشی که چه کرد با این غزل، امان از اون حنجره ی زخمی بغض آلود ... کاش مولانا بود و می شنید ...

کسرا در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۲۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸:

سلام جناب امیر ...
برای عارف بودن کسی نیازی نیست به تاریخ بیاویزیم و تذکره ها را زیر و رو کنیم ... عقل بنده سعدی را عارف میداند و دیگر نیاز به هیچ مرجع تقلیدی برای تایید عرضم ندارم .

علیرضا محدثی در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۵۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۶:

اصلاحیه !
علیرضا محدثی نوشته:
جناب مهران عزیز
اتفاقا با همین مثالی که خودتان آورده اید ، به درستی ضبط مصرع “درویش نباید که برنجد به ظرافت ” مهر تایید زده اید .
این که سعدی در جای دیگری آورده : ” زین جور و تحکمت ، غرض چیست؟ ” ، نشان دهنده ی این است که درویش یا رهرو راه عشق ، جور و ستم معشوق را علیرغم عشق ورزی خود ، احساس میکند و تحت فشار معشوق است ، برای همین در باره ی چرایی آن ستم ، از معشوق ، سوال می کند .
اما در مصرع خود غزل بالا : ” درویش نباید که برنجد به ظرافت ” ، شاعر در مقام مرشد یا همراه درویش ، او را نصیحت میکند که درویش باید با تیزبینی و هوشمندی از شمشیر دوست ، استقبال کند و نرنجد … ضمنا ضبط این مصرع در سایت گنجور ، دقیقا مطابق نسخه ی مرحوم فروغی است .

محمد مهدی در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۵۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۲:

با سلام و ممنون از تفسیر ها و پانوشت های زیبای شما
این بیت شعر "از روی تو بیزارم" بدجوری برای من سوال بود که با توجه به لطف شما اهالی ادب پارسی تونستم تا حدودی زیادی رفع ابهام کنم.
با تشکر از شما و اعلام حمایت از آلبوم جدید چاووشی با رویکرد دفاع از اشعار بزرگان ایران زمین که افراد رو به ادبیات اصیل خودمون سوق میده

علیرضا محدثی در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۵۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۶:

جناب مهران عزیز
اتفاقا با همین مثالی که خودتان آورده اید ، به درستی ضبط مصرع "درویش نباید که برنجد به ظرافت " مهر تایید زده اید .
این که سعدی در جای دیگری آورده : " زین جور و تحکمت قرض چیست؟ " ، نشان دهنده ی این است که درویش یا رهرو راه عشق ، جور و ستم معشوق را در عین عشق ورزی خود ، احساس میکند و تحت فشار معشوق است ، برای همین در باره ی چرایی آن ستم ، از معشوق ، سوال می کند .
اما در مصرع خود غزل بالا : " درویش نباید که برنجد به ظرافت " ، شاعر در مقام مرشد یا همراه درویش ، او را نصیحت میکند که درویش باید با تیزبینی و هوشمندی از شمشیر دوست ، استقبال کند و نرنجد ... ضمنا ضبط این مصرع در سایت گنجور ، دقیقا مطابق نسخه ی مرحوم فروغی است .

بابک چندم در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۱۶ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۲۸۱:

فرشاد گرامی،
"بی" از بودن است و در اینجا برابر "باشد"...

شوریده در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۰۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴:

مدتی هست بی‌سوادها یا نیمه‌سوادها به اساتید سواد دندان نشان می‌دهند...

رسول در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۰۷ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶ - کاروان بی‌خبر:

با سلام متن کامل شعر بدین شرح است لطفا تصحیح بفرمایید
کاروان آمد و دلخواه به همراهش نیست
با دل این قصه نگویم که به دلخواهش نیست

کاروان آمد و از یوسف من نیست خبر
این چه راهی است که بیرون شدن از چاهش نیست

ماه من نیست در این قافله راهش ندهید
کاروان باز نبندد ، شب اگر ماهش نیست

نامه ای هم ننوشته است ، خدایا چه کنم
گاهش این لطف به ما هست ولی گاهش نیست

ماهم از آه دل سوختگاه بی خبر است
مگر آیینه ی شوق و دل آگاهش نیست

یارب آیینه ی او لطف و صفاییش نماند
یا بساط دل بشکسته ی من آهش نیست

تا خبر یافته از چاه محاق مه من
ماه حیران فلک جز غم جانکاهش نیست

داشتم شاهی و بر تخت گلم جایش بود
حالیا تخت گلم هست ولی شاهش نیست

تخت سلطان هنر بر افق چشم و دل است
خسرو خاوری این خیمه و خرگاهش نیست

"خواهش اندر عقبش رفت و به یاران عزیز"
باری این مژده که چاهی به سر راهش نیست

شهریارا عقب قافله ی کوی امید
گو کسی رو که چو من طالع گمراهش نیست
با تشکر

فرشاد در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۵۳ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۲۸۱:

با سلام . اگر میشه معنی "بی" در این شعر رو بنویسید.

محسن شفیعی در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۳۱ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۳۷:

در بیت آخر مصراع اول (شد) افتاده است
ازآن در غورگیها شد مویز

دلیر در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۱۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۹۷:

مصرع آخر می چمی هست نه می خمی. لطفا تصحیح کنید.

level_two۷۱ در ‫۹ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۲۱ خرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۴۲ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۹ - حالا چرا:

درود بر روان پاک شاعر روستا

۱
۳۹۶۲
۳۹۶۳
۳۹۶۴
۳۹۶۵
۳۹۶۶
۵۶۶۹