گنجور

حاشیه‌ها

نوید خسروانی در ‫۱۱ ماه قبل، شنبه ۱۰ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۰۸:۰۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۹:

آقای علی جهاندار این غزل را در افشاری به‌یاد مرحوم استاد شجریان برای اوّلین سالروز درگذشت ایشان خوانده است و در کانال تلگرامی‌اش می‌توانید پیدا کنید.

سید حسین اخوان بهابادی در ‫۱۱ ماه قبل، شنبه ۱۰ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۰۶:۳۹ در پاسخ به شولیده دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۰:

مگر حوا در بهشت کنار حضرت آدم نبود؟!

سید حسین اخوان بهابادی در ‫۱۱ ماه قبل، شنبه ۱۰ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۰۵:۳۵ در پاسخ به خاک دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۰:

حضرت آدم بی خیالی را  طی نکرد و با توبه دوباره بهشت را به دست آورد. اگر بحث خلف و یا ناخلف بودن است باید در بقیه رفتارهای حضرت آدم هم خلف بودن خود را ثابت کرد اگر بحث فروختن به جویی هست باید  در توبه و گریه و زاری و برگشت به سمت خدا هم خلف بودن خود را هم اثبات کنیم و نه اینگونه راحت از رفتن به جهنم سخن برانیم
توبه آدم علیه السلام
آن هنگام که آدم و حوا از بهشت رانده شدند آدم آنقدر گریست که چشمانش به خون نشست، آری آدم علیه السلام مدت یکصد سال تمام در فراق بهشت گریست و گفت؛ خدایا از لغزشم درگذر و گناهم را ببخش، مرا به همان خانه ای که بیرون کردی داخل ساز، خداوند نیز توبه او را پذیرفت و فرمود؛گناهت را آمرزیدم و تو را دوباره به همان خانه اوّلت باز می گردانم
حضرت آدم آنقدر گریه کرد که او جزو پنج نفری قرار گرفت که در  تاریخ بسیار گریه کرده اند.
پنج نفر در تاریخ بسیار گریه کرده اند
حضرت ادم برای بهشت انقدرگریه کرد که رد اشک بر گونه اش افتاد
حضرت یعقوب به اندازه ای برای یوسف خود گریه کرد که نور دیده اش را از دست داد
 حضرت یوسف در فراق پدر گریه کرد
فاطمه زهرا در فراق پدر و مصیبت های غصب خلافت انقدر گریه کرد که اهل مدینه گفتند ما را به تنگ اوردی با گریه هایت…یا شب گریه کن یا روز…
 امام سجاد بیست تا چهل سال در مصیبت و عزای پدرش گریه کرد.هر گاه اب و خوراکی برایش میاوردند گریه میکردند ومی گفتند هرگاه قتلگاه فرزندان فاطمه را به یادمیاورم گریه گلویم رامی فشارد

رضا از کرمان در ‫۱۱ ماه قبل، شنبه ۱۰ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۰۰:۳۸ در پاسخ به شورشی دربارهٔ سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۲۱ - گفتار اندر پرورش زنان و ذکر صلاح و فساد ایشان:

 سلام

هم جنسگرا بوده !!! جل الخالق با چه سند ومدرکی آخه

اشتیاق در ‫۱۱ ماه قبل، شنبه ۱۰ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۰۰:۰۲ دربارهٔ عطار » منطق‌الطیر » بیان وادی عشق » حکایت عاشقی که قصد کشتن معشوق بیمار را کرد:

عجب انسانهایی زندگی کردند عشق با آدم چه کار که نمی کنه. حتی اگر هم این داستان واقعی نباشه فهم و تصور عطار از عشق بسیار جای تامل داره. وقتی معشوق داره از دست میره موندن عاشق تو این دنیا چه فایده ای داره پس اکنون که به زودی قراره به دلیل بیماری بمیره، بهتره به دست من عاشق این اتفاق رقم بخوره تا من رو هم قصاص کنند که هم این دنیا به خاطرش جانم رو فدا کرده باشم هم اون دنیا به خاطرش در آتش جهنم بسوزم. چرا که عاشق فقط سوختن در راه معشوق براش مهمه خودش رو اصلا نمی بینه

علیرضا زمانیان در ‫۱۱ ماه قبل، جمعه ۹ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۳۸ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۱۷:

درود و ارادت

مصرع ۴ کلمه نتواند صحیح هست

خواهشمند است ویرایش فرمایید

سپاسگزارم 

زمانیان

حسن بردستانی در ‫۱۱ ماه قبل، جمعه ۹ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۵۸ در پاسخ به کوروش دربارهٔ مولانا » فیه ما فیه » فصل شصتم - تَواتُر شنیدنِ گوش فعل رؤیت می‌کند:

سلام

اشداء علی الکفار رحماء بینهم

رضا کُماری در ‫۱۱ ماه قبل، جمعه ۹ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۱۷:۳۲ در پاسخ به علی دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۵ - فروختن صوفیان بهیمهٔ مسافر را جهت سماع:

درود 

اگر انسان خردمند باشد در می یابد که رفتن کسی که دست نشانده استعمار و استکبار بوده و به اعتراف خودش دست نشاندۀ دشمنان ایران تشریف داشته خوشحالی هم دارد.اکنون ملل آفریقایی هم این نکته را به فطانت در یافته اند و در نیجریه می بینیم آمریکاییان و فرانسویانی را که سالها بود برای چپاول معادن ارزشمندشان از جمله اورانیم، آب از لب و لوچه شان سرازیر بود با تیپایی بیرون کردند. البته انتظار نیست افراد بی خرد این نکته را دریابند!

صدای سخن عشق در ‫۱۱ ماه قبل، جمعه ۹ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۱۷:۲۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۷:

حاشا به غیرتت. زیبا نواختی مولانای جان

دکان دین فروشی با ابزار های دینی رو فقط باید با همین الفاظ به مردم شناسوند و همچنین تخریبشون هم  کرد

دین فروشی از ابتدای خلقت بوده و هست و باید رسوا بشن

رضا شاهی در ‫۱۱ ماه قبل، جمعه ۹ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۱۷:۱۱ در پاسخ به شمع سوخته دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۲:

بله، درود بر لسان الغیب، به خصوص وقتی این سیاستمدار فال گرفت و حافظ صریحا بیان کرد:

خوش باش که ظالم نبرد راه به منزل .... احسنت به این پیش‌گویی حضرت حافظ

 

 

 

 

Mahmood Shams در ‫۱۱ ماه قبل، جمعه ۹ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۱۶:۳۳ در پاسخ به روفیا دربارهٔ سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۲۱ - گفتار اندر پرورش زنان و ذکر صلاح و فساد ایشان:

با سلام ، اشتباه شما در این که آن زمان را با حال مقایسه می کنید که دچار اشتباه شدید!! در آن زمان زنان در خانه بودند و سرگرم خانه داری نه تحصیل و اشتغال ! و زنان در صورت رفتن به بیرون از خانه برای خرید با همسر خود یا یک مراقب و نگهبان 

از منزل خارج می شدند نه تنهایی ، واژه #رقیب در شعر کهن بیشتر به این معنی یعنی مراقب و محافظ !!  و بیرون رفتن زنان به تنهایی ناپسند و نادرست بود چنان که در این زمان طالبان در آن زمان گیر کرده و مانده اند ! و در زمان حال در کشورهایی مثل امارات و خیلی از کشورهای دیگه در غرب و شرق زنان بدون همراه و پوشش مناسب مورد تعرض و تجاوز کلامی و رفتاری قرار می گیرند  و با چشم بد بهشون نگاه می کنند و نظر دارند،  مگر اینکه همراه یا همان مراقب مرد داشته باشند،  که خداروشکر در کشور ما بخصوص در افراد مؤمن و متدین واقعی چنین دیدگاه و نظری وجود ندارد و دیده نمی شود ،  و زنان آزادانه در جامعه به تحصیل و اشتغال و پیشرفت در آرامش با پوشش مناسب در حال فعالیت و زندگی هستند .

سید حسین اخوان بهابادی در ‫۱۱ ماه قبل، جمعه ۹ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۳۵ در پاسخ به عرفان دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۰:

راستی چرا آدم روضه رضوان را فروخت؟ شاید آدم واقعاً خود خدا را جستجو می کرد

سید حسین اخوان بهابادی در ‫۱۱ ماه قبل، جمعه ۹ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۲۷ در پاسخ به عرفان دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۰:

حتماً عشق را می توان در بهشت درک کرد اما در دنیا در کنار عشق ، خیانت و فسق و فجور و ظلم را می توان به خوبی درک کرد

سید حسین اخوان بهابادی در ‫۱۱ ماه قبل، جمعه ۹ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۱۲:۲۳ در پاسخ به صائب دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۰:

من دلیل شما را متقن تر می بینم در ضمن حضرت آدم صاحب روضه رضوان شده بود و می توانست آن را بفروشد اما ما آدمیان نمی توانیم چیزی را که نداریم بفروشیم ما باید خریدار بهشت باشیم ما چیزی را که می توانیم بفروشیم همین ملک جهان است دنیایی که در آن هستیم. اینجا یاد کلام حضرت علی علیه السلام می کنیم که می فرمود: دنیای شما در نظر من از استخوان خوک «در دست‏ شخص جذامی‏» پست تر است‏» پس من چرا ملک جهان را که چنین پست و بیمقدار است به چیزی مانند جو (معادل آن) نفروشم گویا این بیت می گوید دنیا و ملک جهان را بدهید و خود را از شر آن آسوده کنید کسی که دلبستگی به این دنیا نداشته باشد آسوده تر زندگی خواهد کرد و می تواند در پی بهتر از آن هم باشد. حضرت آدم فروشنده چیز با ارزشی بود من چرا ملک جهانی که ارزش یک استخوان خوک هم  ندارد را نفروشم فروختن در این جا یعنی رهایی، آزادی و با رهایی و آزادی می توان در طلب چیز گرانبها قدم برداشت. عده ای می گویند مراد این است که نقد را بگیر و دست از نسیه بدار ! این بهشت آنقدر ها هم ارزشمند نیست، این حرف در وهله اول توهینی است به حضرت حافظ که او را فردی آینده نگر و عاقل معرفی نمی کند در صورتی که باید خواننده اشعار حافظ در تمام ابیاتش عقل و عقلانیت حافظ را نادیده نگیرد حافظ برای ملموس کردن سخنانش مجبور است از گل و بلبل،  می و خم و خط و ابرو بهره ببرد من که از آتش دل چون خم می در جوشم، گفته می شود بهشت آنقدرها هم ارزشمند نیست  خب جهنم را باید چه کرد؟اگر گفته شود که بهشت و جهنمی در کار  نیست حافظ این گونه فکر نمی کند هست امیدم که علیرغمِ عدو روزِ جزا،فیضِ عَفوَش نَنَهد بارِ گُنَه بر دوشم، حافظ به شدت از ریا و تزویر بیزار است و آن را به خوبی به تصویر می کشاند و آن را بدتر از فسق و فجور معرفی می کند حاشَ لِلَّه که نیَم معتقدِ طاعتِ خویش،این قَدَر هست که گَه گَه قدحی می‌نوشم، خرقه‌پوشیِ من از غایتِ دین‌داری نیست، پرده‌ای بر سرِ صد عیبِ نهان می‌پوشم

عارف سماعی در ‫۱۱ ماه قبل، جمعه ۹ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۱۸ در پاسخ به می دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۱:

شواعر وزنی غلط و بی معناست دوست من، از واژه‌ی شُعَرا استفاده کنید.

عارف سماعی در ‫۱۱ ماه قبل، جمعه ۹ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۱۶ در پاسخ به جمشید پیمان دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۱:

احسنت بسیار دلنشین و دلآویز بود👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻

مهرداد ت در ‫۱۱ ماه قبل، جمعه ۹ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۰۸:۲۷ در پاسخ به مازیار باطنی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۷:

درود بر شما مهربان مازیار، اگر سیاه در مقابل سفید و یا هر رنگ دیگری آورده میشد میتونست نژاد پرستی حساب بشه، اما جناب حافظ سیاه رو با سیاه مقایسه کرده که یکی متعلق به دنیای معنوی هست و دیگری متعلق به دنیای این جهانی و ماده. 

Afsaneh Saadati در ‫۱۱ ماه قبل، جمعه ۹ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۰۶:۰۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۸۸:

شمس، نه قاتل است و نه مقتول

Afsaneh Saadati در ‫۱۱ ماه قبل، جمعه ۹ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۰۶:۰۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۸۸:

خطاب این غزل، کل آدمیان هستند. خداوند بارها و بارها، انسان ها را می بخشد، راه را به آنان نشان می دهد؛ اما باز.....

سیدزانیار شهیدی در ‫۱۱ ماه قبل، جمعه ۹ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۰۴:۲۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۴:

جالبی شعر اینجوری که هر کسی با دل و دیده خویش تفسیر میکند و فقط خدا و شاعر میدونه که منظورش چی بود . اما با کمی درک عارفانه میشه نزدیکترین تفسیر داشت مثل مفهوم کلی شعر بالا که سعدی هم میخواد هم پاکباز نیست و این هم از لطف الهی و عقل سعدی که بازی با آتش دوست داره تا به پختگی برسه ! نزدیکی به اون عشق و اون آتش بسیار لذت بخش و با همه چی متفاوت ولی رندی سعدی اینجاست که نمیزاره عشق بسوزوندش و از گرما و حرارت و آگاهی که میده استفاده میکنه ! دلیل خودستایی در آخر و بیشتر شعرهای شیخ اجل همین لطف الهی بود.

۱
۳۸۲
۳۸۳
۳۸۴
۳۸۵
۳۸۶
۵۵۲۸