بابک بامداد مهر در ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۰۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۶:
به طور قطع حافظ نمی گوید دلا ز رنج حسودان مرنج و...
دلا ز طعن حسودان مرنج و واثق باش که بد به خاطر امیدوار ما نرسد
درود بر یاد ونام خانلری خوش فکر
پروانه اسماعیل زاده در ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۰۶ در پاسخ به دانیال دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۴:
پوشه اشتباه تایپی است. درست آن "بوسه" است.
چاک هم اسم صوت است.
یعنی بوسه صدادار
پروانه اسماعیل زاده در ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۵۹ در پاسخ به Amir Kavan دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۴:
ار همان اره است. در بیتی که دوستان شاهد آورده اند اشاره به دو نیم شدن جمشید با اره به دست ضحاک دارد.
در متون زرتشتی و یا روایات شفاهی هم به اره به دو نیم شدن جمشید را داریم.
مهدی دانش در ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۳۹ در پاسخ به نگار دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳:
سلام. من فکر میکنم در فهم این بیت باید به صفت «آبدار» بودن گوهر و لعل و ... که رخشان و رقیق بودن ظاهری گوهر را توصیف میکند و در ادبیات ما فراوان بدان اشاره شده توجه داشت. صائب عزیز میگوید همانگونه که آبدار بودن گوهر با لرزیدن آن زایل نمیشود و بخشی از ذات گوهر است، پیمانه نیز بخشی از دست من است، و چیزی نیست که رعشه بخواهد بین من و او فاصلهای بیاندازد.
م دهقان در ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۱۵:۵۶ دربارهٔ مهستی گنجوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴:
این غزل سروده شاعر و مترجم معاصر خانم دکتر مهستی بحرینی است. در بیت آخر و تخلص شاعر نیز دستکاری جزئی صورت گرفته و اصل آن چنین است:
همدمی دلسوز تا نبود مَهَستی را چو شمع
خود بباید اشک ریزد در عزای خویشتن
Ya Emam MAHDI . در ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۱۱:۳۹ در پاسخ به Anita ariyan دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۰:
روح بلند حضرت خواجه حافظ عزیز ، غرق در رحمت الهی
سیدزانیار شهیدی در ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۴۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۱:
عجبا که شعری به این شیوای را درست تفسیر نمیکنید ! حال هوای عرفا و شعرامون که معلومه و از دید اونها بنگری میدونی داره با کی لاس میزنه !
همشون دنبال عشق آسمانی و ماورایی بودن ،یکی پی خدا و... بعد وصال هم بسته خودشون پی یکی از ما بهتران یا پی ... این نیمه گمشده کار میده دستتون اگر دنبالش برید ! جناب حافظ یه جای دیگه که عصبانی شده میگه این عجوز عروس هزار داماد است !!! خلاصه به مودشون هم بستگی داره که چی میگن !!! این نظر شخصی و از دید من شیخ اجل شاه سخنوران بهترین گزینه برای زندگیتون .
بشنو پند و مکن قصد دل آزرده خویش
ور نه بسیار پشیمان شوی از کرده خویش
مهدی از بوشهر در ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۰۳ در پاسخ به مجتبا دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۵:
با درود
هم از عوامل گنجور و هم از شما دوست گرامی بسیار سپاسگزارم.
شرح مطلوبی دادید و بهره بردم
.فصیحی در ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۰۰:۵۶ در پاسخ به برگ بی برگی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۱:
بسیارسپاسگزارم 🌹🌹🌹🌹
سفید در ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۰۰:۰۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۴۸:
از آفتاب قدیمی که از غروب بریست
دکتر حافظ رهنورد در ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۲۶ در پاسخ به شرح سرخی بر حافظ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۲:
در مورد بخش نخست گفتههای شما فکر میکنم بیت مذکور را اشتباه گرفتید. بیتی که در مورد آیهی ذکر شده توسط شماست بیت "آسمان بار امانت نتوانست کشید. قرعهی فال به نام من دیوانه زدند" است.
در مورد بیتی هم که میفرمایید آقای آهی اشتباه گفتند و فلان، خیر اشتباه نگفتند. در دو نسخه از دیوانهای نزدیک به زمانهی حافظ این بیت ضبط شده؛ بر همین اساس هم میتوان گفت این بیت از اشعار جناب خواجه بوده است که در زمان صفویه حذفش کردهاند.
همیرضا در ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۳۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۳ - دعوت باز بطان را از آب به صحرا:
طبق این نوشته از استاد مجید سلیمانی این حکایت مولانا در مثنوی برگرفته از مخزنالاسرار نظامی است:
همیرضا در ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۲۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۰:
استاد مجید سلیمانی در کانال تلگرام کاریز راجع به این بیت که اصلاً از نظامی است و نقل قول مولانا از آن چنین نوشتهاند:
... در مخزن الاسرار نظامی آمده که باز بط را ملامت میکند که آخر این چه «سبک زندگی» است؟
پای در این بحر نهادن که چه؟ بار در این موج گشادن که چه؟
پس مثلِ من «خیز و بساط فلکی درنورد...»
و چون بط همراهی نمیکند، به این ختم میکند و میرود:
ای که درین کشتی غم جای توست / خون تو در گردن کالای توستمنتهی شما که میدانید بط و مرغابی و اُنسشان با دریا نزد مولانا چیست! مرغ خاکی که خبر از بطن دریا ندارد به مرغابی فخر خروشد؟ پس همان بیت نظامی را در دیوان آورده امّا با این پاسخ بط که:
سر بنهم من که مرا سر خوش است / راه تو پیما که سرت ناخوش است!
دوست چو در چاه بود چَه خوش است / دوست چو بالاست، به بالا خوش است...و همین گفتگو و معنی باز در مثنوی:
باز گوید بطّ را کز آب خیز / تا ببینی دشتها را قندریز!
بطّ عاقل گویدش ای باز، دور / آب ما را حِصن و امن است و سرور
حِصن ما را، قند و قندستان تو را / من نخواهم هدیهات، بِستان، تو را...
متن کامل نوشتهٔ ایشان را اینجا بخوانید.
همیرضا در ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۲۶ دربارهٔ نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۴۰ - مقالت یازدهم در بیوفایی دنیا:
استاد مجید سلیمانی در کانال تلگرام کاریز راجع به این بیت و نقل قول مولانا از آن چنین نوشتهاند:
... در مخزن الاسرار نظامی آمده که باز بط را ملامت میکند که آخر این چه «سبک زندگی» است؟
پای در این بحر نهادن که چه؟ بار در این موج گشادن که چه؟
پس مثلِ من «خیز و بساط فلکی درنورد...»
و چون بط همراهی نمیکند، به این ختم میکند و میرود:
ای که درین کشتی غم جای توست / خون تو در گردن کالای توستمنتهی شما که میدانید بط و مرغابی و اُنسشان با دریا نزد مولانا چیست! مرغ خاکی که خبر از بطن دریا ندارد به مرغابی فخر خروشد؟ پس همان بیت نظامی را در دیوان آورده امّا با این پاسخ بط که:
سر بنهم من که مرا سر خوش است / راه تو پیما که سرت ناخوش است!
دوست چو در چاه بود چَه خوش است / دوست چو بالاست، به بالا خوش است...و همین گفتگو و معنی باز در مثنوی:
باز گوید بطّ را کز آب خیز / تا ببینی دشتها را قندریز!
بطّ عاقل گویدش ای باز، دور / آب ما را حِصن و امن است و سرور
حِصن ما را، قند و قندستان تو را / من نخواهم هدیهات، بِستان، تو را...
متن کامل نوشتهٔ ایشان را اینجا بخوانید.
فاتح عبدالهزاده در ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۰۹ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۵۷:
فغان که فرصت دام تلاش چیدن رفت
پی گذشتن عمر آنسوی رسیدن رفتچو شمعِ سر به هوا سوخت جوهرِ تحقیق
چه جلوهها که نه در پیش پا ندیدن رفتز بس بلند فتاد آشیان خاموشی
رسید ناله به جایی که از شنیدن رفتچه دم زنم ز ثبات بنای خود که چو صبح
نفس کشیدن من تا نفس کشیدن رفتطلب فسرد و نگردید محرم تپشی
چو چشم آینهام عمر بی پریدن رفتجنون به ملک هوس داشت بوی عافیتی
رمید فرصت و آرام تا رمیدن رفتبه رنگ غنچهی تصویر در بغل دارم
شکفتنی که به تاراج نادمیدن رفتکسی ز معنی چاک جگر چه شرح دهد
خوشم که نامهی عشاق تا دریدن رفتچه جلوه پرتو حیرت در تن بساط افکند
کز آب چشمهی آیینهها چکیدن رفتفنا به رفع بلاهای بیامان سپر است
به سوختن ز سر شمع سربریدن رفتمرا به بیکسی اشک گریه میآید
که در پی تو، به امید نارسیدن رفتگران شد آنقدر از گوهر نصیحت خلق
که گوش من چو صدف بیدل از شنیدن رفتبه لطف شعر ویرایش شده را جایگزین کنید🙏
نیما در ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۱۷:۳۹ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۶۱:
جهانِ کد: جهان پر از رنج و محنت
mohamad M در ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۱۶:۵۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۷:
اصلا نمیشه مولاناهمچین شعری بخونه الکیه بابا
علیرضا رضایی در ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۱۶:۳۴ دربارهٔ ملکالشعرا بهار » ترکیبات » توپ روس:
جالبه که روند سقوط روسیه تزاری بعد از حمله به حرم شدت گرفت و مدتی بعد تزار و خانوادش به قتل رسیدند و امپراتوری روسیه هم نابود شد.
ژوان زرگار در ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۱۶:۱۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۷۳:
سلام
چه زیبا که قرن ها قبل از نیچه مولانا اشاره کرده به تفکر راجع به باور ها.
نیچه میگه:
به تمام مقدسات خود یک بار به دیده شر بنگرید و دوباره تامل کنید.
و مولانا:
لباس فکرت و اندیشهها برون انداز
که آفتاب نتابد مگر که بر عوران
این همان دی استراکچر و ری استراکچر پیشنهادی نیچه است.
زهیر در ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۱۲ دربارهٔ آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۸۴۰: