گنجور

حاشیه‌ها

وحید در ‫۸ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۶ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۰۵ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲:

این کوزه گر دهر چنین جام لطیف میسازد و باز هم بر زمبن میزندش

... در ‫۸ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۶ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۸:۱۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۴:

همون نای درسته. چون موقع نواختن، لب بر لب نای یا همون نی میذارن. از طرفی چنگ رو هم در آغوش میکشن یا بر کنار می نهند.
میگه اگه لب بر لبت گذاشت نی شو و اگه در آغوشت کشید چنگ شو.

سام در ‫۸ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۶ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۸:۰۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۹:

بیت دوم باید بین "قد" و "فات" فاصله باشد: قد فات

سام در ‫۸ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۶ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۸:۰۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۲:

بیت دوم "إن کان" درست است

دان یئلی در ‫۸ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۶ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۷:۳۰ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » هوشنگ » بخش ۱ - پادشاهی هوشنگ چهل سال بود:

خود را گرفتار تعصبات تازی پارسی و از این طریق معذب ننمایید تعصب خوب نیست

رامین امینی در ‫۸ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۶ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۲۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۷:

درودی برخاسته از جان،
سخن زیبای سعدی سهل و ممتنع است که در ادبیات جهان کم نظیر است.
سپاسگزارم لذت بردم.
رامین امینی زارع

عباس ، ن در ‫۸ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۶ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۵۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۳:

بهزاد جان
همان مردم چشم درست است
مردمک چشم در ادبیات نداریم ، گویا عوام چنین لغتی ساخته اند
در ضمن پیشنهاد شما وزن شعر را به هم می ریزد
یکبار دیگر بخوانید

nabavar در ‫۸ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۶ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۱۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۱:

یا
جمله ی یاران تو سنگند و تو مرجان چرا

nabavar در ‫۸ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۶ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۱۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۱:

ببخشید
جمله یاران تو سنگند و تو یی مرجان چرا ؟

مرتضی در ‫۸ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۵ دی ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۵۶ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۳۳ - زن قاضی ری:

این مصرع غلط املایی دارد
عیب کار تو ازبن مدرسه بود
ازبن اشتباه است و باید به از این تبدیل گردد
سپاس

nabavar در ‫۸ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۵ دی ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۲۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۱:

در بیت اول
جمله یاران تو سنگند و توی مرجان چرا
آیا به این صورت درست تر نیست ؟
جمله یاران تو سنگند و تو مرجان چرا ؟

مهناز ، س در ‫۸ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۵ دی ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۱۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۰۴ - فرق میان دعوت شیخ کامل واصل و میان سخن ناقصان فاضل فضل تحصیلی بر بسته:

اجازه می خواهم نقدی هم از من بشنوید
ابتدا از آقا حبیب ممنونم که با دلایل منطقی و محکم خود در رد کم لطفی های جناب { ......} مرا به وجد آوردند که بعداز مدتها بار دیگر چند خطی قلمی کنم
با آقا حبیب موافقم و از یار دیرین گنجوریان بانو روفیا تقدیر میکنم که در آخر نوشتارشان همه را برابر دانستند .
مولانا را می ستایم به خاطر خدماتش به ادبیات و زحماتش به انسانیت ، ولی همه ی ما نقطه ضعف هایی داریم که مولانا با تمام عظمت اش گرفتار این کمبود های ذهنی و ضعف ها بوده است .
بر من مسلّم است که زن ستیزی و تحقیر زن در ضمیر مولانا نهادینه بوده که با دلایل بسیار می توان به اثبات رساند
فقط کافیست اندکی در اشعار او دقت شود
حملهٔ زن در میان کارزار
نشکند صف بلک گردد کار ، زار
حملهٔ ماده به صورت هم جریست
آفت او هم‌چو آن خر از خریست
وصف حیوانی بود بر زن فزون
،،،،،
مولوی را که همه کس را اگر به انتقاد بگیریم هیچگاه از جرگه ی ادب خارج نشده ایم که بسی لازم است
اشعار او را نمی توانم به انسانی واصل و عارف نسبت بدهم که گویی هر لحظه در حالتی و گاهی در دنیای هپروت و خیالبافی غوطه ور بوده است.
انسان واصل که تا به حال عارفان فقط از آن دم زده اند ولی در عمل کمتر دیده شده به جایی رسیده باشند ، {و هنوز هم شک دارم که حسین حلاج آیا خیالبافی می کرده یا واقعاً به حقیقتی رسیده } هیچگاه در تحقیر انسان ها لب نمی گشاید.
،،،
زر و زن را به جان مپرست زیرا
بر این دو دوخت یزدان کافری را
جهاد نفس کن زیرا که اجری
برای این دهد شه لشکری را
این ابیات از زبان کسی تراوش می کند که در نهاد و خمیره اش باور دارد که زن از انسان کمتر است .
او مادر و خواهر خود را هم چنین می دیده ، سخن از باطنش بیرون آمده
جابجای گفتار او میتوان پتک تکفیر و پست انگاری زن را دید ،
،،،
گفت گر کودک در آید یا زنی
کو ندارد عقل و رای روشنی
گفت با او مشورت کن وانچ گفت
تو خلاف آن کن و در راه افت
نفس خود را زن شناس از زن بتر
زانک زن جزویست نفست کل شر
مشورت با نفس خود گر می‌کنی
هرچه گوید کن خلاف آن دنی
گر نماز و روزه می‌فرمایدت
نفس مکارست مکری زایدت
،،
و بسیار که از حوصله ی این مقال بیرون است
،،،
هیچ مقدسی نمی شناسم که از برخورد با انتقاد معاف باشد
مانا باشید

fateme در ‫۸ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۵ دی ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۵۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۴:

من همیشه فکر می کردم وقتی میگه په بر لبت لب مینهد ...بعدش میگه چون این کند رو "نار"شو ..به نظرتون نار بیشتر بش نمیخوره تا ن"نای"

عباس ، ن در ‫۸ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۵ دی ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۳۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۳۵ - اطوار و منازل خلقت آدمی از ابتدا:

الف ، م ، جان
ناسی درین جا به مانای فراموشکار آمده گرچه مانای دیگری نیز دارد ،
میگوید اگر مانند خوابزدگان گذشته را فراموش کرد ، اجازه نمی دهند تا درین فراموشی بماند

کمال داودوند در ‫۸ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۵ دی ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۲۲ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۳۸۸:

جمع این رباعی از:5331

مرتضی در ‫۸ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۵ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۲۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۹:

به نظر من بیت "شمع را باید از این خانه به در بردن و کشتن/تا به همسایه نگوید که تو در خانه ی مایی" به همین شیوه زیباتر و قشنگتر است. چرا که:
به در بردن خوش وزن تر از برون بردن است و "در" در اینجا با "در" در "تو در خانه ی مایی" یک جناس و تکرار زیبایی ایجاد میکنند.
"تا به همسایه نگوید" به شمع جان میدهد و شمع را بعنوان یک عنصر زنده و شاعرانه نشان می دهد.
با تشکر

شهیدی در ‫۸ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۵ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۲۱ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۸ - در مدح امیر انکیانو:

در مصرع آخر میان «بر» و «کنار» نباید فاصله باشد. چون معنای بیت را تغییر می‌دهد. در اینجا «برکنار» به معنای معزول و مخلوع آمده.

الهی در ‫۸ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۵ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۹:۱۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۱۹:

با خودم فکر می کردم اینهمه بحث و جدل در باره هیچ هم خودش حالی دارد! ولی خودمانیم دیوانه شدیم همه عمر خیره شدیم به کاغذ مات! سخن شهد و شکر درست است.

سیده فاطمه در ‫۸ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۵ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۸:۳۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲:

سلام . وزن شعر رو اشتباه نوشتید .
وزنش میشه : بحر مضارع مثمن مقبوض مخبون محذوف

علیرضا محدثی در ‫۸ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۵ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۱۸ دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۲۱ - بوی جوی مولیان آید همی:

با سلام به همه ی دوستان و سپاس از توضیحات و نقدهای خوبتان :
1- هر گونه تغییر در آثار بزرگان ولو این که با طبع و ذوق و تشخیص ما درست در نیاید ، مطلقا ممنوع !
و هر گونه جایگزینی یا پیشنهاد واژه ای به جای واژه ای دیگر حتما باید مستند به نسخه یا منبعی کاملا موثق باشد .
2- در کنار برخی رودها و جوی ها ، رستنی ها و سبزی هایی از قبیل گلها و پونه ها و امثال آن می رویند و انبوه می شوند ، به گونه ای که بوی آن ها فضا را معطر می کند و هر کس به آن جوی یا رود نزدیک شود ، این بوهای خوش را استشمام خواهد کرد . بنابراین می توان همه ی این بوهای خوش را به آن جوی نسبت داد . رودکی خواسته با این توصیف ، حس خاطره انگیزی این بوی خوش آشنا و دل انگیز را در امیر نصر زنده و او را تحریک کند .
پس این که گفته شده بوی جوی مولیان ، هیچ منافاتی با معطر بودن رستنی های کنار این جوی ندارد و همان را تداعی می کند .
3- شاید اصلا منظور از بوی جوی مولیان ، بوی متعارف مربووط به همین حس بویایی ما نباشد ، بلکه مراد از آن احساس نزدیکی و به یاد آمدن حال و هوای جوی مولیان باشد .
..

۱
۳۵۰۰
۳۵۰۱
۳۵۰۲
۳۵۰۳
۳۵۰۴
۵۴۶۷