منم آن گبر دیرینه که بتخانه بنا کردم
شدم بر بام بتخانه درین عالم ندا کردم
صلای کفر در دادم شما را ای مسلمانان
که من آن کهنه بتها را دگر باره جلا کردم
از آن مادر که من زادم، دگر باره شدم جفتش
از آنم گبر می خوانند که با مادر زنا کردم
به بکری زادم از مادر از آن عیسیم میخوانند
که من این شیر مادر را دگر باره غذا کردم
اگر عطار مسکین را درین گبری بسوزانند
گوا باشید ای مردان که من خود را فنا کردم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان هویت و تغییرات شخصیتی شاعر میپردازد که خود را به عنوان یک گبر (کافر) معرفی میکند که به دعا و ندا در مورد بتها و کفر میپردازد. او اشاره میکند که بار دیگر بتها را زنده کرده است و خود را به خاطر زنا و رابطهاش با مادرش مورد انتقاد قرار میدهد. همچنین به تولد عیسی و ارتباطش با مادرش اشاره میکند و بیان میکند که به خود را فنا کرده است. این شعر نمادین و فلسفی به بررسی باورها و هویتهای مختلف پرداخته و تضادهای درونی را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: من همان فرد قدیمی هستم که معبدی برای بتها ساختهام و از بالای آن در این دنیا پیامی را اعلام کردهام.
هوش مصنوعی: من به شما مسلمانان خبر میدهم که من دوباره آن بتهای قدیمی را زنده و درخشان کردهام.
هوش مصنوعی: از مادری که من از او به دنیا آمدهام، دوباره شبیه او شدم و به همین خاطر مرا گبر مینامند، چون با مادرش رابطهای نادرست داشتم.
هوش مصنوعی: من از مادری به دنیا آمدهام که به خاطر معجزه عیسی (ع) مرا مینامند و به همین دلیل است که من دوباره از این شیر مادر تغذیه کردهام.
هوش مصنوعی: اگر عطار بیپناه را در این آتش سوزانید، گواه باشید ای مردان که من خود را فنا کردهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
به خالت نسبت مشک ختنا کردم خطا کردم
من این تشبیه بینیت چرا کردم چرا کردم
صبا انداخت در دستم شی زلف چو چوگانش
چه گویم کآن نفس با او چه کردم چهها کردم
چو دیدم قبله روی تو صد ساله نماز خود
[...]
به عزم طوف خاک درگهت از دیده پا کردم
دویدم آن قدر کان خاک را چون توتیا کردم
شبی رفتم به کویش نالهای کردم ز درد دل
سگ کویش ز من رنجید بد رفتم خطا کردم
تو محبوبی ز تو رسم وفاداری نمیآید
[...]
به خوبی ذرهای بودی چه در کوی تو جا کردم
به دامن گرم آتشپارهای اما خطا کردم
منت دادم به کف شمشیر استغنا که افکندی
تن اهل وفا در خون ولی بر خود جفا کردم
تو خود آئینهای بودی ولی ماه جمالت را
[...]
نمی گردید کوته رشته معنی، رها کردم
حکایت بود بی پایان ، به خاموشی ادا کردم
به لذت بود گر لخت جگر گر پاره دل بود
نمک رفت از سخن ، تا با تکلّف آشنا کردم
درین دکان کاسد صد هنر بی یک سبب هیچ است
[...]
درین مدت که در خیل اسیران تو جا کردم
ز من روزی که یک جان خواستی صد جان فداکردم
گرم سوزند فردا هم ز هجران جای آن دارد
که عمر بیوفا را توشه راه وفا کردم
لبی کز نازکی بار لطافت برنمیتابد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴۵ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.