بهرام ناهد در ۸ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۸ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۰۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۵:
این سروده زیبا در برنامه های زیر خوانده شده :
موسیقی ایرانی با صدای بانو هنگامه اخوان
برگ سبز شماره 312 ( آخرین برنامه برگ سبز ) با صدای اکپر گلپایگانی
یک شاخه گل برنامه شماره 364 با صدای ناصر مسعودی
alireza۰fa در ۸ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۸ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۴۹ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۹ - حالا چرا:
گمنام-1
البته
باید جای خندیدن گریست واقعن.
بهرام ناهد در ۸ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۸ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۸:۰۶ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱:
این سروده در برنامه یک شاخه گل شماره 362 توسط استاد شهیدی خوانده شده
... در ۸ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۸ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۸:۰۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۰۴ - فرق میان دعوت شیخ کامل واصل و میان سخن ناقصان فاضل فضل تحصیلی بر بسته:
سید حبیب بزرگوار
منم خوشحالم که این فرصت رو داشتم که ازتون یاد بگیرم.
به هر حال بدون ماست مالی کردن اون ابیات، من عقیدم اینه که توهین و تحقیری در کار نبوده و مطلقا همچین مفهومی رو از اون ابیات برداشت نمیکنم. برای عقایدم هم دلایلی دارم. به هر حال اگر حق با شما باشه حتما این از عدم شناخت درست و کافی من نسبت به شخصیت مولوی و علوم ادبی هست که برداشت نادرستی رو از متن نتیجه میده.
اینکه شما در نوشته قبلیتون گفتین «اکثر عقاید» مولوی تقلیدیه بیشتر مورد بحثم بود. «اکثر عقاید» همون چیزی هست که شخصیت رو میسازه. من نمیتونم بپذیرم شخصیت مولوی تقلید باشه. حرف منم همین بود که اگر هم تقلیدی در کار باشه نهایتا میشه به همین چیزای فرعی و حاشیه ای اون هم در موارد معدود رضایت داد و به هیچ وجه مختصات کلی شخصیت ایشون زیر بار این نسبت نمیره. هرچند که اگه بخوایم وارد بحث بشیم من در مورد همون موارد فرعی هم بحث دارم. ولی شاید اینجا ظرفیت لازم رو برای این حجم از بحث نداشته باشه.
در مورد تقلید تو زمان ما هم من فکر می کنم تقلید در سطح عوام همیشه و در هر دوره ای بوده و هست و همیشه هم خواصی بودند که زیر یوغ این رخوت و کاهلی نرفتن. البته منظور من از عوام و خواص بیشتر ناظر به اکثریت و اقلیت هست. هستند شبه روشن فکرا و علمایی که از قدرت تحلیل و تصمیم گیری شخصی بی بهره هستن و هستند افرادی که شاید تحصیلات و جایگاه خاصی نداشته باشند ولی ذهنشون در این مسائل بازه.
در نهایت اینکه همه ما میدونیم تقلید کورکورانه اساسا مذموم هست. ولی شاید اختلافاتی در مصادیق این تقلید داشته باشیم. به عنوان مثال من حجاب رو لزوما تقلید کورکورانه نمیدونم (میتونه باشه یا نباشه) و تفکراتم به «روفیا» نزدیکتره.
ممنون از توجهتون به بحث.
سجاد در ۸ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۸ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۷:۴۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۲:
سلام دوستان گنجوری
کسی میدونه کلا کلمه طبیب در اشعار سعدی و حافظ چه معنی ای میده؟چه حسی رو میخاد منتقل کنه؟اصلا اطبا اون زمان چه جایگاهی داشتن و دلیل و برداشت از آوردن کلمه طبیب چی میشه؟
محب در ۸ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۸ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۶:۵۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۸:
مصرع اول از نظر وزنی با مشکل روبه روست
مثلا اگر اینگونه بود مشکل بر طرف می شد
خوشا خرما و وقتی با حبیبان
نادر در ۸ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۸ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۶:۱۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۰۳ - مثل آوردن اشتر در بیان آنک در مخبر دولتی فر و اثر آن چون نبینی جای متهم داشتن باشد کی او مقلدست در آن:
آیا در پی معرفتیم .. یا .. بتی که ساخته ایم نا امیدمان کرده است؟
سئوال های اشتباه و انحرافی و اصرار بر پاسخ دادن به آنها، سرمنشا و عامل تداوم بسیاری از گمراهی ها بوده و خواهد بود ..
هر انسانی به سادگی آگاه است که می توانسته با جنسیتی متفاوت زاده شود و در عین حال این شکل وجودی را مدیون موجودیت هر دو جنس است..
سید حبیب در ۸ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۸ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۴:۵۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۰۴ - فرق میان دعوت شیخ کامل واصل و میان سخن ناقصان فاضل فضل تحصیلی بر بسته:
درود بر شما ...
روفیای گرامی..
فرق تقلید و یادگیری و قانون چیست؟
میگویند چون قابیل , هابیل را کشت, جسدش را ,
نمیدانست چه کند , پس کلاغی را دید , که کلاغ مرده ای را دفن میکرد.
او نیز , هابیل را در خاک مدفون نمود.
آیا او از کلاغ تقلید کرد , یا یاد گرفت؟
حتما میگویید ....
خوب او به تقلید از کلاغ , هابیل را دفن کرد.
در صورتی که او یادگرفت.
ما علوم و عقاید گذشتگان را یاد میگیریم ...
اصلا در کل , تقلید کردن , کار درستی نیست.
چه بسا بسیاری از علوم و عقاید گذشتگان اشتباه بود ,
و ما اکنون از آنها تقلید نمیکنیم.
بلکه یاد گرفتیم که آنها را انجام ندهیم.
اصلا حقیقت بیان کردنی است ,,نه تحمیل کردنی,
چون اگر براستی , عملی یا عقیده ای حقیقت باشد,
لازم به تحمیل نیست , مردم خود به سمت آن میروند.
بعنوان مثال همین حجاب که گفتیم.....
قبل از انقلاب مگر مردم چگونه بودند ؟
حقیقت بیان شده بود...
اکثرا چادری بودند ...
عقاید آزاد بود , بی حجابها هم بودند ,
یا امروزه در کشورهای غربی ....
مگر در نیویورک , زنهای چادری نداریم؟
در بین آن همه بی حجابی ,
اشتباه نشود......
من نگفتم حجاب بد است ,
گفتم اینگونه تقلید بد است .
من باید یاد بگیرم که حجاب خوب است ,
نه اینکه چون مادرم و مادرش و مادر مادرش چادر داشتند,
پس من هم باید از آنها تقلید کنم .
تقلید نباید اجباری باشد .
این چه قانونی است که اگر کسی نخواهد مقلد کسی باشد که ,
نمیپرستت , باید از آن کشور برود؟؟
مگر عراق یا لبنان یا سوریه کشور اسلامی نیستند ؟؟
در بغداد و دمشق مسیحیان براحتی و آزادانه بدو روسری و بی حجاب بیرون میایند .
هیچکس هم به آنان تعرضی نمیکند .
در همان عربستان که مهد اسلام بوده , در ریاض ,
مگر کانالهای ماهواره ای شان را ندیدید .
خوب کسانی هم که حجاب را دوست دارند باحجابند .
مگر ما تافته جدا بافته ایم.
دو میلیلرد مسلمان داریم در جهان .....
ببینید در مصر , اردن , هند , قطر , بحرین ,یمن ,
هم باحجاب هست , هم بی حجاب ,
بگذریم .......
تقلید نباید اجباری باشد ...
قانونی هم که متنش برگرفته از عقاید تقلید اجباری است ,
حال در هر مملکتی که باشد ....
بر خلاف حقوق مدنی انسانهاست.
چه در گذشته در زمان مولانا....
و چه در صد سال آینده ...
.ادامه دارد........
سید حبیب در ۸ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۸ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۴:۱۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۰۴ - فرق میان دعوت شیخ کامل واصل و میان سخن ناقصان فاضل فضل تحصیلی بر بسته:
باسلام و درود بر شما جناب نقطه چین...
البته خودتون گفتید اینطور خطابتون کنم ,
ببخشید.......
بسیار خوشحالم که این بحث ادامه پیدا کرد.
براستی که هدف من از این نظر دادن ها , فقط آموختن است و بس.
و خدا بهتر از همه میداند تا بحال در عمرم در مقابل نظر هیچ کس جبهه گیری نکردم و نخواستم , نظرم را به کسی تحمیل کنم.
القصه.......
شما اگر نوشته قبلی مرا دوباره بخوانید ,
ذکر کردم, که مولانا براستی همان است که شما فرمودید ,
و اگر ذره ای در این شک داشتم , اصلا الان اینجا نبودم.
باز هم میگویم , مولانا بزرگ و استاد ماست و من او را در زمره ,
خداوندان ادب , میپرستم و ستایشش میکنم.
گفته ام و باز هم میگویم , که مولانا در شعر قبلی , زن را تحقیر کرده ,
و به هیچ وجه نمیتوان , آن ابیات را ماست مالی کرد.
هیچگاه نگفتم او انسان بدی بوده یا بی فرهنگ,
میگویم اینگونه سخن گفتنش درباره زنان ,
برگرفته از تقلید اشتباهی بوده , که در عقایدش ,
لکه سیاهیست.
که متاسفانه امروزه نیز , از این دست تقلیدهای اشتباه زیاد است.
...
مصطفی موسایی در ۸ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۸ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۴:۱۲ دربارهٔ منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۳ - در وصف خزان و مدح احمدبن عبدالصمد وزیر سلطان مسعود:
احتمالا کافور رباحی صحیح است
کمال داودوند در ۸ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۸ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۳:۳۷ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۳۹۰:
5444
سهیل قاسمی در ۸ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۸ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۳:۲۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۵:
شکسته وار به درگاهت آمدم که طبیب
به مومیایی لطف توام نشانی داد
مومیایی دادن در لغت به معنی درمان بخشیدن و چاره سازی کردن و شفا دادن آمده.
مانند انسان های بیمار (شکسته وار) به درگاه ِ تو آمدم چون که طبیب به من آدرس ِ تو را داده که از لطف ِ تو شفا بگیرم.
سهیل قاسمی در ۸ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۸ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۳:۱۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۵:
که درد سر کشی جانا گرت مستی خمار آرد
1- درد ِ سرکش بودن، حتا در زمان ِ مستی هم خمار می آورد.
2- اگر مستی ِ تو خمار بیاورد، درد ِ سر (سردرد) خواهی کشید.
سهیل قاسمی در ۸ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۸ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۳:۱۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۶:
زُهد ِ خشک!
عین ِ غذا یا شیرینی که می گویند «خُشکه یه ذره آب بیار پایین بِره!»
زهد خشک هم ملول می کند. کمی باده بیاور که کمی تَر کند تا بتوان فرو برد!
سهیل قاسمی در ۸ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۸ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۳:۰۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۸:
بر سینه ی ریش ِ دردمندان
لعل ات نمکی تمام دارد.
و جای دیگری گفته:
لب و دندان ت را حقوق ِ نمک
هست بر جان و سینه های کباب
کباب ِ سینه (ی مرغ دیگر! وگرنه گوسفند که سینه ندارد!) همراه با نمک از غذاهای باب میل خواجه حافظ بوده ظاهراً!
مسافران در ۸ سال و ۶ ماه قبل، سهشنبه ۷ دی ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۲۵ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب چهارم در فواید خاموشی » حکایت شمارهٔ ۱۰:
در جواب مستاجران ؛
حرف شما درست است اما شرط آن اینست که سران جوامع جملگی دزدان باشند.
محمدحسین عربشاهی همدانی در ۸ سال و ۶ ماه قبل، سهشنبه ۷ دی ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۳۵ دربارهٔ باباافضل کاشانی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۶:
من این بیت رو اینطوری دیدم :
خواهی که غریق بحر عشاق شوی
مشنو، منگر، مگو، میندیش، مباش
بیت شعر بدون کلمه ی "مگو" ؛ وزن اش و عروض اش به مشکل می خوره.
فواد در ۸ سال و ۶ ماه قبل، سهشنبه ۷ دی ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۵۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۲:
"کیمیای سعادت "ایهام بسیار زیبایی دارد.
نام کتاب امام بزرگوار ودانشمند اهل سنت ،امام محمد غزالی،است.
و اینکه سعادت به کیمیا تشبیه شده باشد.
به راستی که حافظ آفرین بر این ایهام زیبایت.
روفیا در ۸ سال و ۶ ماه قبل، سهشنبه ۷ دی ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۰۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۰۴ - فرق میان دعوت شیخ کامل واصل و میان سخن ناقصان فاضل فضل تحصیلی بر بسته:
شکسته نفسی نفرمایید...جان
من مهمان خودخوانده ام نه شما!
سید جان
من در زندگی ام از آدم های بسیار معدودی قواعد بسیار معدودتری یاد گرفتم.
یکی از آن قواعد از یک فوق متخصص قلب بود. هنگامی که با وی درباره مهاجرت صحبت میکردم و درستی و نادرستی آن، سخنی گفت که بسیار معقول و ارزشمند بود. گفت هرگز نمی توانم یک نسخه واحد را برای دو بیمار بپیچم. مهاجرت برای یک نفر نجات و برای یک نفر علی السویه و برای دیگری ویرانگر است!
فراموش نکنید که قدما و فقها و عقلا هرگز نمی توانسته اند از مردم عادی بخواهند خودشان درباره هر مساله ای بیندیشند وراه حل آن را بیابند، بعضی فرصت اندیشیدن ندارند برخی ابزار آن را!
اکثرهم لایعقلون!
نمیشد هم که برای تک تک آدم ها دستورالعمل جداگانه ای آورد!
از این رو پدیده ای به نام تقلید شکل گرفت.
تقلید در احکام فقهی هم احتمالا چنین شکل گرفت و از آنجا که همان اکثرهم درباره هر مساله کوچکی هزاران سوال بی معنی پیدا می کنند و به قول امروزی ها خز آن را در می آورند [داستان گاوی که قرار بود قربانی کنند در قرآن را که یادتان هست!] تقلید تا این حد گسترده شد و در طی زمان از سیطره سیاست و قدرت نیز در امان نماند.
اما اگر شما جزء دسته اکثرهم ... نیستید باید بتوانید کلیت ماجرای تقلید را غربال کنید و قسمتهای زاید آن را حذف نمایید.
رعایت حجاب در اماکن عمومی خود مقوله دیگریست، اشتباه نکنید، این تقلید نیست، این رعایت قانون است، اگر چنین نکنیم سر و کارمان با قانون است، اگر تصمیم گرفته ایم در ایران زندگی کنیم باید در خیابان حجاب داشته باشیم، اگر در محافل خصوصی حجاب را رعایت کنیم باز هم میتواند دلایل متعدد داشته باشد، یکی از آنها باور به تقلید است، یکی از دلایل کسب امتیازات اجتماعیست، یکی از آنها میتواند پرهیز از آزردن پدر و مادر سنتی باشد، دلیل دیگر برای حفظ امنیت و مصونیت است، چه خوشمان بیاید چه خوشمان نیاید مردم ایران از نظر جنسی در مضیقه هستند، روزه جنسی دارند، آیا خردمندانه است که کیف پر از جواهر را در یک محله فقیرنشین رها کنیم؟ من دیده ام برخی بانوان متجدد میگویند به من چه که او نگاه هرزه ای به من میکند؟ او چشمش را ببندد من چرا با حجاب عذاب بکشم؟
این سخن بخردانه نیست! او گرسنه است. تو هم نمی توانی یا نمی خواهی نیاز او را برآورده کنی، پس خود و جامعه گرسنه را به خطر میفکن. این فلسفه حجاب است، ولی همانطور که می دانید در جوامع گوناگون و دوره های مختلف زمانی هرگز تعریف واحدی نداشته است، از اینروست که بسیاری از بانوان چادرپوش در ایران پس از مهاجرت از پوشش چادر صرفنظر می کنند.چرا که در آن جوامع دیگر چادر کارکرد مصونیت آفرین یا امتیاز آور نخواهد داشت.
خطای شناختی و معرفتی خود را به حداقل خواهیم رساند اگر چندین خردمند را شناسایی کرده و ضمن آشنایی با اندیشه های آنها خود نیز همواره تمرین اندیشیدن داشته باشیم.
و هرگز از یاد نبریم که ما چیزی نمی دانیم، این گام اول و اصلی است، اگر آدمی علم به نادانی خود داشته باشد براستی فکر می کند، ولی اگر دچار توهم دانایی باشد تنها ادای فکر کردن در می آورد.
با عرض پوزش و آرزوی کامیابی.
محمد تقی زاده در ۸ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۸ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۲۰ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴: