گنجور

حاشیه‌گذاری‌های افشین ایوانی

افشین ایوانی 🌐


افشین ایوانی در ‫۳ ماه قبل، شنبه ۹ دی ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۵۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۰۳ - انکار کردن آن جماعت بر دعا و شفاعت دقوقی و پریدن ایشان و ناپیدا شدن در پردهٔ غیب و حیران شدن دقوقی کی در هوا رفتند یا در زمین:

میگویند عمیق ترین داستان عرفانی مثنوی همین داستان دقوقی است. و ظاهرا اوج این داستان هم همین قسمت است که سوالات بیشمار و چالشهای عمیقی را در خود دارد. اما دریغ از یک اظهار نظر عرفانی در حاشیه های این شعر برجسته!

کجایند اساتیدی که در اشعار ساده تر غوغای حاشیه نویسی بر پا کرده اند؟

تشنه ایم اساتید. رشحه ای لطفا!

 

افشین ایوانی در ‫۶ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۳۴ دربارهٔ اقبال لاهوری » زبور عجم » بخش ۱۱۸ - چون چراغ لاله سوزم در خیابان شما:

جناب NBZنوشته اند که:
شاعر سنی مذهب بوده که در اشعار دیگه اش مشهود است و به این دلیل ارتباط داشتن این شعر به امام زمان غیر ممکن است
خواستم عرض کنم که جناب اقبال سنی شافعی بودند و در این مذهب نه تنها اعتقاد عمیقی به ظهور منجی آخر الزمان وجود دارد بلکه آنها معتقدند که هر گاه قرار باشد شخصی ظهور کند و زنجیر غلامان را بشکند، آن شخص سه ویژگی اصلی دارد:
1- از فرزندان فاطمه زهرا است
2- چهل سال قبل از ظهورش متولد میشود
3- نامش محمد و لقبش مهدی است
بنابر این سنی بودن جناب اقبال دلیل قطعی نمی شود که منظورشان امام زمان نباشد
------------ با تمام این احوال
بنده هم معتقدم که منظور شاعر در این شعر زیبا، امام زمان نیست بلکه هر شخص ظلم ستیزی است که شجاعت حق گویی را داشته باشد حتی شاید خود ایشان( به مصداق بیت آخر)
پاینده باشید

 

افشین ایوانی در ‫۱۳ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۰، ساعت ۱۴:۴۴ دربارهٔ وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » ترکیبات » شرح پریشانی:

منظور از معشوق مذکر خداوند است که در زمان وحشی مرسوم شده بود. اگرچه در زمان سعدی وحافظ همین معشوق گاه مذکر و بیشتر اوقات مونث بوده والبته بدیهی است که فقط تشبیه است.
واین شعر یک درد دل گلایه آمیز است با معشوقی که یک زمان در گذشته شاعر را با غم عشق خود آشنا کرده و اکنون مدتهاست که شاعر به دنبال آن عشق آتشین به هر دری زده است و چون آن احساس شورانگیز را دیگر در خود نمیابد به همین دلیل دهان به گلایه ولاف های عاشقانه گشوده.
اما این عاشق وحشی هم مثل تمام عاشقان حقیقی هرگز از دوست نگسلیده هرچند به ظاهر دوست او را فراموش کرده باشد. چرا که در آخرین بیت باز به دامان دوست برمیگردد و سر به گریه میگزارد و میگوید : حاش لله که وفای تو فراموش کنم/ سخن مصلحت آمیز کسان گوش کنم.
مشابه این شعر در اشعار سایر عارفان فراوان است:
مثلا حافظ= دل از من برد و روی ازمن نهان کرد/خدایا باکه این بازی توان کرد
یاد باد آنکه نهانت نظری با ما بود/ رقم مهر تو در چهره ما پیدا بود
گویی از صحبت ما سخت به تنگ آمده بود/ بار بربست و به گردش نرسیدیم وبرفت

 

sunny dark_mode