گنجور

حاشیه‌ها

هانی در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۲۹ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۶۰ - در شکایت دهر:

اطلاعات ناقص منی که شعر شناس نیستم این گونه می گوید که این بیت را به دو صورت می توان خواند و در هر دو گونه هم معنای یکسانی دارد:
نه همه مغز به که لختی پوست**نه همه صاف به که بعضی درد
یکبار این طوری:
نه همه مغز؛ به که لختی پوست**نه همه صاف؛ به که بعضی درد
و یک بار دیگر اینطوری:
نه همه مغز به؛ که لختی پوست**نه همه صاف به؛ که بعضی درد
تا نظر بزرگان چه باشد؟

 

روفیا در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۰۱ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵:

هانی جان
کوکب جان
من لذات آنی دنیا را هم دوست دارم و نهایت استفاده از آنها را می برم.
ولی باید بگویم این لذت ها لازم اند ولی کافی نیستند.
درست مثل این است که به زندانی ای که قرار است فردا صبح اعدام شود یک چک یک میلیون دلاری بدهیم و بگوییم برو حالشو ببر!
برترین لذات دنیا در صورتی که بدانیم آخرش اعدام و نیستی است ارزش خود را از دست می دهند.
حتی لذت نیکو کاری!
من طراحی چنین بازی بی معنی را از آن هوش والا بعید می دانم.
لذا بر این باورم غیر از لذات آنی باید چیز های دیگری هم در این بازی طراحی شده باشند.
در عین حال تمام تلاش خود را میکنم تا انواع لذایذ و انواع درد ها و اصول و قواعد برخورداری یا پرهیز از آنها را کشف کنم.
به یاد دارم رییس دانشکده ما در شیراز آزمایش جالبی بر روی موش آزمایشگاهی را تعریف میکرد. موش در محیط بسته ای میتوانست با فشردن دکمه مخصوصی که توسط یک مدار به بدن او ارتباط داشت لذت جنسی را تجربه کند. موش بینوا آنقدر دکمه کذایی را فشرد تا مرد!!
موش در آن محیط بسته تنها یک یا چند قاعده معدود را کشف کرد،
شمپانزه قواعد بیشتری را کشف کرد،
انسان ها نیز بسته به میزان هوش هیجانی خود قواعد بیشتری را کشف کردند.
گرچه هیچکس به تحقیق نمی داند پس از طی این مرحله از بازی چه روی خواهد داد ولی با فرض اینکه بازی اینجا تمام نمی شود، هر کس در این مرحله قواعد بازی را بهتر بفهمد و امتیاز بیشتری بیاورد و بهتر بازی کند در مراحل بعد نیز موفق تر خواهد بود.

 

Dr.Mazluminejad در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۴۴ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۲:

*توصیف منظومه ی شمسی در رباعی خیام
¤درود بی کران به دوستان و دست اندرکاران گنجور که کاری سترگ کردند.
این پر رمز و راز ترین رباعی خیام نیشابوری است و آن نغزی که در مغز جا داده اگر خوب رمزگشایی شود مایه مباهات نیشابور ، خراسان و ایران بزرگ است.
شک نیست که چراغ و دان باید جدا بیاید و حیف بود که وقت این چارانه را با این مسئله واضح بگیریم. ترکیب " فانوس خیال " حداقل در ظاهر مثالی و تشبیهی نیست که خیال را به فانوس تشبیه کرده باشد گرچه سایه های وهم انگیز حاصل از نور فانوس بهترین مثال خیال آوری است اما در قدیم نوعی فانوس اسباب بازی وجود داشت به نام فانوس خیال که وقتی شعله آن را می افروختند در اطراف فانوسی ذرات تعبیه شده شروع به گردش حول آن می کردند این فانوس هنوز در چین ساخته می شود.
شکل فانوس از هزار سال پیش تاکنون تغییرات زیادی نکرده است. سیم های مدوری که شیشه ی فانوس را حفاظت می کند بسیار شبیه مدارهایی است که سیارات منظومه شمسی روی آن به گرد خورشید می چرخند. مراد از چراغ در این چارانه ی شگفت، شعله فانوس است ... خیام سالها قبل از دانشمندان متاخر مانند گالیله ، می دانست که در این چرخ فلک ، خورشید ثابت و سیارات به گرد وی می چرخند ...
این رباعی توصیف حیرت برانگیز از منظومه ی شمسی است در هزار سال قبل !!!

 

سمانه ، م در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۳۰ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » طهمورث » طهمورث:

هانی گرام
آن تلخ وش که صوفی ام الخبائث ش خواند
اشهی لنا و احلی من قُبلة العذا را
این مثل بدان آوردم تا در تعبیر و تفسیرش
و اتصالش به شراب روحانی و عروج به دنیای عرفان برایم بگویی
نه اکثر کسانی که به گنجور می آیند دین باورند و نه
اشعار مذهبی ست
بلکه آنان که بیشتر می نویسند چون تاب سخن مخالف نمی آرند فریادشان بیشتر هواست
که از خصوصیات مدعیان دین چنین است که هر سخن مخالف را در گلو خفه کنند و این را در تاخت و تازشان دیدیم ، ای کاش جناب حمید رضا حاشیه های محبت آمیزشان را حذف نمی کردند تا منطق و ادب مدعیان ابدی می شد
ما بی دین نیستیم ، که خرافات را در دینمان نمی گنجانیم ، شما از عقیده ی خود دفاع کنید ، ما می خوانیم و تاب می آوریم و بی احترامی نمی کنیم ، به شما نخواهیم گفت : کله ات پُر از قورمه سبزی ست ، ما کجا خدا را نفی کردیم ؟ کی به شما گفتیم از عقیده ی خود دست بردارید؟ ، هیچ ستیزی در کار نیست بگذارید تا محیطی آزاد برای اظهار نظر هست ، در به روی آزادگان نبندیم
با احترام

 

عبداله احمدی آرمتین در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۲۲ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۷۱۴:

ای دلبرعیسی نفس ترسایی /خواهم شبی به برم توبی ترس آیی
گه پاک کنی به آستین چشم ترم /گه برلب خشک من لب تر سایی

 

مجتبی در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۱۲ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۹۵ - طفل یتیم:

لطفا بیت زیر تصحیح شود:
اشک من، گوهر بناگوشم
"اگرم" گوهری به گردن نیست

 

هامون در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۰۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵:

برخیز چون گاه سحر برهم زنیم ایام را ... تا خرقه پوشان زمان رقصی دهیم اندام را
چون شهر پر آشوب را ره شهره بر مطلوب را ... نقشی چنین مرغوب را غلمان زنیم انجام را
گاهی به لیلاجی زبان هیلاج تن بازیم از آن ... بر رند پیر از آستان خود سر دهیم اکرام را
ترس از دل برنا دریم از پیر ده آیا دریم ... صد ریق آن ملا دریم تا پیش مست اقلام را
صوفی صفتها را به می صورت بشوییم بهر حی ... چون زنده گردانیمش ز پی مستی کنیم هر جام را

 

جاوید مدرس اول رافض در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۵۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۸:

>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>
*****************************************
*****************************************
خرّم آن روز کزین مرحله...............
وز سرِ کوی تو پرسند رفیقان خبرم
بربندم رخت: 39 نسخه، 40 ضبط (801، 803، 813، 816، 818، 821، 822، 822 مکرر، 823، 824، 825 و 30 نسخۀ متأخر یا بی تاریخ) خانلری، عیوضی، جلالی نائینی- نورانی وصال، نیساری، خرمشاهی- جاوید
بربندم بار : 3 نسخه (827، 867، 893) قزوینی- غنی، سایه
غزل 316 منرج است در 42 نسخه با 43 ضبط (822 دو بار ضبط کرده است.)
استاد سایه و دکتر شفیعی کدکنی بر این باورند که نسخۀ مورخ 827 آخرین مرحله در تکامل موسیقیایی شعر حافظ است که او خود به وجود آورده است اما به گوش و نظر نمی‌رسد که در این بیت "بار" با توجه به اتصال "ب" به "م" کلمۀ قبل، زیبا و بجا باشد. اکثریت قاطع نسخ به خصوص نسخ اقدم نیز بر این گواهی می‌دهند.
*************************************
*************************************

 

نفیس در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۵۰ دربارهٔ صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۵:

منظور از طالب در بیت پایانی حضرت طالب آملی ست یکی از شاعران توانای سبک هندی

 

نفیس در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۴۷ دربارهٔ صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۵:

درود
ناز پَرْوَرْدِ خرام ِ قامت ِ رعنای اوست
برنمی خیزد به تعظیم ِقیامت، گرد ِ ما

 

جاوید مدرس اول رافض در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۴۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۰:

>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>
**************************************
**************************************
آن را که بوی عنبر زلف تو آرزوست
چون عود گو بر ........ بسوز و ساز
"آتش سوزان" : 21 نسخه (801، 813، 816، 818، 821، 823، 824، 825 و 13 نسخۀ دیگر- نسخۀ 801 بعد از "سوزان" کلمۀ "بسوز" را ندارد) گزینش خانلری، عیوضی، نیساری، جلالی نائینی- نورانی وصال
"آتش سودا" : 15 نسخه (803، 822، 827 و 12 نسخۀ دیگر) گزینش قزوینی- غنی، خرمشاهی- جاوید، سایه
"آتش هجران" : 2 نسخه (855 و 898)
38 نسخۀ مکتوب در قرن نهم هجری غزل 255 و بت فوق را دارند.
تشبیه به سوختن عود شده که بر "آتش سودا" نمی‌سوزد و عاشق آرزومند نیز "در آتش سودا" می‌سوزد ولی از سویی "سودا" با "بوی" و "آرزو" تناسب دارد.
**********************************
**********************************

 

هانی در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۲۷ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵:

دوستی که نوشته اید:
واقعا متاسفم این اشعار به زبان پارسی هستند و هیچ نیازی به تفسیر بی خود عرب پرستان ندارند.
لحن شما نشانگر دلخوری و یا شاید تعصبتان در دشمنی نسبت به زبان عربی و عرب هاست.
در مورد زبان عربی که خب باید بیاید و دفاع کند.
اما انسان ها برتری به هم ندارند جز با داشتن عقیده ی پاک و کردار نیک مثل راستگویی و انصاف و داد. این هم عرب و غیر عرب ندارد.
راستی تا جایی که من خوانده ام خیام کتابهایش را به زبان عربی نوشته و اشعار عربی هم دارد. آخرین سخنی هم که از دوران زندگی اش حکایت شده، به عربی و خطاب به خدا بوده؛ دست کم در عرب ستیزی داغ تر از خیام نباشیم.

 

جاوید مدرس اول رافض در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۰۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۸:

>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>
****************************************
****************************************
بانگ گاوی چه صدا باز دهد عشوه مخر !
سامری کیست که دست از ید بیضا ببرد؟
بانگ گاوی چه صدا باز دهد عشوه مخر: 27 نسخه (801، 803، 813، 816، 819، 821، 823، 824، 825، 827، 834 {که صدا}، 836؛ 9 نسخۀ متأخر: 849 {چو صدا}، 854، 855، 859، 862، 864، 874، 874، 875؛ 6 نسخۀ بسیار متأخر: 889، 893، 894، 894، 898، 898 و 1 نسخۀ بی‌تاریخ {که صدا}) قزوینی- غنی، خانلری، عیوضی، جلالی نائینی- نورانی وصال، خرمشاهی- جاوید
بانگ گاوی چه صدا باز دهد عشوه مخور : 2 نسخه (یکی متأخر: 859 و دیگری بی‌تاریخ)
بانگ گاوی چه صدا باز دهد غره مشو : 1 نسخه (866)
سِحر با معجزه پهلو نزند فارغ باش : 4 نسخه (843، 2 نسخۀ متأخر: 875، 867 و یکی بی‌تاریخ) نیساری
سحر با معجزه پهلو نزند دل خوش دار : (نسخۀ چاپی قدسی مشهدی) سایه
39 نسخه غزل 124 را دارند. از این نسخ، 822 و یک نسخۀ بی‌تاریخ بیت فوق را ندارد. از نسخ کامل کهن مورخ، نسخۀ 818 خودِ غزل را ندارد.
بانگ گاو ناظر به واژۀ "خُوار" در قران است: (عجلاً جَسداً لَهُ خُوار). محمد مهدی فولادوند با تمسک به اینکه "عجل" گوساله است و نه گاو این ضبط را رد کرده و از لحاظ شکل و بیان دور از حافظ دانسته است.
**************************************
**************************************

 

محمدرضا جراح زاده در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۰۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳:

این بیت اشک رو در چشمانم جمع کرد و دلم رو لرزوند
...
غیرتم آید شکایت از تو به هر کس / درد احبا نمی‌برم به اطبا
....درود بر روان پاک سعدی
عجب گر بمیرد چنین بلبلی ، که بر استخوانش نروید گلی ،

 

جاوید مدرس اول رافض در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۵۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۹:

>>>>>>>>>>>>>>>>
طبیب عشق منم ...... که این معجون
فراغت آرد و اندیشۀ خطا ببرد
باده خور : 39 نسخه (801، 803، 813، 816، 821، 822، 823، 824، 825 و 30 نسخۀ دیگر) گزینش خانلری، نیساری، عیوضی، سایه
باده ده: 1 نسخه (827) قزوینی- غنی، خرمشاهی- جاوید
40 نسخۀ خطی مکتوب در قرن نهم(نسخه‌های کهن تاریخ‌دار با تاریخ کتابت نشان داده شده‌اند) غزل 125(چاپ خانلری) و بیت فوق را دارند.
طبیب "خوردن" یا "نخوردن" چیزی را برای بیمار تجویز می‌کند نه برای خود! بر خلاف آنچه عده‌ای گمان می‌کنند در این یک نسخه، آخرین ویرایش از سوی خود حافظ انجام و کمال موسیقیایی در آن رعایت شده ولی "باده ده" تنافر صوتی ناخوش‌آهنگی دارد.
*****************************************
*****************************************

 

هانی در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۳۷ دربارهٔ کسایی » دیوان اشعار » مدح حضرت علی (ع):

کوکب جان
اگر این داستان تخیلی شما واقعا هم حقیقت داشته باشد نشانگر این است که این دو نفر مسیر را اشتباه رفته اند. زن از این جهت که از اول یک طرف را گرفته و بعد هم طرف دیگر را. مرد هم که همواره یک طرف را.
دین واقعی خدا و مظهر کامل دینی الهی یعنی حضرت علی، دو طرف را داشته اند. هم عبادت خالصانه و هم کوشش فراوان در این دار دنیای زودگذر که مزرعه ی اخرت است.
آن مرد به همان افراد تنبل و تن پرور دکه ی مسجد کوفه می ماند که حضرت علی بر آنان نهیب زد و زن نیز به این میلیون میلیون انسان هایی که توهم زده شده اند که عبادت به جز خدمت خلق نیست.
عزیز من
انسان رستگار کسی است که رحمت را با دو گونه نگریستن به دست می آورد. هدف اصلی آخرت باشد و دنیا مزرعه ی آن؛ این زن داستان شما، اصل ماجرا را فراموش کرده و مزرعه را هدف پنداشته.
جواب شما هم به وی درست نمی نماید. چون شما هم دیدگاه و عمل یکسویه و ناکامل زن را تایید کرده اید.
خداوند بصیرت واقعی به شما و ما بدهد.

 

هانی در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۳۱ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲ - او بود و او نبود:

شاعر بودن به مدرک ادبیات داشتن نیست هر چند که بودن در محفل های شعر و ادبیات در تقویت روح شاعری و افزایش ابزار شعر جذاب گفتن بی تاثیر نیست.
در هر صورت، در بین معاصران شاعر بزرگی است این شهریار.
تشکر از نکته ای که درج فرمودید دوست گرامی

 

هانی در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۲۸ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵:

کوکب جان
به نظر من اتفاقا این روفیاست که فریفته ی این لذت آنی نشده و کار درست را او می کند.
لذات دنیوی زودگذر است و در پشت سرش هم یا ننگ یا دردسر و رنج.
اما اگر فریفته ی این لذات نشد همین فریفته نشدن و دل نبستن، لذتی را برای شما در دار آخرت می آورد که هم ماندنی و غیر رفتنی است و هم فاقد رنج و دردسر.
کاش کمی پیرامون حقایق دو سرا اندیشه یا مطالعه ی بیشتری کنیم ما جوانان ایرانی.

 

ناشناس در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۰۸ دربارهٔ رضی‌الدین آرتیمانی » مفردات » شمارهٔ ۹:

سرخی چشم کبوتر هیچ دانی که ز چیست
نامه ام برده و بر رنج دلم میگرید

 

مجتبی خراسانی در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۵۲ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۶۲:

بسم الله الرحمن الرحیم
منت کفن، ننگ است، بر شهید استغنا/غیرت شرر دارد، مردنی که من دارم
دار و ریسمان اینجا تا به حشر در کارست/شمع بزم منصور است گردنی که من دارم
بیدل تشبیه زیبایی به کار می برد. شمع روشنی و گرمی می دهد. بزم منصور، بزم عرفان، توحید، عشق و فناست. اگر شمع نباشد، روشنی در بزم نخواهد بود. بیدل، گلوی عارف را شمع بزم منصور معرفی می کند. گلو محل صداست، محل گفتار است و در واقع منظور بیدل آن است که آنچه که من از فنا و عدم بیان می کنم، همان روشنی بزم حلاج است. بزم عشق و فنا با من یکبار دیگر روشنی می پذیرد. حلاج نیز بدانچه من می گویم، بزم خویش را روشنتر از آنچه هست، خواهد یافت.

 

۱
۳۴۸۶
۳۴۸۷
۳۴۸۸
۳۴۸۹
۳۴۹۰
۵۰۴۸
sunny dark_mode