گنجور

حاشیه‌ها

احمد در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۰۹ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵:

همیشه بیدار عزیز
چندتا کامنت بالاتر نوشتم عارفانش،دقت کنی میبینی

 

همیشه بیدار در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۰۳ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵:

احمد جان اگر لطف کنی وبگویی که تفسیر عارفانه این شعر چیست، ممنون میشوم.

 

احمد در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۵۵ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵:

روفیا و کوکب
این از ویژگی ها شعر ها عاشقانه بعد از سنایی است که عرفان و عشق را درآمیخت،این اشعار را میتوان به هر دوصورت بیان کرد پس مورد قبول هردوگروه قرار میگیرد.که اگه چنین نبود تا اینحد شهرت و محبوبیت نداشت.
پس این از ترفندهای شاعران است که شعر خود را طوری بسرایند که هرکس آن را بخواند بتواند مطابق میل و علاقه خود تفسیر کند،چه می خوار و ملهد چه متشرع و دیندار.
اما آنچه واضح است از انسانی با این همه درجات علمی در طب و ریاضی و نجوم و ... که کتبش تا قرون پیش در دانشگاه های جهان تدریس میشد،بعید است که معنای غیر عارفانه داشته و تا این حد سرسپرده به می و میخواری باشد که با علم جور نمی آید.
--هرکس به اندازه وسع (درک)خود زین خوان بهره برد--

 

سلام در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۳۰ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱۸:

وقتی آدم میبینه یه نفر که سالها درگیره حافظ و سعدی بوده اینجوری از بالا به مردم نگا میکنه نا امید میشه که بخواد راه ادبیات رو پیش بگیره
جناب پرفسوووووووووووور بزرگ و جلیل القدر نکن این کارو که امثال من که میخوایم بیایم تو این راه دل زده و ناامید بشیم من هر جای دیگه انتظار شنیدن این حرفارو داشتم الا اینجا که محفل ادبیه
بقول دوست با معرفتمون خدا ایشالا همه رو به راه راست هدایت کنه

 

همیشه بیدار در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۲۶ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵:

معلوم نیست که این رباعی واقعاً از خیام باشد . اما آنطور که دامادش نقل میکند خیام موحد از دنیا رفت وقتی که شفا را مطالعه میکرد. نمیگویم که میدانم از خیام نیست ولی باید این احتمال را داد.

 

همیشه بیدار در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۱۲ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » طهمورث » طهمورث:

روفیای گرامی برای اولین بار دیدم که شما به عر بی نوشتید...
اینجا دوستان "روشن فکر" بسیار هستند که با زبان عر بی مشکلات زیادی دارند.

 

همیشه بیدار در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۱۰ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » طهمورث » طهمورث:

روفیای گرامی برای اولین با دیدم که شما به عربی نوشتید...
اینجا دوستان "روشنفکر" بسیار هستند که با زبان عربی مشکلات زیادی دارند.

 

همیشه بیدار در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۴۵ دربارهٔ کسایی » دیوان اشعار » مدح حضرت علی (ع):

از علامه محمد تقی جعفری(رحمة الله علیه) نقل شده است: برخی از جامعه شناسان برتر دنیا در دانمارک جمع شده بودند تا پیرامون موضوع مهمی به بحث و تبادل نظر بپردازند.
موضوع این بود: «ارزش واقعی انسان به چیست». برای سنجش ارزش بسیاری از موجودات، معیار خاصی داریم. مثلاً معیار ارزش طلا به وزن و عیار آن است. معیار ارزش بنزین به مقدار و کیفیت آن است. معیار ارزش پول پشتوانه آن است؛ اما معیار ارزش انسان ها در چیست.
هر کدام از جامعه شناسان، سخنانی گفته و معیارهای خاصی ارائه دادند. هنگامی که نوبت به بنده رسید، گفتم:اگر می خواهید بدانید یک انسان چقدر ارزش دارد، ببینید به چه چیزی علاقه دارد و به چه چیزی عشق می ورزد. کسی که عشقش یک آپارتمان دو طبقه است، در واقع ارزشش به مقدار همان آپارتمان است. کسی که عشقش ماشین است، ارزشش به همان میزان است. اما کسی که عشقش خدای متعال است، ارزشش به اندازه خداست.
علامه فرمودند: من این مطلب را گفتم و پایین آمدم. وقتی جامعه شناسان سخنان مرا شنیدند، برای چند دقیقه روی پا ایستادند و کف زدند. هنگامی که تشویق آنها تمام شد، من دوباره بلند شدم و گفتم: عزیزان، این کلام از من نبوده، بلکه از شخصی به نام علی(علیه السلام) است. آنحضرت در نهج البلاغه می فرماید: «قِیمَةُ کُلِّ امْرِئٍ مَا یُحْسِنُه» " ارزش هر انسانی به اندازه چیزی است که دوست می دارد "وقتی این کلام را گفتم، دوباره به نشانه احترام به وجود مقدس أمیرالمؤمنین علی(علیه السلام) از جا بلند شدند و چند بار نام آن حضرت را بر زبان جاری کردند.
حضرت علامه در ادامه می گفتند: عشق حلال به این است که انسان(مثلاً) عاشق پنجاه میلیون تومان پول باشد. حال اگر به انسان بگویند: «آی پنجاه میلیونی!» چقدر بدش می آید؟ در واقع می فهمد که این حرف توهین در حق اوست. حالا که تکلیف عشق حلال اما دنیوی معلوم شد، ببینید اگر کسی عشق به گناه و معصیت داشته باشد، چقدر پست و بی ارزش است!
اینجاست که ارزش و مفهوم «ثارالله» معلوم می شود. ثار الله اضافه تشریفی است؛ خونی که در واقع آنقدر شرافت و ارزش پیدا کرده که فقط با معیارهای الهی قابل ارزش گذاری است و ارزش آن به اندازه خدای متعال است .

 

همیشه بیدار در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۳۲ دربارهٔ کسایی » دیوان اشعار » مدح حضرت علی (ع):

ببخشید کوکب خانم: جنابی را در یو توب دیدم که با تمسک به این آیه که شما استفاده کردید نه فقط به عقاید مردم بلکه به پیامبر و امام علی هم فحش میدهد (جناب بهرام مشیری). حال اگر شما کسایی را از غالیان میدانید برای بنده روشن نیست که چرا وقتتان را با کسایی میگیرید و در حواشی شعرای هم فکر خودتان نمینویسید...

 

همیشه بیدار در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۱۵ دربارهٔ کسایی » دیوان اشعار » مدح حضرت علی (ع):

همانطور که هانی خانم میفرمایند توکل به حق همراه با سعی خود است که در آخر نتیجه میدهد:
گفت آری گر توکل رهبرست
این سبب هم سنت پیغمبرست
گفت پیغامبر به آواز بلند
با توکل زانوی اشتر ببند
رمز الکاسب حبیب الله شنو
از توکل در سبب کاهل مشو

 

مجید محمدپور در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۰۰ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۱:

مکن نماز بر آن هیچ کس : " نگزاردن نماز میّت کنایه از مومن نبودن مرده است و ناظر است بر آیه ی 84 سوره توبه که درباره منافقان به پیغمبر اکرم خطاب شده است : وَ لا تُصَلِّ عَلی‏ أَحَدٍ مِنْهُمْ ماتَ أَبَداً وَ لا تَقُمْ عَلی‏ قَبْرِهِ إِنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ ماتُوا وَ هُمْ فاسِقُونَ . هیچوقت بر احدی از آنان که مرده ، نماز مگذار و بر قبرش مایست ، زیرا ایشان به خدا و رسولش کافر شدند و با حالت فسق مردند .

 

روفیا در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۵۹ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » طهمورث » طهمورث:

در سالن غذاخوری دانشگاهی در اروپا یک دانشجوی دختر با موهای قرمز که از چهره‌اش پیداست اروپایی است،سینی غذایش را تحویل می‌گیرد و سر میز می‌نشیند. سپس یادش می‌افتد که کارد و چنگال برنداشته، و بلند می‌شود تا آنها را بیاورد.
وقتی برمی‌گردد، با شگفتی مشاهده می‌کند که یک مرد سیاه‌پوست آنجا نشسته و مشغول خوردن از ظرف غذای اوست!
بلافاصله پس از دیدن این صحنه، زن جوان سرگشتگی و عصبانیت را در وجود خودش احساس می‌کند.
اما به‌سرعت افکارش را تغییر می‌دهد و فرض را بر این می‌گیرد که مرد آفریقایی با آداب اروپا در زمینۀ اموال شخصی و حریم خصوصی آشنا نیست.
او حتی این را هم در نظر می‌گیرد که شاید مرد جوان پول کافی برای خرید وعدۀ غذایی‌اش را ندارد.
در هر حال، تصمیم می‌گیرد جلوی مرد جوان بنشیند و با حالتی دوستانه به او لبخند بزند. جوان آفریقایی نیز با لبخندی شادمانه به او پاسخ می‌دهد.
دختر اروپایی سعی می‌کند کاری کند؛ این‌که غذایش را با نهایت لذت و ادب با مرد سیاه سهیم شود.
به این ترتیب، مرد سالاد را می‌خورد، زن سوپ را، هر کدام بخشی از کباب را برمی‌دارند، و یکی از آنها ماست را می‌خورد و دیگری پای میوه را. همۀ این کارها همراه با لبخندهای دوستانه است؛
مرد با کمرویی و زن راحت، دلگرم‌کننده و با مهربانی لبخند می‌زنند.
آنها ناهارشان را تمام می‌کنند. زن اروپایی بلند می‌شود تا قهوه بیاورد.
و اینجاست که کمی آنورتر پشت سر مرد سیاه‌پوست، در کنار میز بغلی کاپشن خودش را آویزان روی صندلی پشتی می‌بیند !
و ظرف غذایش را که دست‌ نخورده و روی آن یکی میز مانده است.!!
پائولو کوئلیو:
من این داستان زیبا را به همۀ کسانی تقدیم می‌کنم که در برابر دیگران با ترس و احتیاط رفتار می‌کنند و آنها را افرادی پایین‌مرتبه می‌دانند.
داستان را به همۀ این آدم‌ها تقدیم می‌کنم که با وجود نیت‌های خوبشان، دیگران را از بالا نگاه می‌کنند و نسبت به آنها احساس سَروَری دارند.
چقدر خوب است که همۀ ما خودمان را از پیش‌داوری‌ها رها کنیم، وگرنه احتمال دارد مثل کوته فکران رفتار کنیم؛
مثل دختر بیچارۀ اروپایی که فکر می‌کرد در بالاترین نقطۀ تمدن است،
در حالی که آفریقاییِ دانش‌ آموخته به او اجازه داد از غذایش بخورد .
: زمین بهشت می شود...
روزیکه مردم بفهمند هیچ چیز عیب نیست جز قضاوت ومسخره کردن دیگران...!
هیچ چیز گناه نیست جز حق الناس..!
هیچ چیز ثواب نیست جز خدمت به دیگران. ...!
هیچ کس اسطوره نیست الا در مهربانی و انسانیت...!
هیچ دینی با ارزشتر از انسانیت نیست...!
هیچ چیز جاودانه نمی ماند جز عشق...!
هیچ چیز ماندگار نیست جز خوبی ...
(( پائولو کوئیلو))

 

همیشه بیدار در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۳۷ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » طهمورث » طهمورث:

ام الخبائث اشاره دقیقی به این شعر عطار(حکایت شیخ سمعان) دارد:
روز هشیاری نبودم بت پرست
بت پرستیدم چو گشتم مست مست
بس کسا کز خمر ترک دین کند
بی شکی ام الخبایث این کند
شیخ گفت ای دختر دلبر چه ماند
هرچ گفتی کرده شد، دیگر چه ماند
خمر خوردم، بت پرستیدم ز عشق
کس مبیناد آنچ من دیدم ز عشق

 

روفیا در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۳۵ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » طهمورث » طهمورث:

قل انما اعظکم بواحده ان تقوموا لله مثنی و فرادی
هانی جان
خوشحالم که آدم دینداری یافتم که می شود با او حرف زد!
اگر گمان میکنیم که حقیقتی را دریافتیم توصیه شده برای بر پا داشتن آن قیام کنیم ولو یک نفری یا دو نفری!
در اقلیت بودن دلیل کافی برای خاموشی نیست!
به علاوه هر کسی وقتی به چیزی اعتقاد دارد آن را بر حق می داند.
کسی حقیقت مکشوف را رها نمی کند به باطل توسل جوید.
مگر ریاکاران و متظاهران که اگر کسی در این فضای مجازی نیز چنین کند تنها وقت خویش را تلف کرده است.
هیچکس لا مذهب نیست،
مذهب یعنی راه و روش و هر کسی بی تردید راه و روشی برای زندگی برگزیده است.
و مذهب درست تر آنی نیست که حتی آداب اولیه سخن گفتن را به مدعی آن یاد ندهد.
به هر دیگی که می‌جوشد میاور کاسه و منشین
که هر دیگی که می‌جوشد درون چیزی دگر دارد
یک دین باور حقیقی داریم و یک دین باور الکی،
خواهشمندم بین این دو تمایز قایل شوید.
به خاطر داشته باشید هر کالایی در جهان اصل و بدل دارد.
و سخت مراقب باشید تا ناگهان بدل را به جای اصل به شما نیندازند.

 

سیمین در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۳۵ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۱۳ - حکایت در معنی رحمت با ناتوانان در حال توانایی:

این مصرع پایانی رو من اینجوری خونده بودم :
یکی را به زندان در اش دوستان
کجا ماند اش عیش در بوستان ؟

 

هانی در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۲۹ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۶۰ - در شکایت دهر:

اطلاعات ناقص منی که شعر شناس نیستم این گونه می گوید که این بیت را به دو صورت می توان خواند و در هر دو گونه هم معنای یکسانی دارد:
نه همه مغز به که لختی پوست**نه همه صاف به که بعضی درد
یکبار این طوری:
نه همه مغز؛ به که لختی پوست**نه همه صاف؛ به که بعضی درد
و یک بار دیگر اینطوری:
نه همه مغز به؛ که لختی پوست**نه همه صاف به؛ که بعضی درد
تا نظر بزرگان چه باشد؟

 

روفیا در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۰۱ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵:

هانی جان
کوکب جان
من لذات آنی دنیا را هم دوست دارم و نهایت استفاده از آنها را می برم.
ولی باید بگویم این لذت ها لازم اند ولی کافی نیستند.
درست مثل این است که به زندانی ای که قرار است فردا صبح اعدام شود یک چک یک میلیون دلاری بدهیم و بگوییم برو حالشو ببر!
برترین لذات دنیا در صورتی که بدانیم آخرش اعدام و نیستی است ارزش خود را از دست می دهند.
حتی لذت نیکو کاری!
من طراحی چنین بازی بی معنی را از آن هوش والا بعید می دانم.
لذا بر این باورم غیر از لذات آنی باید چیز های دیگری هم در این بازی طراحی شده باشند.
در عین حال تمام تلاش خود را میکنم تا انواع لذایذ و انواع درد ها و اصول و قواعد برخورداری یا پرهیز از آنها را کشف کنم.
به یاد دارم رییس دانشکده ما در شیراز آزمایش جالبی بر روی موش آزمایشگاهی را تعریف میکرد. موش در محیط بسته ای میتوانست با فشردن دکمه مخصوصی که توسط یک مدار به بدن او ارتباط داشت لذت جنسی را تجربه کند. موش بینوا آنقدر دکمه کذایی را فشرد تا مرد!!
موش در آن محیط بسته تنها یک یا چند قاعده معدود را کشف کرد،
شمپانزه قواعد بیشتری را کشف کرد،
انسان ها نیز بسته به میزان هوش هیجانی خود قواعد بیشتری را کشف کردند.
گرچه هیچکس به تحقیق نمی داند پس از طی این مرحله از بازی چه روی خواهد داد ولی با فرض اینکه بازی اینجا تمام نمی شود، هر کس در این مرحله قواعد بازی را بهتر بفهمد و امتیاز بیشتری بیاورد و بهتر بازی کند در مراحل بعد نیز موفق تر خواهد بود.

 

Dr.Mazluminejad در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۴۴ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۲:

*توصیف منظومه ی شمسی در رباعی خیام
¤درود بی کران به دوستان و دست اندرکاران گنجور که کاری سترگ کردند.
این پر رمز و راز ترین رباعی خیام نیشابوری است و آن نغزی که در مغز جا داده اگر خوب رمزگشایی شود مایه مباهات نیشابور ، خراسان و ایران بزرگ است.
شک نیست که چراغ و دان باید جدا بیاید و حیف بود که وقت این چارانه را با این مسئله واضح بگیریم. ترکیب " فانوس خیال " حداقل در ظاهر مثالی و تشبیهی نیست که خیال را به فانوس تشبیه کرده باشد گرچه سایه های وهم انگیز حاصل از نور فانوس بهترین مثال خیال آوری است اما در قدیم نوعی فانوس اسباب بازی وجود داشت به نام فانوس خیال که وقتی شعله آن را می افروختند در اطراف فانوسی ذرات تعبیه شده شروع به گردش حول آن می کردند این فانوس هنوز در چین ساخته می شود.
شکل فانوس از هزار سال پیش تاکنون تغییرات زیادی نکرده است. سیم های مدوری که شیشه ی فانوس را حفاظت می کند بسیار شبیه مدارهایی است که سیارات منظومه شمسی روی آن به گرد خورشید می چرخند. مراد از چراغ در این چارانه ی شگفت، شعله فانوس است ... خیام سالها قبل از دانشمندان متاخر مانند گالیله ، می دانست که در این چرخ فلک ، خورشید ثابت و سیارات به گرد وی می چرخند ...
این رباعی توصیف حیرت برانگیز از منظومه ی شمسی است در هزار سال قبل !!!

 

سمانه ، م در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۳۰ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » طهمورث » طهمورث:

هانی گرام
آن تلخ وش که صوفی ام الخبائث ش خواند
اشهی لنا و احلی من قُبلة العذا را
این مثل بدان آوردم تا در تعبیر و تفسیرش
و اتصالش به شراب روحانی و عروج به دنیای عرفان برایم بگویی
نه اکثر کسانی که به گنجور می آیند دین باورند و نه
اشعار مذهبی ست
بلکه آنان که بیشتر می نویسند چون تاب سخن مخالف نمی آرند فریادشان بیشتر هواست
که از خصوصیات مدعیان دین چنین است که هر سخن مخالف را در گلو خفه کنند و این را در تاخت و تازشان دیدیم ، ای کاش جناب حمید رضا حاشیه های محبت آمیزشان را حذف نمی کردند تا منطق و ادب مدعیان ابدی می شد
ما بی دین نیستیم ، که خرافات را در دینمان نمی گنجانیم ، شما از عقیده ی خود دفاع کنید ، ما می خوانیم و تاب می آوریم و بی احترامی نمی کنیم ، به شما نخواهیم گفت : کله ات پُر از قورمه سبزی ست ، ما کجا خدا را نفی کردیم ؟ کی به شما گفتیم از عقیده ی خود دست بردارید؟ ، هیچ ستیزی در کار نیست بگذارید تا محیطی آزاد برای اظهار نظر هست ، در به روی آزادگان نبندیم
با احترام

 

عبداله احمدی آرمتین در ‫۸ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۲۲ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۷۱۴:

ای دلبرعیسی نفس ترسایی /خواهم شبی به برم توبی ترس آیی
گه پاک کنی به آستین چشم ترم /گه برلب خشک من لب تر سایی

 

۱
۳۴۸۴
۳۴۸۵
۳۴۸۶
۳۴۸۷
۳۴۸۸
۵۰۴۷
sunny dark_mode