گنجور

حاشیه‌ها

مسعود در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۴۳ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۲ - ستایشِ خرد:

درود، کاملا واضح است که این بخش از شاهنامه اشاره داد به تاکید همیشگی زرتشت بر خرد. بیت های 12 و 13 هم آشکارا به گفتار نیک، پندار نیک، کردار نیک اشاره می کند.

مسعود در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۳۱ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۱ - آغاز کتاب:

درود، بیت 9 مصرع دوم، منظور از میان بندگی به نظر من همان کستی زرتشتیان هست. کستی کمربند ویژه زرتشتیان است که روی سدره بسته می‌شود. آئین سدره و کشتی‌بندی یکی از مراسم باشکوه زرتشتیان است. در شبانه روز چندین بار کشتی نو کنند یعنی رشته را از میان گشوده، خدای را یاد کرده، به اهریمن نفرین فرستاده، شرح و تفسیر کشتی خوانده و دوباره به میان بندند.

مهدی سوری در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۰۴ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد » بخش ۳:

با سلام
فارق از وجود و عدم وجود این اشعار باید بدانیم که نتیجه کار چه خواهد بود ؛ آیا به دنبال دوستی هستیم یا دشمنی ؟ کینه توزی چه مشکلی را حل می کند ؟ مراقب باشیم که در دام نژاد پرستی گرفتار نشویم .

رضا در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۵:۲۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۰:

گر نه تهی باشدی بیشتر این جوی ها

رامین در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۱۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۵ - ملاقات پادشاه با آن ولی که در خوابش نمودند:

با سلام
من فکر نمی کنم منظور از ابیات فوق حضرت محمد سلام الله علیه باشد. با توجه به بیت ای مرا تو مصطفی. با توجه به آمدن آن غریبه در واقع شاعر میخواد بگه که این غریبه فرستاده شده مصطفوی خوی است و مرامش رنگ و بوی مصطفایی دارد. البته من اصراری ندارم بگم منظور حضرت علی است ولی فکر کنم با توجه به سیر داستان فرد غریبه بر مرام دین مصطفی است. با توجه به درک مفاهیم عمیق دینی مولوی باز هم فکر نمی کنم مولوی لقب اولیای الهی را به پیر و مرشد خود یعنی شمس بدهد.

شهاب در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۳۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۶:

و دوباره محسن کولاک کرد
ممنون محسن جان که این چنین مضامین عرفانی رو با موسیقی پاپ تلفیق میکنی تا نسل امروز هم کمی با سیر و سلوک عرفا آشنا بشن
خدا حفظت کنه محسن جان، تو بهترینی

علی در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۰۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۹:

سلام
یاری به معنای دوستی بکار میرود...
یاری اندر کس نمی بینیم. در اینجا این معنی بکار می آید...

شهاب امامی در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۰۷:۲۷ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب نهم در توبه و راه صواب » بخش ۱۶ - حکایت مست خرمن سوز:

کلمه ی لیوه به معنی ادم کم عقل و دیوانه هنوز هم در بعضی لهحه ها کاربرد دارد

شهاب امامی در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۰۷:۲۵ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب نهم در توبه و راه صواب » بخش ۱۶ - حکایت مست خرمن سوز:

در بعضی از لهجه ها هنوز هم کلمه ی لیوه به معنی دیوانه استفاده می شود

مهناز ، س در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۰۵:۱۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۵:

در تأیید حاشیه ی جناب ترابی
در بسیاری زبانهای اروپایی نارنجک ، هم ریشه با انار است
در زبانهای انگلیسی ،فرانسه ، سوثدی نارنجک و انار هم ریشه هستند ، نمی دانم ولی گویا در زبان اسپانیایی هم همینطور است
granatäpple , granade, pomegranate
مانا بوید

محس سعیدزاه در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۰۴:۴۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱ - تمامت کتاب الموطد الکریم:

این جهان جنگست کل چون بنگری
ذره با ذره چو دین با کافری
آن یکی ذره همی پرد به چپ
وآن دگر سوی یمین اندر طلب
ذره‌ای بالا و آن دیگر نگون
جنگ فعلیشان ببین اندر رکون
جنگ فعلی هست از جنگ نهان
زین تخالف آن تخالف را بدان
تفسیر نظریه ارسطو درباره طبیعت
فراز ذیل،تفسیر نظریه ارسطواست؛ومقدمه ای است برا ی بیان احوال آن ‏جهان که همه اش صلح است وصفا.‏
این جهان جنگست کل چون بنگری
ذره با ذره چو دین با کافری
آن یکی ذره همی پرد به چپ
وآن دگر سوی یمین اندر طلب
ذره‌ای بالا و آن دیگر نگون
جنگ فعلیشان ببین اندر رکون
جنگ فعلی هست از جنگ نهان
زین تخالف آن تخالف را بدان
ازطریق برهان خلف اثبات میکند که جهان معنوی ,کل صلح است ؛وستون ‏آن برصلح بناشده است.‏
استدلال خلفی جلال الدین بر یک مقدمه از کیهان شناسی قدیم استوار است ‏که عناصر اربعه(آب-آتش –باد-خاک)را خمیرمایه طبیعت میدانسته است. ‏اینک این نظریه توسط فلاسفه نقد شده است وبرای مخاطب امروز ‏مثنوی,کهنه وفرسوده است.‏

دکتر ترابی در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۰۴:۳۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۵:

بابک گرامی،
دوستی باریک بین که گه گاه پراکنده گویی های مرا از سر مهر می خواند می گوید:
" فلانی نارنجک مصغر نارنج است و تو آنرا به نار و انار چسبانده ای؟؟"
درست می گوید ، نارنجک باید نارنجی کوچک باشد
اما رزم افزاری که نارنجک خوانده می شود به نارنج
نمی ماند !
به انار می ماند دیده ا،م و پرماسیده بی آنکه به کار برده باشم، از برون و درون چون می پکد، می ترکد
به گمان نارینک ( نار+ین +ک ) بوده است ، نارنجک خوانده و نوشته شده است
چنانکه " آینه + ک " آینک ،که عینک خوانده می شود
و می گویند مصغر عین است و شگفتا بزرگتر از عین!!

زند گیتان دراز و روزگار بکام

ALIM در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۰۲:۵۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۶:

خموشید ! خموشید !
خموشی دم مرگ است
هم از زندگی است که زِ خاموش نفیرید ...
دکلمه استاد شاملو ...

حسین در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۰۱:۰۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۶:

جاااانم چاوشی ♥♥♥

khayatikamal@ در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۲۷ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۴۵۲:

بنده این رباعی را با دوستان به اشتراک گذاشتم وجمع این رباعی از 4686

ع.اغما در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۰۰:۱۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۳:

در مصراع اول غلط املایی وجود دارد و "میندیش" صحیح است

مهدی حقیقی در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۹ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۵۴ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۹ - حالا چرا:

صبر هم پیش تو اخر به خجالت افتاد
این همه صبر کنی و نرسی میمیری
شهریارا تو مگر شیوه صبری اخر؟
این همه صبر کنی و نرسی تا پیری!!!

مهناز ، س در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۹ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۴۸ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۶:

این بازی ِنرد ِ عمر بس کوتاه است

آن برد درین قمار کو آگاه است

صبح است و نسیم ورنگ و بوی گل سرخ

دریاب نوایی که درین خرگاه است

رباعی از ” نیا “
جایی خواندم :
یک دوستی داشتم،
پلوی غذایش را خالی می خورد،
گوشت و مرغش را می گذاشت آخر کار، می گفت:
می خواهم خوشمزگی اش بماند زیر زبانم.
همیشه هم پلو را که می خورد سیر می شد، گوشت و مرغ غذا می ماند گوشه ی بشقابش،
نه از خوردن آن پلو لذت می برد،
نه دیگر ولعی داشت برای خوردن گوشت و مرغش، برای جاهای خوشمزه ی غذا...
زندگی هم همینجوری ست.
گاهی شرایط ِ ناجور زندگی را تحمل می کنیم،
و لحظه های خوبش را می گذاریم برای بعد،
برای روزی که مشکلات تمام شود.
هیچ کداممان زندگی در لحظه را بلد نیستیم.
همه ی خوشی ها را حواله می کنیم برای فرداها،
برای روزی که قرار است دیگر مشکلی نباشد،
غافل از اینکه زندگی دست و پنجه نرم کردن با همین مشکلات است.
یک روزی به خودمان می آییم می بینیم یک عمر در حال خوردن پلو خالی ِ زندگی مان بوده ایم و گوشت و مرغ لحظه ها، دست نخورده مانده گوشه ی بشقاب،
دیگر نه حالی هست،
نه میل و حوصله ایی.
به راهی که اکثر مردم می روند بیشتر شک کن،
زیرا اغلب مردم فقط تقلید می کنند
چه خوب است که از حال لذت ببریم
مانا باشید

همیرضا در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۹ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۴۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۰:

بیت 7 (نه زنده را به تو میل است و ...) عیناً در غزل قبل به مطلع «فراق را دلی از سنگ سخت‌تر بایذ ...» آمده است.

حمید در ‫۸ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۹ اسفند ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۳۹ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۶:

دل خواست بوسه ای ز لبت، بر دهان زدی
مفید ایهام: بوسه را بر دهان زدی / با دست بر دهانم زدی

۱
۳۴۱۶
۳۴۱۷
۳۴۱۸
۳۴۱۹
۳۴۲۰
۵۴۷۲